علم دو گونه است: علم فطرى و علم اكتسابي؛ اگر هماهنگ با علم فطري نباشد سودمند نخواهد بود.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( علی اصغر فقیهی)  >  پندهاى گرانقدر ( حکمت شماره 149 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

150- وَ قَالَ (عليه السلام): لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يعِظَهُ: لَا تَکنْ مِمَّنْ يرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيرِ عَمَلٍ وَ يرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ يقُولُ فِي الدُّنْيا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ وَ يعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ إِنْ أُعْطِي مِنْهَا لَمْ يشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يقْنَعْ يعْجِزُ عَنْ شُکرِ مَا أُوتِي وَ يبْتَغِي الزِّيادَةَ فِيمَا بَقِي ينْهَى وَ لَا ينْتَهِي وَ يأْمُرُ بِمَا لَا يأْتِي يحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يعْمَلُ عَمَلَهُمْ وَ يبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ يکرَهُ الْمَوْتَ لِکثْرَةِ ذُنُوبِهِ وَ يقِيمُ عَلَى مَا يکرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً يعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِي وَ يقْنَطُ إِذَا ابْتُلِي إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يظُنُّ وَ لَا يغْلِبُهَا عَلَى مَا يسْتَيقِنُ يخَافُ عَلَى غَيرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ وَ يرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَکثَرَ مِنْ عَمَلِهِ إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ يقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ يبَالِغُ إِذَا سَأَلَ إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ يصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يعْتَبِرُ وَ يبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يتَّعِظُ فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ ينَافِسُ فِيمَا يفْنَى وَ يسَامِحُ فِيمَا يبْقَى يرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً يخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا يبَادِرُ الْفَوْتَ يسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيةِ غَيرِهِ مَا يسْتَقِلُّ أَکثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ وَ يسْتَکثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيرِهِ فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِياءِ أَحَبُّ إِلَيهِ مِنَ الذِّکرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ يحْکمُ عَلَى غَيرِهِ لِنَفْسِهِ وَ لَا يحْکمُ عَلَيهَا لِغَيرِهِ يرْشِدُ غَيرَهُ وَ يغْوِي نَفْسَهُ فَهُوَ يطَاعُ وَ يعْصِي وَ يسْتَوْفِي وَ لَا يوفِي وَ يخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيرِ رَبِّهِ وَ لَا يخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ.

 قال الرضي : و لو لم يکن في هذا الکتاب إلا هذا الکلام لکفى به موعظة ناجعة و حکمة بالغة و بصيرة لمبصر و عبرة لناظر مفکر.


متن فارسی

اميرالمومنين (عليه السلام) به مردى که درخواست کرده بود که به او پند دهد فرمود: تو از کسانى مباش که بدون عمل نيکى به رستگارى در آخرت، اميد دارند  و با آرزوهاى دور و دراز توبه را به تاخير مى اندازند،  سخن آنها درباره دنيا همچون سخن زاهدان و گوشه گيران از دنياست، اما عمل ايشان در دنيا مانند عمل علاقمندان به دنيا مى باشد،  اگر از دنيا به آنها عطا شود سير نمى گردند و اگر از آن منع گردند قانع نمى شوند  (تا به آنچه هست اکتفا کنند) از شکرگزارى چيزهايى که نصيب آنها شده، ناتوانند و از آنچه باقى مانده، زياده طلبى مى کنند،  از امورى که خود مرتکب مى شوند ديگران را نهى مى نمايند و به چيزهايى امر مى کنند که خود انجام نمى دهند،  نيکوکاران را دوست دارند (به دوستى آنان تظاهر مى کنند) اما مانند آنان عمل نمى کنند،  گناهکاران را دشمن مى دارند (به دشمنى با آنها تظاهر مى کنند) در حالى که خود يکى از آنها مى باشند،  چون زير بار گناه قرار دارند، از مرگ بيم دارند  و بر چيزى پايدار هستند که باعث کراهت داشتن ايشان از مرگ شده است  (يعنى ارتکاب گناه) هر گاه بيمار گردند از کرده خود پشيمان مى شوند  و چون سلامتى خويش را باز يابند، در حالى که به لهو و لعب مى پردازند، خود را ايمن مى پندارند،  هنگامى که تندرست گردند، خودپسندى پيشه مى کنند و چون به ناراحتى و رنجى گرفتار آيند نااميد مى شوند،  هر گاه سختى و بلايى به آنها برسد در حال اضطرار و بيچارگى دعا مى کنند  و اگر گشايش و وسعتى براى آنها پيش آيد در حال غرور و خودخواهى از دعا (يا از خدا) روى مى گردانند،  نفس اماره در انجام گمانها و توهمات بر ايشان چيره مى شود،  ليکن در امورى که به آنها يقين دارند، نمى توانند بر نفس تسلط يابند،  از گناهى که ديگرى مرتکب مى شود بيم دارند (در حالى که از خود آنها، گناهى بزرگتر از آن سر زده است)  براى خود مزدى بيشتر از عملى که انجام داده اميد دارند،  اگر بى نياز گردند نعمت و رفاه ايشان را مغرور مى سازد و در فتنه و فساد ، قرار مى گيرند  و چون نيازمند شوند، نااميد و سست اراده مى گردند،  (يا در اطاعت خدا سستى مى ورزند) هر گاه عمل صالحى انجام دهند در آن کوتاهى مى نمايند و اگر درخواستى داشته باشند اصرار و پافشارى مى کنند،  چون کارى شهوانى و مربوط به هواى نفس براى ايشان پيش آيد ، نافرمانى خدا را ج لو مى اندازند و توبه را به تاخير مى افکنند،  هر گاه رنج و محنتى براى آنها رخ دهد، از شرايط و دستورهايى که دين در چنين مواردى قرار داده (که شکيبايى پيشه کنند) دورى مى گزينند،  عبرت گرفتن را براى ديگران وصف مى کنند اما خود عبرت نمى گيرند،  در موعظه کردن ديگران مبالغه و اصرار مى کنند، اما خود پند نمى گيرند،  در سخن گفتن خود را برتر و بالاتر از ديگران مى دانند، (يا به سخن گفتن خود مى نازند) اما عمل ايشان بسيار اندک است،  در پرداختن به امورى که فانى مى گردد (يعنى امور دنياوى) رغبت بسيار نشان مى دهند و در توجه به آنچه، باقى مى ماند (يعنى امور مربوط به آخرت) مسامحه مى ورزند،  اعمال سودآور را، زيان مى پندارند (مثلا انفاق در راه خدا را زيان مالى براى خود مى دانند) و کارهاى زيانبار را سود به حساب مى آورند،  (مانند مالى که در راه معصيت به کار مى برند) از مرگ مى ترسند ليکن در بهره گيرى از فرصتى که به زودى از دست مى رود (يعنى توبه و انجام عمل صالح) پيشدستى نمى کنند،  گناه ديگران را بزرگ مى شمارند در حالى که گناهى بزرگتر و بيشتر از آن را که از خود آنها سر بزند، کوچک مى دانند،  طاعتى را که ا ز ديگران اندک به حساب مى آورند، اگر خود انجام دهند، بزرگ مى شمارند،  بنابراين، آنها به ديگران طعنه مى زنند و آنان را سرزنش مى کنند، اما در مورد خود، سهل انگارند و از اعمال و رفتار خود چشم پوشى مى نمايند،  نشست و برخاست با توانگران و بيهوده گويى با آنها را بر نشست و برخاست با مستمندان و ذکر خدا با آنان ترجيح مى دهند،  به زيان ديگران و سود خود، داورى مى کنند اما به زيان خود و سود ديگران سخنى بر زبان نمى آورند،  ديگران را راهنمايى مى کنند ليکن خود را (با اعمالى که مرتکب مى شوند) گمراه مى سازند  پس ايشان چنين هستند که ديگران (در مورد راهنمايى و ارشادى که اين افراد با اين اوصاف از آنان مى کنند) فرمانشان را مى برند اما خود آنها (به مناسبت اينکه با ارتکاب اعمال زشت به سوى گمراهى مى روند) به نافرمانى خدا مى پردازند،  ايشان هر چه را خود بخواهند تمام و کامل، دريافت مى دارند و آنچه ديگران از آنها بخواهند، (از حقوق الهى) تمام و کامل، نمى دهند،  در راهى غير از راه خداى خود، از خلق خدا بيم دارند، اما در مورد خلق خدا (و آزار و زيان رسانيدن به آنان) از خداى خود، بيم ندارند.

 شريف رضى گويد: اگر د ر اين کتاب، جز اين کلام، کلام ديگرى نبود، هر آينه از جهت موعظه اى سودمند و موثر  و حکمت و دانشى رسا و بينايى براى مردمان بينايى پذير و عبرتى براى انديشمندانى که با ديدگان باز به حقايق امور مى نگرند، کافى و بسنده مى بود.

 
قبلی بعدی