متن عربی
142- و من خطبة له (علیه السلام):
مبعث الرسل
بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْیهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَی خَلْقِهِ لِئَلَّا تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْک الْإِعْذَارِ إِلَیهِمْ فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إِلَی سَبِیلِ الْحَقِّ أَلَا إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ کشَفَ الْخَلْقَ کشْفَةً لَا أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَ مَکنُونِ ضَمَائِرِهِمْ وَ لَکنْ
لِیبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فَیکونَ الثَّوَابُ جَزَاءً وَ الْعِقَابُ بَوَاءً.
فضل أهل البیت
أَینَ الَّذِینَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ دُونَنَا کذِباً وَ بَغْیاً عَلَینَا أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ وَ أَدْخَلَنَا وَ أَخْرَجَهُمْ بِنَا یسْتَعْطَی الْهُدَی وَ یسْتَجْلَی الْعَمَی إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَیشٍ غُرِسُوا فِی هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَی سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَیرِهِمْ.
أهل الضلال
منها:
آثَرُوا عَاجِلًا وَ أَخَّرُوا آجِلًا وَ تَرَکوا صَافِیاً وَ شَرِبُوا آجِناً کأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی فَاسِقِهِمْ وَ قَدْ صَحِبَ الْمُنْکرَ فَأَلِفَهُ وَ بَسِئَ بِهِ وَ وَافَقَهُ حَتَّی شَابَتْ عَلَیهِ مَفَارِقُهُ وَ صُبِغَتْ بِهِ خَلَائِقُهُ ثُمَّ أَقْبَلَ مُزْبِداً کالتَّیارِ لَا یبَالِی مَا غَرَّقَ أَوْ کوَقْعِ النَّارِ فِی الْهَشِیمِ لَا یحْفِلُ مَا حَرَّقَ أَینَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصَابِیحِ الْهُدَی وَ الْأَبْصَارُ اللَّامِحَةُ إِلَی مَنَارِ التَّقْوَی أَینَ الْقُلُوبُ الَّتِی وُهِبَتْ لِلَّهِ وَ عُوقِدَتْ عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ ازْدَحَمُوا عَلَی الْحُطَامِ وَ تَشَاحُّوا عَلَی الْحَرَامِ وَ رُفِعَ لَهُمْ عَلَمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَصَرَفُوا عَنِ الْجَنَّةِ وُجُوهَهُمْ وَ أَقْبَلُوا إِلَی النَّارِ بِأَعْمَالِهِمْ وَ دَعَاهُمْ رَبُّهُمْ فَنَفَرُوا وَ وَلَّوْا وَ دَعَاهُمُ الشَّیطَانُ فَاسْتَجَابُوا وَ أَقْبَلُوا.
متن فارسی
فضیلت خاندان پیامبر
از جمله خطبه ای است از امیرالمومنین علیه السلام:
خداوند، پیامبران خود را با آنچه از وحی خود به آنان اختصاص داده بود، مبعوث گردانید و ایشان را بر مخلوقات خویش، حجت و دلیل خود قرار داد تا آنها (یعنی مخلوقات) نتوانند نبودن حجت را وسیله عذر آوردن خود (به آگاه نبودنشان از اوامر و نواهی الهی) قرار دهند، آن گاه خداوند، با زبانی راستگو (یعنی زبان پیامبران) ایشان را به راه حق دعوت کرد.
آگاه باشید و بدانید که خداوند، همه اسرار درون و حالات نهانی خلق خود را (با آنچه از امور شرعی که با زبان انبیاء آنها را مکلف به انجام آن ساخت) کشف و آشکار نمود، این کشف و آشکار کردن نه از این بابت بود که او، چیزهایی را که مردم در درون خود نگاه داشته و نهان ساخته بودند، آگاهی نداشت، بلکه برای آزمودن بندگان خود بود که عمل کدامیک، نیکوتر است؟ تا ثواب، پاداش نیکوکاران و عقاب کیفر بدکاران باشد.
کجا هستند آنها که گمان می بردند راسخان و استواران در علم، ایشان هستند نه ما، که این گمان و ادعا در اثر دروغزنی و ستمگری آنها بود، گمان مزبور به این علت بود که خدا، ما را بلند کرد و آنها را پست گردانید و به ما (از علم خود) عطا نمود و آنها را محروم ساخت، ما را (در رحمت خود) داخل کرد و آنها را بیرون نمود، از ما درخواست هدایت می شود و روشنایی دیدگان نابینایان جهل، از ما طلب می گردد.
همانا پیشوایان و امامان از قبیله قریش هستند، کسانی که نهال وجودشان در دودمان هاشم (معروفترین تیره قریش) کاشته شده باشد، مقام امامت، شایسته کسان دیگری (غیر از افراد قبیله قریش و تیره هاشم) نیست و والیان امر از غیر اینان، شایستگی این کار را ندارند.
از همین خطبه است: دنیا را برگزیدند و آخرت را به تاخیر انداختند، آب صاف و زلال آخرت را فرو گذاشتند و آب متعفن و گندیده دنیا را نوشیدند.
گویی من به فاسق ایشان، نظر می کنم که به تحقیق به کارهای زشت، خو گرفته و با آن همراه گردیده و الفت و انس گرفته و با آن برابر گردیده است تا آنجا که با این حال به پیری و پایان زندگی رسیده و این امور جزء طبیعت و خوی او قرار گرفته است، سپس همچون موجی عظیم و سیلی خروشان، با دهانی کف آلوده رو می کند و حمله ور می شود، و هر چه را در سر راه خود می یابد در خود فرو می برد و باکی ندارد، یا همانند آتشی خواهد بود که در هیزم نازک و خشک بگیرد که به آنچه بسوزاند، اهمیتی نمی دهد، کجا هستند عقلهایی که از چراغهای هدایت، کسب نور کردند؟ و کجا هستند چشمانیکه به نشانه های روشن تقوی چشم دوخته بودند؟ کجا هستند دلهایی که به خدا بخشیده شده (جز خدا به هیچ چیز توجه نداشتند) و بر اطاعت از خدا پیمان بسته بودند، (اما گروهی دیگر) بر کالای بی ارزش دنیا، گرد آمدند و درباره امور حرام با یکدیگر به ستیزه جویی برخاستند، پرچم بهشت و دوزخ برای آن ها بر پا گردید، اما آنها، روی خود را از بهشت بر گردانیدند و با اعمال ناروای خود به سوی آتش دوزخ رفتند، پروردگارشان آنها را دعوت کرد، لیکن از آن دعوت رمیدند و به آن پشت کردند، شیطان دعوتشان کرد آن را پذیرفتند و به آن رو آوردند.