متن عربی
170- و من خطبة له (علیه السلام):
حمد الله
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا تُوَارِی عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً وَ لَا أَرْضٌ أَرْضاً.
یوم الشوری
منها: وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّک عَلَی هَذَا الْأَمْرِ یا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ لَحَرِیصٌ فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِی وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَینِی وَ بَینَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِی دُونَهُ فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِی الْمَلَإِ الْحَاضِرِینَ هَبَّ کأَنَّهُ بُهِتَ لَا یدْرِی مَا یجِیبُنِی بِهِ.
الاستنصار علی قریش
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیک عَلَی قُرَیشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِی وَ أَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی ثُمَّ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِی الْحَقِّ أَنْ تَتْرُکهُ.
منها فی ذکر أصحاب الجمل
فَخَرَجُوا یجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا مُتَوَجِّهِینَ بِهَا إِلَی الْبَصْرَةِ فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِی بُیوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبِیسَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَهُمَا وَ لِغَیرِهِمَا فِی جَیشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَانِی الطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِی بِالْبَیعَةِ طَائِعاً غَیرَ مُکرَهٍ فَقَدِمُوا عَلَی عَامِلِی بِهَا وَ خُزَّانِ بَیتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً فَوَاللَّهِ لَوْ لَمْ یصِیبُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا رَجُلًا وَاحِداً مُعْتَمِدِینَ لِقَتْلِهِ بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لِی قَتْلُ ذَلِک الْجَیشِ کلِّهِ إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ ینْکرُوا وَ لَمْ یدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِیدٍ دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِی دَخَلُوا بِهَا عَلَیهِمْ.
متن فارسی
درباره خلافت خود
از جمله خطبه ای است از امیرالمومنین علیه السلام: ستایش خدایی راست که آسمانی، آسمان دیگری را از وی نهان نمی سازد، و زمینی، زمین دیگری را از علم او پنهان نمی کند.
از همین خطبه است: کسی گفت ای پسر ابوطالب به راستی که تو به این امر (یعنی خلافت) هر آینه علاقه بسیار داری، پس به او گفتم بلکه شما، به خدا قسم، نسبت به آن حریصتر و از آن دورتر هستید، در حالی که من نسبت به آن مخصوصتر و نزدیکتر می باشم، جز این نیست که من حقی را که به من تعلق دارد، طلب کردم و شما میان من و حقم مانع می شوید و در راه رسیدن به آن به چهره ام می زنید (کنایه از رد کردن و مانع شدن) و چون او را با حجت و دلیل در حضور انبوه حاضران، کوبیدم به خود آمد و نمی دانست چه پاسخی به من بدهد خداوندا ، همانا من در برابر قبیله قریش و کسانی که آنها را یاری می کنند، از تو درخواست یاری می کنم، پس به راستی که ایشان، پیوند خویشاوندی مرا بریدند و مقام بزرگ مرا، کوچک جلوه دادند و در امری که به من تعلق داشت، برای ستیزه جویی با من، گرد یکدیگر بر آمدند، سپس گفتند: آگاه باش که گرفتن آن (یعنی خلافت) حق است، رها ساختن آن نیز حق است.
از همین خطبه است
درباره اصحاب جمل پس آنها (یعنی طلحه و زبیر و یارانشان از مدینه) بیرون رفتند در حالی که حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله را (مقصود عایشه است) بدان سان که کنیزی برای فروش در بازار برده فروشان، کشیده می شود.
در حالی که روانه بصره بودند به دنبال خود می کشیدند، زنان خود را در خانه هایشان، نگاه داشته و همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را از خانه بیرون آورده و او را در برابر خود و دیگران، آشکار ساخته بودند، در سپاهی (یا همراه با سپاهی) که هیچکس در میان آنها نبود که به فرمانبری از من، گردن ننهاده و با خشنودی و بدون اکراه، با من بیعت نکرده باشد، پس از این، آنها به عامل من در بصره و به خزانه داران بیت المال مسلمانان و دیگر مردم شهر بصره رسیدند، گروهی را در زندان نگاه داشتند، تا در همانجا در زیر آزار و شکنجه به قتل رسیدند و گروهی را با مکر و خیانت کشتند پس به خدا قسم اگر تنها یک مرد از مسلمانان را بی آنکه جرمی مرتکب شده باشد، و از روی قصد و عمد کشته بودند، هر آینه کشتن همه آن سپاه بر من حلال بود زیرا آنها در هنگام قتل آن یک نفر بی گناه، حضور داشتند و آن را انکار نکردند، و با زبان و دست به دفاع از وی نپرداختند، حال اگر تنها کشتن یک نفر موجب حلال بودن قتل آنها باشد، به قتل رسانیدن انبوهی از مسلمانان، به شماره تمام افراد سپاهی که آنها (یعنی طلحه و زبیر و یارانشان) با آن سپاه داخل بصره شدند، چگونه خواهد بود.