(آنگاه كه خبر كشته شدن محمد بن ابى بكر را به او دادند فرمود) همانا اندوه ما بر شهادت او ، به اندازه شادى شاميان است، جز آن كه از آن يك دشمن ، و از ما يك دوست كم شد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( علی اصغر فقیهی)  >  زيباترين مرگ ( خطبه شماره 122 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

122- و من کلام له (علیه السلام) قاله لأصحابه فی ساحة الحرب بصفین:
وَ أَی امْرِئٍ مِنْکمْ أَحَسَّ مِنْ نَفْسِهِ رَبَاطَةَ جَأْشٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ وَ رَأَی مِنْ أَحَدٍ مِنْ إِخْوَانِهِ فَشَلًا فَلْیذُبَّ عَنْ أَخِیهِ بِفَضْلِ نَجْدَتِهِ الَّتِی فُضِّلَ بِهَا عَلَیهِ کمَا یذُبُّ عَنْ نَفْسِهِ فَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُ مِثْلَهُ إِنَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِیثٌ لَا یفُوتُهُ الْمُقِیمُ وَ لَا یعْجِزُهُ الْهَارِبُ إِنَّ أَکرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ وَ الَّذِی نَفْسُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ بِیدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّیفِ أَهْوَنُ عَلَی مِنْ مِیتَةٍ عَلَی الْفِرَاشِ فِی غَیرِ طَاعَةِ اللَّهِ.
و منه :کأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیکمْ تَکشُّونَ کشِیشَ الضِّبَابِ لَا تَأْخُذُونَ حَقّاً وَ لَا تَمْنَعُونَ ضَیماً قَدْ خُلِّیتُمْ وَ الطَّرِیقَ فَالنَّجَاةُ لِلْمُقْتَحِمِ وَ الْهَلَکةُ لِلْمُتَلَوِّمِ.
فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ وَ أَخِّرُوا الْحَاسِرَ وَ عَضُّوا عَلَی الْأَضْرَاسِ فَإِنَّهُ أَنْبَی لِلسُّیوفِ عَنِ الْهَامِ وَ الْتَوُوا فِی أَطْرَافِ الرِّمَاحِ فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ وَ أَسْکنُ لِلْقُلُوبِ وَ أَمِیتُوا الْأَصْوَاتَ فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ وَ رَایتَکمْ فَلَا تُمِیلُوهَا وَ لَا تُخِلُّوهَا وَ لَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا بِأَیدِی شُجْعَانِکمْ وَ الْمَانِعِینَ الذِّمَارَ مِنْکمْ فَإِنَّ الصَّابِرِینَ عَلَی نُزُولِ الْحَقَائِقِ هُمُ الَّذِینَ یحُفُّونَ بِرَایاتِهِمْ وَ یکتَنِفُونَهَا حِفَافَیهَا وَ وَرَاءَهَا وَ أَمَامَهَا لَا یتَأَخَّرُونَ عَنْهَا فَیسْلِمُوهَا وَ لَا یتَقَدَّمُونَ عَلَیهَا فَیفْرِدُوهَا أَجْزَأَ امْرُؤٌ قِرْنَهُ وَ آسَی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ وَ لَمْ یکلْ قِرْنَهُ إِلَی أَخِیهِ فَیجْتَمِعَ عَلَیهِ قِرْنُهُ وَ قِرْنُ أَخِیهِ وَ ایمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَیفِ الْعَاجِلَةِ لَا تَسْلَمُوا مِنْ سَیفِ الْآخِرَةِ وَ أَنْتُمْ لَهَامِیمُ الْعَرَبِ وَ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ إِنَّ فِی الْفِرَارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ وَ الذُّلَّ اللَّازِمَ وَ الْعَارَ الْبَاقِی وَ إِنَّ الْفَارَّ لَغَیرُ مَزِیدٍ فِی عُمُرِهِ وَ لَا مَحْجُوزٍ بَینَهُ وَ بَینَ یوْمِهِ مَنِ الرَّائِحُ إِلَی اللَّهِ کالظَّمْآنِ یرِدُ الْمَاءَ الْجَنَّةُ تَحْتَ أَطْرَافِ الْعَوَالِی الْیوْمَ تُبْلَی الْأَخْبَارُ وَ اللَّهِ لَأَنَا أَشْوَقُ إِلَی لِقَائِهِمْ مِنْهُمْ إِلَی دِیارِهِمْ اللَّهُمَّ فَإِنْ رَدُّوا الْحَقَّ فَافْضُضْ جَمَاعَتَهُمْ وَ شَتِّتْ کلِمَتَهُمْ وَ أَبْسِلْهُمْ بِخَطَایاهُمْ إِنَّهُمْ لَنْ یزُولُوا عَنْ مَوَاقِفِهِمْ دُونَ طَعْنٍ دِرَاک یخْرُجُ مِنْهُمُ النَّسِیمُ وَ ضَرْبٍ یفْلِقُ الْهَامَ وَ یطِیحُ الْعِظَامَ وَ ینْدِرُ السَّوَاعِدَ وَ الْأَقْدَامَ وَ حَتَّی یرْمَوْا بِالْمَنَاسِرِ تَتْبَعُهَا الْمَنَاسِرُ وَ یرْجَمُوا بِالْکتَائِبِ تَقْفُوهَا الْحَلَائِبُ وَ حَتَّی یجَرَّ بِبِلَادِهِمُ الْخَمِیسُ یتْلُوهُ الْخَمِیسُ وَ حَتَّی تَدْعَقَ الْخُیولُ فِی نَوَاحِرِ أَرْضِهِمْ وَ بِأَعْنَانِ مَسَارِبِهِمْ وَ مَسَارِحِهِمْ.
 قال السید الشریف : أقول الدعق الدق أی تدق الخیول بحوافرها أرضهم و نواحر أرضهم متقابلاتها ، و یقال منازل بنی فلان تتناحر أی تتقابل.


متن فارسی

هنگام نبرد صفین
قسمتی از کلامی از امیرالمومنین علیه السلام است که آن را در میدان جنگ برای اصحابش ایراد فرمود: هر مردی از شما، که هنگام برخورد با دشمن، قوت قلب در خویشتن احساس می کند و در یکی از برادرانش ترس و سستی می بیند به شکرانه فضیلت دلاوری و شجاعتی که خداوند به او عنایت فرموده، به همانگونه که به شدت از خود دفاع می کند، باید از آن برادر هم به دفاع برخیزد که اگر اراده خداوند تعلق می گرفت، هر آینه او را نیز مانند آن کس، ترسو و سست قرار می داد (یا قرار می دهد) همانا مرگ جوینده ای است شتابناک، نه کسی که در محل خود اقامت دارد، از نظر آن، محو می شود و نه از یافتن آن کس که گریزان است ناتوان می گردد به راستی گرامیترین و شریفترین مرگها، کشته شدن (در راه حمایت از حق) می باشد، قسم به خدایی که جان پسر ابوطالب در دست اوست، هر آینه هزار ضربت شمشیر، از مردن در بستر، برای من آسانتر است.
در سرزنش اصحاب خود
(از جمله همین کلام است): گویی شما را می بینم که از شدت ترس و اضطراب، صداهایی نامفهوم و همهمه مانند از شما برمی خیزد که همچون صدای برخورد پهلوی سوسماران به یکدیگر در هنگام ازدحام و گذشتن از مکانی، شنیده می شود، نه حقی را می گیرید و نه از ظلمی جلوگیری می کنید، راه سعادت (یا راه رهایی از جنگ) در برابر شما باز شده است، آن که هجوم ببرد و سستی نورزد، نجات می یابد و آنکه از هجوم باز ایستد و کندی نماید، به هلاکت می رسد .
 (از جمله همین کلام است) مردان زره پوشیده را، پیشاپیش سپاه قرار دهید و کسانی که زره ندارند، پشت سر زره داران نگاه دارید، دندانها را به همدیگر فشار دهید که این کار (به علت صلابت و استحکامی که در سر به وجود می آورد یا به واسطه اینکه خشم انسان را افزون می سازد.
(مقاومت سر را در برابر شمشیر، زیادتر و از آسیب پذیری دورتر می سازد در برابر نیزه دشمن به خود پیچ و تاب دهید و به چپ و راست، خم شوید که این عمل موجب لغزیدن و دور شدن سنان نیزه از تن شما می گردد، چشمان خود را به زیر اندازید، (و به انبوهی دشمن، نظر نیفکنید) که این کار باعث استواری و آرامش بیشتری برای قلب می شود، صداها را خاموش سازید که این امر، بیشتر از هر چیز دیگری، سستی را دور می نماید.
 اما پرچم خود را، پس آن را خم نکنید و اطراف آن را (از مردان دلاور) خالی نسازید و آن را جز به افراد شجاع و دلاور خود و جز به کسانی که حمایت از شما را به عهده دارند و انجام این مهم را بر خود لازم می دانند، به دست کس دیگری نسپارید، پس به راستی، صبر کنندگان در برابر پیشامدهای سخت و حوادث بزرگ کسانی هستند که گرداگرد پرچمهای خود بر می آیند و دو طرف آن را یعنی جلو و پشت آن را احاطه می کنند نه از آن عقب می مانند تا تسلیم دشمنش سازند و نه از آن جلو می افتند تا آن را تنها بگذارند، هر مردی باید کفایت حریف خود را بکند و او را از پا در بیاورد، و با جان خود در تقویت و یاری برادرش بکوشد، نه اینکه خود از برابر حریف بگریزد و نبرد با حریف را به برادرش وا گذار کند تا هر دو حریف بر او (یعنی برادرش) گرد آیند (و کارش را بسازند) قسم به خدا، هر آینه اگر از شمشیر دنیا و در میدان جنگ، فرار کنید از شمشیر آخرت و عذاب الهی در امان نخواهید بود، در حالی که شما بزرگان و اشراف عرب هستید، و از لحاظ حسب و نسب در مقام بالایی قرار دارید، همانا فرار، موجب خشم خدا و خواری همیشگی و ننگ جاودانی است، همانا آن که از مرگ می گریزد، به عمر خود نمی افزاید و فرار، میان او و روز سرنوشتش حجاب و مانعی قرار نمی دهد، کسی که با آرامش و نشاط به راه خدا می رود، همچون تشنه جگری است که به آب می رسد، بهشت زیر گوشه نیزه هاست ، امروز، ادعاها و اظهارات شما (در مورد ایمان و شجاعتتان) مورد آزمایش قرار می گیرد، سوگند به خدا، هر آینه اشتیاق من به ملاقات با دشمنان، از اشتیاق آنها برای بازگشت به خانه ها و شهرهایشان، بیشتر است.
 خداوندا، اگر آنها که با من به نبرد برخاسته اند سخن حق را رد کنند، جمعشان را پراکنده ساز، و اختلاف کلمه در میانشان بینداز.
 و به علت خطاهایی که مرتکب شده اند، آنها را به هلاکت و نابودی بسپار، به راستی، دشمنان در محلهای خود باقی خواهند ماند، مگر آنگه که بدنشان پی درپی با نیزه سوراخ شود، چنان سوراخی که نسیم از آن عبور کند و مگر با ضربت شمشیری که سرها را بشکافد و استخوانها را بکوبد و از یکدیگر باز کند و بازوها و قدمها را بیفکند و تا اینکه از طرف دسته های پی درپی سپاه که دسته های دیگری به دنبال آنها باشند، هدف تیراندازی قرار گیرند و تا آن زمان که گروههایی از سپاه که دسته هایی از اسب سواران از هر سوی به یاری ایشان بشتابند و به دنبال آنان حرکت کنند، با آنها به نبرد بپردازند ، و تا آن هنگام که سپاهی عظیم که سپاه عظیم دیگری همراه آن باشد برای تعقیب ایشان به سرزمینهایشان کشیده شود و تا آن وقت که اسبها با سمهای خود، تا انتهای زمینهای آنها را بکوبند و به اطراف نهرها و مجراهای آب و چراگاههایشان برسند و تسلط یابند.
شریف رضی گوید: (من می گویم: کلمه دعق به معنی کوبیدن است، و معنی جمله تدعق الخیول این است که اسبان باسمهای خود، سرزمین آنها را بکوبند.
 و مقصود از نواحر ارضهم ، زمینهایی است که مقابل همدیگر قرار دارد وقتی گفته می شود: منازل بنی فلان تتناحر یعنی منزلهای فلان قبیله در مقابل یکدیگر است).

 

قبلی بعدی