رترين بى نيازى و دارايى، نوميدى است از آنچه در دست مردم است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه ( علی اصغر فقیهی)  >   توصیف پیامبر اسلام ( خطبه شماره 183 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

183- و من خطبة له (علیه السلام) یحمد اللّه فیها و یثنی علی رسوله و یصف خلقا من الحیوان:
حمد اللّه تعالی
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا تُدْرِکهُ الشَّوَاهِدُ وَ لَا تَحْوِیهِ الْمَشَاهِدُ وَ لَا تَرَاهُ النَّوَاظِرُ وَ لَا تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ الدَّالِّ عَلَی قِدَمِهِ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ وَ بِحُدُوثِ خَلْقِهِ عَلَی وُجُودِهِ وَ بِاشْتِبَاهِهِمْ عَلَی أَنْ لَا شَبَهَ لَهُ الَّذِی صَدَقَ فِی مِیعَادِهِ وَ ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبَادِهِ وَ قَامَ بِالْقِسْطِ فِی خَلْقِهِ وَ عَدَلَ عَلَیهِمْ فِی حُکمِهِ مُسْتَشْهِدٌ بِحُدُوثِ الْأَشْیاءِ عَلَی أَزَلِیتِهِ وَ بِمَا وَسَمَهَا بِهِ مِنَ الْعَجْزِ عَلَی قُدْرَتِهِ وَ بِمَا اضْطَرَّهَا إِلَیهِ مِنَ الْفَنَاءِ عَلَی دَوَامِهِ وَاحِدٌ لَا بِعَدَدٍ وَ دَائِمٌ لَا بِأَمَدٍ وَ قَائِمٌ لَا بِعَمَدٍ تَتَلَقَّاهُ الْأَذْهَانُ لَا بِمُشَاعَرَةٍ وَ تَشْهَدُ لَهُ الْمَرَائِی لَا بِمُحَاضَرَةٍ لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَوْهَامُ بَلْ تَجَلَّی لَهَا بِهَا وَ بِهَا امْتَنَعَ مِنْهَا وَ إِلَیهَا حَاکمَهَا لَیسَ بِذِی کبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَایاتُ فَکبَّرَتْهُ تَجْسِیماً وَ لَا بِذِی عِظَمٍ تَنَاهَتْ بِهِ الْغَایاتُ فَعَظَّمَتْهُ تَجْسِیداً بَلْ کبُرَ شَأْناً وَ عَظُمَ سُلْطَاناً.
الرسول الأعظم
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الصَّفِی وَ أَمِینُهُ الرَّضِی (صلی الله علیه وآله)أَرْسَلَهُ بِوُجُوبِ الْحُجَجِ وَ ظُهُورِ الْفَلَجِ وَ إِیضَاحِ الْمَنْهَجِ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِهَا وَ حَمَلَ عَلَی الْمَحَجَّةِ دَالًّا عَلَیهَا وَ أَقَامَ أَعْلَامَ الِاهْتِدَاءِ وَ مَنَارَ الضِّیاءِ وَ جَعَلَ أَمْرَاسَ الْإِسْلَامِ مَتِینَةً وَ عُرَی الْإِیمَانِ وَثِیقَةً.
منها فی صفة خلق أصناف من الحیوان
وَ لَوْ فَکرُوا فِی عَظِیمِ الْقُدْرَةِ وَ جَسِیمِ النِّعْمَةِ لَرَجَعُوا إِلَی الطَّرِیقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ وَ لَکنِ الْقُلُوبُ عَلِیلَةٌ وَ الْبَصَائِرُ مَدْخُولَةٌ أَ لَا ینْظُرُونَ إِلَی صَغِیرِ مَا خَلَقَ کیفَ أَحْکمَ خَلْقَهُ وَ أَتْقَنَ تَرْکیبَهُ وَ فَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ سَوَّی لَهُ الْعَظْمَ وَ الْبَشَرَ انْظُرُوا إِلَی النَّمْلَةِ فِی صِغَرِ جُثَّتِهَا وَ لَطَافَةِ هَیئَتِهَا لَا تَکادُ تُنَالُ بِلَحْظِ الْبَصَرِ وَ لَا بِمُسْتَدْرَک الْفِکرِ کیفَ دَبَّتْ عَلَی أَرْضِهَا وَ صُبَّتْ عَلَی رِزْقِهَا تَنْقُلُ الْحَبَّةَ إِلَی جُحْرِهَا وَ تُعِدُّهَا فِی مُسْتَقَرِّهَا تَجْمَعُ فِی حَرِّهَا لِبَرْدِهَا وَ فِی وِرْدِهَا لِصَدَرِهَا مَکفُولٌ بِرِزْقِهَا مَرْزُوقَةٌ بِوِفْقِهَا لَا یغْفِلُهَا الْمَنَّانُ وَ لَا یحْرِمُهَا الدَّیانُ وَ لَوْ فِی الصَّفَا الْیابِسِ وَ الْحَجَرِ الْجَامِسِ وَ لَوْ فَکرْتَ فِی مَجَارِی أَکلِهَا فِی عُلْوِهَا وَ سُفْلِهَا وَ مَا فِی الْجَوْفِ مِنْ شَرَاسِیفِ بَطْنِهَا وَ مَا فِی الرَّأْسِ مِنْ عَینِهَا وَ أُذُنِهَا لَقَضَیتَ مِنْ خَلْقِهَا عَجَباً وَ لَقِیتَ مِنْ وَصْفِهَا تَعَباً فَتَعَالَی الَّذِی أَقَامَهَا عَلَی قَوَائِمِهَا وَ بَنَاهَا عَلَی دَعَائِمِهَا لَمْ یشْرَکهُ فِی فِطْرَتِهَا فَاطِرٌ وَ لَمْ یعِنْهُ عَلَی خَلْقِهَا قَادِرٌ وَ لَوْ ضَرَبْتَ فِی مَذَاهِبِ فِکرِک لِتَبْلُغَ غَایاتِهِ مَا دَلَّتْک الدَّلَالَةُ إِلَّا عَلَی أَنَّ فَاطِرَ النَّمْلَةِ هُوَ فَاطِرُ النَّخْلَةِ لِدَقِیقِ تَفْصِیلِ کلِّ شَی‏ءٍ وَ غَامِضِ اخْتِلَافِ کلِّ حَی وَ مَا الْجَلِیلُ وَ اللَّطِیفُ وَ الثَّقِیلُ وَ الْخَفِیفُ وَ الْقَوِی وَ الضَّعِیفُ فِی خَلْقِهِ إِلَّا سَوَاءٌ.
خلقة السماء و الکون
وَ کذَلِک السَّمَاءُ وَ الْهَوَاءُ وَ الرِّیاحُ وَ الْمَاءُ فَانْظُرْ إِلَی الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النَّبَاتِ وَ الشَّجَرِ وَ الْمَاءِ وَ الْحَجَرِ وَ اخْتِلَافِ هَذَا اللَّیلِ وَ النَّهَارِ وَ تَفَجُّرِ هَذِهِ الْبِحَارِ وَ کثْرَةِ هَذِهِ الْجِبَالِ وَ طُولِ هَذِهِ الْقِلَالِ وَ تَفَرُّقِ هَذِهِ اللُّغَاتِ وَ الْأَلْسُنِ الْمُخْتَلِفَاتِ فَالْوَیلُ لِمَنْ أَنْکرَ الْمُقَدِّرَ وَ جَحَدَ الْمُدَبِّرَ زَعَمُوا أَنَّهُمْ کالنَّبَاتِ مَا لَهُمْ زَارِعٌ وَ لَا لِاخْتِلَافِ صُوَرِهِمْ صَانِعٌ وَ لَمْ یلْجَئُوا إِلَی حُجَّةٍ فِیمَا ادَّعَوْا وَ لَا تَحْقِیقٍ لِمَا أَوْعَوْا وَ هَلْ یکونُ بِنَاءٌ مِنْ غَیرِ بَانٍ أَوْ جِنَایةٌ مِنْ غَیرِ جَانٍ.
خلقة الجرادة
وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتَ فِی الْجَرَادَةِ إِذْ خَلَقَ لَهَا عَینَینِ حَمْرَاوَینِ وَ أَسْرَجَ لَهَا حَدَقَتَینِ قَمْرَاوَینِ وَ جَعَلَ لَهَا السَّمْعَ الْخَفِی وَ فَتَحَ لَهَا الْفَمَ السَّوِی وَ جَعَلَ لَهَا الْحِسَّ الْقَوِی وَ نَابَینِ بِهِمَا تَقْرِضُ وَ مِنْجَلَینِ بِهِمَا تَقْبِضُ یرْهَبُهَا الزُّرَّاعُ فِی زَرْعِهِمْ وَ لَا یسْتَطِیعُونَ ذَبَّهَا وَ لَوْ أَجْلَبُوا بِجَمْعِهِمْ حَتَّی تَرِدَ الْحَرْثَ فِی نَزَوَاتِهَا وَ تَقْضِی مِنْهُ شَهَوَاتِهَا وَ خَلْقُهَا کلُّهُ لَا یکوِّنُ إِصْبَعاً مُسْتَدِقَّةً فَتَبَارَک اللَّهُ الَّذِی یسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کرْهاً وَ یعَفِّرُ لَهُ خَدّاً وَ وَجْهاً وَ یلْقِی إِلَیهِ بِالطَّاعَةِ سِلْماً وَ ضَعْفاً وَ یعْطِی لَهُ الْقِیادَ رَهْبَةً وَ خَوْفاً فَالطَّیرُ مُسَخَّرَةٌ لِأَمْرِهِ أَحْصَی عَدَدَ الرِّیشِ مِنْهَا وَ النَّفَسِ وَ أَرْسَی قَوَائِمَهَا عَلَی النَّدَی وَ الْیبَسِ وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا وَ أَحْصَی أَجْنَاسَهَا فَهَذَا غُرَابٌ وَ هَذَا عُقَابٌ وَ هَذَا حَمَامٌ وَ هَذَا نَعَامٌ دَعَا کلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ وَ کفَلَ لَهُ بِرِزْقِهِ وَ أَنْشَأَ السَّحَابَ الثِّقَالَ فَأَهْطَلَ دِیمَهَا وَ عَدَّدَ قِسَمَهَا فَبَلَّ الْأَرْضَ بَعْدَ جُفُوفِهَا وَ أَخْرَجَ نَبْتَهَا بَعْدَ جُدُوبِهَا.


متن فارسی

در ستایش پیامبر
خطبه ای است از امیرالمومنین علیه السلام: 
ستایش خدایی را است که حواس بشری او را در نمی یابد و مکانها و مجالس محدود انسانی وی را در بر نمی گیرد، چشمها او را نمی بیند و پرده ها او را نمی پوشاند، پیدایش مخلوقات او بر قدیمی بودن و قائم با لذات بودن وی دلالت می کند و خلقت آفریده شدگان او بر وجود خود او راه می نماید و شبیه بودن مخلوقات به یکدیگر دلیلی است بر اینکه خود او همانند و شبیهی ندارد آن چنان خدایی که به وعده های خود وفا کرده و شان او از اینکه به بندگانش ستم روا دارد، بالاتر و والاتر است، در میان مخلوقات خود ، قسط و عدل را بر پا داشت و در حکم و داوری خود نسبت به آنها عدل و داد به کار برد، حدوث و پیدایش اشیاء را بر ازلی بودن و همیشگی بودن خود شاهد آورد، و با علاماتی از عجز و ناتوانی که در خلق خود نهاد، قدرت و توانایی خویش را پدیدار کرد و ناگزیر ساختن مخلوقات را بر فنا و نابودی، دلیلی بر ابدیت و جاودان بودن خویش قرار داد، او یکی است اما نه با شماره، همیشگی و ابدی است اما نه به مقیاس زمان، قائم به الوهیت است اما نه به وسیله تکیه گاه، ذهنها به او برخورد می کند اما نه با مشاعر و حواس، منظره ها و چیزهایی که با چشم می توان دید به وجود او شهادت می دهد اما نه به این معنی که او در میان آنها و در برابر دیدگان باشد عقلها و گمانها نمی تواند به او احاطه پیدا کند و کنه ذاتش را در تصور آورد بلکه به وسیله عقلها در خود عقلها تجلی کرده و تا آنجا که در توانایی عقلهاست، صفات خود را برای آنها آشکار ساخته و نیز به وسیله عقلها انسان را به این معنی آگاه کرده است که عقلها قدرت درک کنه ذات وی را ندارند و با عقلهای سلیم، عقلهای مدعی درک او را به محاکمه آورده و مورد بازخواست قرار داده است، اطلاق صفت کبیر و عظیم بر او از قبیل اطلاق این صفت بر اجسام نیست که دارای طول باشد و از آغازی تا انتهایی برسد، همچنین عظمت وی از نوع عظمتی نیست که به انتها برسد و مانند عظمت جسم وصف شود بلکه مراد از عظمت و بزرگی او این است که از لحاظ شان و اقتدار، با عظمت و بزرگ است.
 و گواهی می دهم به اینکه محمد بنده و فرستاده برگزیده و امین پسندیده اوست صلی الله علیه و آله.
 خداوند، او را فرستاد تا بندگان وی را به وجوب پذیرفتن دلیلهای آشکار او ملزم سازد و پیروزی دین حق را بر دیگر دینها نمایان کند و راه درست را واضح و روشن نماید.
 پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسالت خداوند را با وضوح و قاطعیت ابلاغ کرد و مردم را به راه حق برد در حالی که خود در آن راه، راهنما بود و نشانه های هدایت و مرکز پرتو افکنی روشناییها را بر پا داشت و پیوندهای اسلام و تکیه گاهها و دستگیره های ایمان را، استوار و پابرجا ساخت.
 از همین خطبه است 
در صفت آفرینش انواعی از حیوانات: اگر مردم در قدرت عظیم و نعمت بزرگ خداوند می اندیشیدند، هر آینه به راه راست باز می گشتند و از عذاب سوزنده دوزخ می ترسیدند، لیکن دلها رنجور و بصیرتها معیوب است.
 آیا به موجود کوچکی که خداوند آفریده، نمی نگرید و فکر نمی کنید که چگونه خلقت آن را استوار و کامل ساخته و ترکیب آن را محکم و متقن کرده است، و چگونه جسم آن را شکافته و آلت شنوایی و بینایی (گوش و چشم) را از آن بیرون آورده و استخوان و پوست و ظاهر بدن آن را به گونه ای متناسب قرار داده است.
 به مورچه با خردی جثه و لطافت هیئت آن بیندیشید که نه با نگاه کردن چشم به خوبی دیده می شود و نه با فکر به طور شایسته، درک می گردد، بنگرید که چگونه بر روی دست و پای خود در زمینی که لانه اش در آن است، می خزد و به آنچه روزی اوست متوجه می شود، دانه ها را به لانه خود می برد و آنها را در قرارگاه خود آماده نگاه می دارد، در هنگام گرمی هوا برای روزهای سرد خود دانه جمع می کند و در ایام توانایی (یعنی تابستان و زمان اعتدال هوا) برای روزگار ناتوانی (یعنی زمستان و سردی هوا) قوت خود را ذخیره می نماید.
 روزی مورچه از طرف خدا، به عهده گرفته شده است و به قدر احتیاج و متناسب با طبعش، تعیین گردیده است، خداوندی که احسان او به مخلوقاتش بسیار فراوان است، از روزی رساندن به مورچه غافل نمی ماند و خداوندی که پاداش هر یک از بندگانش را به نسبت عمل او می دهد، چنین موجود کوچکی را از توجه خود محروم نمی سازد، هر چند در صخره ای صاف و سخت و خشک و در سنگی جامد و خالی از رطوبت باشد، و اگر تو ای انسان در مجرای خوراک مورچه در قسمت بالا و پایین تن او بیندیشی و در آنچه در اطراف شکم و اندرون آن قرار دارد و به چیزهایی که در سر آنست از قبیل چشم و گوش، فکر کنی، هر آینه به عجیب بودن خلقت آن حکم می کنی و در پرداختن به وصف آن، خود را دچار رنج می بینی، پس بزرگ است خدایی که مورچگان را بر روی قدمهایشان بر پا داشت و آنها را بر روی ستونهای بدنشان بر قرار ساخت، خدایی که در آفرینش مورچه (و دیگر مخلوقات) آفریننده دیگری با او شرکت نداشت و در خلقت آن (و خلقت دیگر مخلوقات) کس دیگری که قادر بر خلقت باشد، او را یاری نکرد، و تو هر گاه برای رسیدن به آخرین حد اندیشه خود، تمام راههایی را که فکرت به آن می رسد بپیمایی، جز این تو را راهنما نخواهد بود که آفریننده مورچه ریز همان آفریننده درخت خرمای تنومند است زیرا یافتن امتیازی در خلقت هر چیزی نسبت به چیزهای دیگر ظریف و دقیق است و به دست آوردن تفاوتی در آفرینش هر موجود زنده ای نسبت به موجودات دیگر، غامض و پیچیده است.
 و جز این نیست که در خلقت موجودات میان بزرگ و کوچک و لطیف و سنگین و سبک و نیرومند و ضعیف تفاوتی وجود ندارد، و به همین گونه است خلقت آسمان و هوا و بادها و آب.
 پس تو در خورشید و ماه و گیاه و درخت و آب و سنگ و آمد و رفت این شب و روز، و جوشش این دریاها و کثرت این کوهها و طول این قله ها و جدایی این لغتها و زبانهای مختلف، بیندیش و درباره آنها فکر کن، پس وای به حال کسی که به وجود آورنده تناسبت و اندازه این اشیاء و به تدبیر آورنده آنها را انکار کند.
 (جمعی) گمان بردند که خود همچون گیاهند و خود رو هستند که نه برای پیدایش آنها برزگری وجود دارد و نه برای اختلاف و تفاوتی که در صورتهایشان دیده می شود، نگارنده و صنعتگری یافته می شود، آنها درباره آنچه ادعا کرده اند، به دلیل قانع کننده ای متوسل نشده اند و در خصوص چیزی که در ذهن خود (از اندیشه های باطل) نگاه داشته اند، به تحقیقی نپرداخته اند، آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده وجود پیدا کند؟ و آیا ممکن است گناه و جنایتی بدون وجود گناهکار و جنایتکار، تصور شود؟ و اگر بخواهی، از ملخ سخن می گویم که خداوند برای او، دو چشم سرخ فام آفریده و دو حدقه تابناک چشم که مانند چراغ می درخشد برای او قرار داده است، گوشی ناپیدا برای او به وجود آورده و دهانی متناسب برایش گشوده است، حسی نیرومند و دو دندان نیش که با آن اشیاء را قطع می کند و دو پا همچون داس که چیزها را با آنها نگاه می دارد به او عطا فرموده، کشاورزان برای کشت و زرع خود از او بیمناکند و قدرت جلوگیری از وی را ندارند، اگر چه همه آنها برای دفع آن هماهنگ و بسیج شوند، تا اینکه این حیوان با جست و خیز خود وارد کشتزار گردد و آنچه مورد حاجت و میل اوست از آن بر آورد، و این در حالی است که اندازه تمام جسم او به اندازه یک انگشت باریک انسان هم نیست.
 پس منزه و بزرگ است خدایی که آسمانها و زمین، چه بخواهند و چه نخواهند، در برابر عظمت او سجده می کنند، و با گونه و چهره، در مقابل او خضوع و خشوع می نمایند و از روی تسلیم و ناتوانی، فرمانبری خویش را به او نشان می دهند و برای ترس و بیم از خشم او، اطاعت و انقیاد خود را به او ارائه می کنند، پس مرغان در تسخیر فرمان او هستند که خداوند، شماره پرها و نفسهای آنها را می داند و پای آنها را، چه در آب و چه در خشکی استوار و ثابت، نگاه می دارد، مقدار قوت و روزی آنها را معین فرموده و انواع آنها را، شماره کرده است، پس (به انواع مرغان نظر کن و ببین که) این مرغ کلاغ و آن یکی عقاب و این، کبوتر و آن یکی شترمرغ است، خداوند، هر پرنده ای را با نام مخصوص آن خوانده و مشخص فرموده و روزی او را تکفل فرموده است، ابرهای سنگین از باران را به وجود آورد و بارانی آرام و طولانی را پی درپی از آنها فرو ریخت و سهمی را که از آن برای هر سرزمین مقدر کرده بود به حساب و شماره آورد، پس با آن ابر و باران، زمین را، پس از خشک شدن آن، تر و مرطوب ساخت و پس از نروییدن گیاه از زمین، گیاهان را از آن بیرون آورد.

 

قبلی بعدی