متن عربی
ص : (78)
34- و من خطبة له ( عليه السلام ) في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج ، و فيها يتأفف بالناس، و ينصح لهم بطريق السداد :
أُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ أَ رَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوَارِي فَتَعْمَهُونَ وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لَا تَعْقِلُونَ مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اللَّيَالِي وَ مَا أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ وَ لَا زَوَافِرُ عِزٍّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ مَا أَنْتُمْ إِلَّا كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سُعْرُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ تُكَادُونَ وَ لَا تَكِيدُونَ وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ لَا يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخَاذِلُونَ وَ ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الرَّأْسِ وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ
ص : (79)
الْهَامِ وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِكَ ما يَشاءُ .
طريق السداد
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ .
متن فارسی
ص 87
امام عليه السلام كه مردم را براى جنگ شاميان آماده مى ساخت و سفارش كرده بود در نخيله نزديك شهر كوفه آماده حركت باشند و گوش به فرمان حضرت ندادند و آنها هم كه در لشكرگاه حاضر مى شدند مخفيانه به كوفه رفت و آمد مى كردند، حضرت ناراحت شد و در خطبه ى خود چنين فرمود: از دست شما خسته شدم از مخالفت شما به تنگ آمده ام آيا دنيا را پذيرفته و آخرت را رها كرده ايد؟ آيا ذلت را به جاى عزت قبول كرده ايد؟ هنگامى كه شما را به جنگ با دشمنان دعوت مى كنم چشمهاى شما در كاسه هاى سرتان به گردش مى افتد و گويا مرگ شما فرا رسيده است و حالت گيجى به شما دست داده است سرگردانى شما را مضطرب ساخته و فكر شما كار نمى كند، فكر شما همانند ديوانگان از كار افتاده و درك نمى كنيد. من هيچگاه به شما اعتماد نخواهم داشت. تكيه گاهى نيستيد كه بتوان به شما اعتماد كرد و نه ياورانى هستيد كه به شما به توان اظهار نياز كرد. شما همانند شترانى هستيد كه ساربانش گم شده باشد، هر چه از يك طرف دور هم جمع مى شوند، از طرف ديگر پراكنده مى گردند. به دين خدا سوگند آتش افروزان بدى براى جنگ هستيد به شما حيله مى زنند و شما حيله مى خوريد، سرزمين شما را مى گيرند و عصبانى نمى شويد. دشمن در آماده باش است و شما در خواب غفلت حيران هستيد. بخدا سوگند كسانى كه به يكديگر كمك نكنند شكست مى خورند. خدا را شاهد مى گيرم كه اگر جنگ شعله ور شد و آتش آن خروشان گرديد شما همانند سرى كه از بدن جدا گردد از پسر ابى طالب جدا شويد. به خدا سوگند كسى كه به دشمن آن فرصت را بدهد كه گوشتش را از استخوان جدا كند، استخوانش را بشكند، پوستش را بيرون آورد، در عاجز بودن به انتها رسيده است و هيكلش ضعيف و بى ارزش است. شما اگر مايل بوديد چنين باشيد اما من به خدا سوگند قبل از اين كه به چنين
ص 88
روزى گرفتار شوم با شمشير خونبارم ريزه هاى سرهاى شان را بپرواز در مى آورم، دست و پاى آنان را پراكنده مى سازم تا خدا سرانجام را ترتيب بدهد. شما مردم بدانيد كه من حقى به گردن شما دارم و شما هم حقى به گردن من حق شما به عهده من اين است كه به شما پند و اندرز بدهم و آنچه مى دانم براى شما بگويم. غنيمت ها و درآمدتان را افزايش دهم، آموزشتان بدهم كه نادان نمانيد و شما را ادب كنم تا دانش بياموزيد. اما حق من بر شما اين است كه به پيمانى كه با من بستيد وفادار باشيد، هر كجا اشتباه كردم آشكار و مخفى، پند و اندرزم بدهيد، هرگاه شما را دعوت كردم قبول كنيد و آن گاه كه امر كردم اجراء نمائيد.