متن عربی
189- و من خطبة له (علیه السلام) یحمد اللّه و یثنی علی نبیه و یوصی بالزهد و التقوی:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِی فِی الْخَلْقِ حَمْدُهُ وَ الْغَالِبِ جُنْدُهُ وَ الْمُتَعَالِی جَدُّهُ أَحْمَدُهُ عَلَی نِعَمِهِ التُّؤَامِ وَ آلَائِهِ الْعِظَامِ الَّذِی عَظُمَ حِلْمُهُ فَعَفَا وَ عَدَلَ فِی کلِّ مَا قَضَی وَ عَلِمَ مَا یمْضِی وَ مَا مَضَی مُبْتَدِعِ الْخَلَائِقِ بِعِلْمِهِ وَ مُنْشِئِهِمْ بِحُکمِهِ بِلَا اقْتِدَاءٍ وَ لَا تَعْلِیمٍ وَ لَا احْتِذَاءٍ لِمِثَالِ صَانِعٍ حَکیمٍ وَ لَا إِصَابَةِ خَطَإٍ وَ لَا حَضْرَةِ مَلَإٍ.
الرسول الأعظم
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ابْتَعَثَهُ وَ النَّاسُ یضْرِبُونَ فِی غَمْرَةٍ وَ یمُوجُونَ فِی حَیرَةٍ قَدْ قَادَتْهُمْ أَزِمَّةُ الْحَینِ وَ اسْتَغْلَقَتْ عَلَی أَفْئِدَتِهِمْ أَقْفَالُ الرَّینِ.
الوصیة بالزهد و التقوی
عِبَادَ اللَّهِ أُوصِیکمْ بِتَقْوَی اللَّهِ فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ الْمُوجِبَةُ عَلَی اللَّهِ حَقَّکمْ وَ أَنْ تَسْتَعِینُوا عَلَیهَا بِاللَّهِ وَ تَسْتَعِینُوا بِهَا عَلَی اللَّهِ فَإِنَّ التَّقْوَی فِی الْیوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجُنَّةُ وَ فِی غَدٍ الطَّرِیقُ إِلَی الْجَنَّةِ مَسْلَکهَا وَاضِحٌ وَ سَالِکهَا رَابِحٌ وَ مُسْتَوْدَعُهَا حَافِظٌ لَمْ تَبْرَحْ عَارِضَةً نَفْسَهَا عَلَی الْأُمَمِ الْمَاضِینَ مِنْکمْ وَ الْغَابِرِینَ لِحَاجَتِهِمْ إِلَیهَا غَداً إِذَا أَعَادَ اللَّهُ مَا أَبْدَی وَ أَخَذَ مَا أَعْطَی وَ سَأَلَ عَمَّا أَسْدَی فَمَا أَقَلَّ مَنْ قَبِلَهَا وَ حَمَلَهَا حَقَّ حَمْلِهَا أُولَئِک الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ هُمْ أَهْلُ صِفَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِذْ یقُولُ وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکورُ فَأَهْطِعُوا بِأَسْمَاعِکمْ إِلَیهَا وَ أَلِظُّوا بِجِدِّکمْ عَلَیهَا وَ اعْتَاضُوهَا مِنْ کلِّ سَلَفٍ خَلَفاً وَ مِنْ کلِّ مُخَالِفٍ مُوَافِقاً أَیقِظُوا بِهَا نَوْمَکمْ وَ اقْطَعُوا بِهَا یوْمَکمْ وَ أَشْعِرُوهَا قُلُوبَکمْ وَ ارْحَضُوا بِهَا ذُنُوبَکمْ وَ دَاوُوا بِهَا الْأَسْقَامَ وَ بَادِرُوا بِهَا الْحِمَامَ وَ اعْتَبِرُوا بِمَنْ أَضَاعَهَا وَ لَا یعْتَبِرَنَّ بِکمْ مَنْ أَطَاعَهَا أَلَا فَصُونُوهَا وَ تَصَوَّنُوا بِهَا وَ کونُوا عَنِ الدُّنْیا نُزَّاهاً وَ إِلَی الْآخِرَةِ وُلَّاهاً وَ لَا تَضَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ التَّقْوَی وَ لَا تَرْفَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ الدُّنْیا وَ لَا تَشِیمُوا بَارِقَهَا وَ لَا تَسْمَعُوا نَاطِقَهَا وَ لَا تُجِیبُوا نَاعِقَهَا وَ لَا تَسْتَضِیئُوا بِإِشْرَاقِهَا وَ لَا تُفْتَنُوا بِأَعْلَاقِهَا فَإِنَّ بَرْقَهَا خَالِبٌ وَ نُطْقَهَا کاذِبٌ وَ أَمْوَالَهَا مَحْرُوبَةٌ وَ أَعْلَاقَهَا مَسْلُوبَةٌ أَلَا وَ هِی الْمُتَصَدِّیةُ الْعَنُونُ وَ الْجَامِحَةُ الْحَرُونُ وَ الْمَائِنَةُ الْخَئُونُ وَ الْجَحُودُ الْکنُودُ وَ الْعَنُودُ الصَّدُودُ وَ الْحَیودُ الْمَیودُ حَالُهَا انْتِقَالٌ وَ وَطْأَتُهَا زِلْزَالٌ وَ عِزُّهَا ذُلٌّ وَ جِدُّهَا هَزْلٌ وَ عُلْوُهَا سُفْلٌ دَارُ حَرَبٍ وَ سَلَبٍ وَ نَهْبٍ وَ عَطَبٍ أَهْلُهَا عَلَی سَاقٍ وَ سِیاقٍ وَ لَحَاقٍ وَ فِرَاقٍ قَدْ تَحَیرَتْ مَذَاهِبُهَا وَ أَعْجَزَتْ مَهَارِبُهَا وَ خَابَتْ مَطَالِبُهَا فَأَسْلَمَتْهُمُ الْمَعَاقِلُ وَ لَفَظَتْهُمُ الْمَنَازِلُ وَ أَعْیتْهُمُ الْمَحَاوِلُ فَمِنْ نَاجٍ مَعْقُورٍ وَ لَحْمٍ مَجْزُورٍ وَ شِلْوٍ مَذْبُوحٍ وَ دَمٍ مَسْفُوحٍ وَ عَاضٍّ عَلَی یدَیهِ وَ صَافِقٍ بِکفَّیهِ وَ مُرْتَفِقٍ بِخَدَّیهِ وَ زَارٍ عَلَی رَأْیهِ وَ رَاجِعٍ عَنْ عَزْمِهِ وَ قَدْ أَدْبَرَتِ الْحِیلَةُ وَ أَقْبَلَتِ الْغِیلَةُ وَ لَاتَ حِینَ مَنَاصٍ هَیهَاتَ هَیهَاتَ قَدْ فَاتَ مَا فَاتَ وَ ذَهَبَ مَا ذَهَبَ وَ مَضَتِ الدُّنْیا لِحَالِ بَالِهَا فَما بَکتْ عَلَیهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ.
متن فارسی
در حمد خدا و لزوم تقوا
خطبه ای است از امیرالمومنین علیه السلام:
ستایش خدایی را است که ستایش او (در میان همه مخلوقات) منتشر است (و همه به نعمتهای او اعتراف دارند) و سپاه او (در همه جا) غالب و پیروز است و عظمت او بالا و برتر است، او را در برابر نعمتهای متواتر و پی درپی و کرامتهای بسیار و بزرگ وی، می ستایم، خداوندی که بردباری او عظیم است و با آن بردباری، گناهکاران را می بخشاید، خدایی که در آنچه حکم می کند عادل است و نسبت به هر چه خواهد آمد و آنچه گذشت و سپری شده، عالم است، خدایی که خلایق را با علم خود آفرید و با حکمتهای خود، آنها را پدیدار ساخت، بدون پیروی کردن و آموختن از کسی و بدون اندازه گیری و نمونه برداری از روی کار صنعتگر و سازنده حکیمی، و بدون رسیدن و برخورد کردن به خطا و اشتباهی و بدون حضور گروهی (تا از آنان یاری جوید) و گواهی می دهم که محمد بنده و فرستاده اوست، وی را در حالی به پیامبری خویش برانگیخت که مردم در گمراهی و نادانی گام بر می داشتند و در امواج سر گردانی دست و پا می زدند، به تحقیق زمام هلاکت، آنها را به سوی خود می کشید و قفلهای چرکین گناه به دلهایشان بسته شده بود.
ای بندگان خدا، من به شما پرهیز از خشم خدا را سفارش می کنم، پس به راستی تقوی حق خداست بر شما (در برابر نعمتهایی که به شما عطا فرموده) و موجب آن است که خداوند پاداش اعمال شما را بپردازد، و نیز به شما سفارش می کنم که در به دست آوردن تقوی، از خدا یاری جویید و از آن (یعنی تقوی) برای روز ملاقات با خدا (یعنی روز قیامت و حساب اعمال) یاری بطلبید، پس همانا تقوی در امروز (یعنی دنیا) وسیله محفوظ ماندن از خطا و پناهگاهی امن برای دور ماندن از شر گناه و در فردا (یعنی قیامت) راه رسیدن به بهشت است، راه رسیدن به تقوی واضح و روشن و رونده آن راه برنده سود (در دنیا و آخرت از ثمرات تقوی) است و آن کس کع تقوی در نزد او به امانت نهاده شده (یعنی انسان متقی) نگاهدارنده خود از عذاب الهی است، تقوی همواره خود را بر گذشتگان عرضه کرده و بر آیندگان نیز عرضه خواهد کرد، زیرا فردای قیامت، در آن هنگام که خدا آنچه را آفریده بر گرداند (مردگان را زنده سازد) و هر چه به بندگان عطا فرموده، باز پس گیرد و از هر چیز که در اختیار توانگران نهاده باز خواست کند (در آن روز، همه) به تقوی نیازمندند، (تا در آن روز از ثمرات آن برخوردار گردند) و چه اندکند کسانی که تقوی را پذیرفته و به شایستگی آن را در خود نگاه داشته و حق آن را ادا کرده باشند اینان از حیث شماره، کمترین مردمند و همینها شایسته صفتی هستند که خدای سبحان درباره ایشان فرموده، در آنجا که می گوید: و قلیل من عبادی الشکور (اندکی از بندگان من شکرگزار نعمتهای من هستند).
بنابراین، بشتابید تا با گوشهای خود ثمرات و وصف تقوی را بشنوید و با جدیت و کوشش خود، همواره آن را با خود همراه سازید و آن را در برابر آنچه از دستتان رفته، عوض قرار دهید و آن را در مقابل هر کس یا هر چیزی که با شما مخالفت می ورزد، موافق بدانید با تقوی از خواب برخیزید، و روز خویش را با آن به سر برید، و آن را شعار دلهایتان سازید (تا به وسیله آن مردمان ناپرهیزگار شناخته شوند) گناهایتان را با آن بشویید و بیماریها را با آن درمان کنید، به وسیله آن بر مرگ پیشدستی نمایید و از سرنوشت کسانی که آن را تباه ساختند، عبرت بگیرید، و سخت مواظب باشید که پیروان تقوی (و افراد متقی) از شما عبرت نگیرند آگاه باشید که پس از این یادآوریها، تقوی را در خود نگاه دارید و با یاری آن خویشتن را از خطر گناه دور سازید، در دنیا ، نسبت به محرمات الهی از پاکدامنان و در مورد آخرت از مشتاقان و شیفتگان باشید، هر که را تقوی بلند ساخت، شما او را پست نسازید و هر کس را که دنیا بالا برد، شما او را بالا نبرید، به برقهای جهنده و جلوه های دنیا به امید بهره گرفتن از آن، ننگرید و به سخن کسانی که در ستایش از دنیا سخن می گویند، گوش فرا ندهید، به نعره گوش خراش دعوت کنندگان به دنیا، پاسخ ندهید، از درخشندگی آن، نور مجویید و به اشیاء نفیس آن فریفته نشوید، که برق آن فریبنده و بدون باران و سخنی که در ستایش آن باشد، دروغ و اموال آن همچون اموال تاراج شده است و آنچه در دنیا مورد علاقه است، گرفته خواهد شد.
آگاه باشید که دنیا همانند زن هر جایی است که خود را عرضه می دارد و همچون اسب سرکشی است که هر گاه از آن سواری بخواهند، می ایستد، دروغگو و خیانتکار است، منکر نعمت و ناسپاس است، کجرو و منحرف از راه راست است، کناره گیر از راه درست و از وفا به دور است، حالت و طبیعت دنیا دگرگونی و از حالی به حالی دیگر شدن و انتقال نعمت از کسی به کسی دیگر است، ضربه ای که از گام نهادن دنیا وارد می آید، بسیار شدید است، عزت دنیا، خواری و امور جدی آن، شوخی و بلندی آن پستی است، دنیا محل سلب گردیدن و تاراج اموال و جای هلاک شدن است، اهل دنیا همواره در انتظار سختی و در حال پیوستن به گذشتگان و جدایی از بازماندگان هستند به راستی و به تحقیق راههای دنیا برای اهل آن، سر گردان کننده است، گریزگاههای دنیا، کسانی را که از شر آن می گریزند، عاجز سازنده است، و هر چه از آن طلب شود به ناامیدی می انجامد و بنابراین، دژهای استوار دنیا، پناه برندگان به خود را تسلیم می کند و منزلها، آنان را به دور می افکند و تیز فهمی و زیرکی، ایشان را خسته و درمانده می سازد (و به حالشان سودی ندارد) پس پاره ای از اهل دنیا از مرگ رهایی یافته لیکن مجروح و پا شکسته اند، پاره ای دیگر کشتگانی هستند که پوست از گوشت تنشان جدا گردیده یا عضوی از بدنی بی سر و یا خونی به زمین ریخته شده می باشند، بعضی دیگر کسانی هستند که (از پشیمانی) پشت دست خود را به دندان خود می گزند یا از تاسف دستان خود را به هم می زنند یا افرادی که از کثرت اندوه، گونه های خود بر روی مرفق خویش می نهند، پاره ای از مردم، بر رای و اندیشه خود عیب می گیرند و از عزم و قصد خود بر می گردند که به تحقیق، چ اره جویی روی از آنها برتافته و شری که دنیا در خود نهان داشته، به ایشان روی آورده است: ولات حین مناص (دیگر زمان، زمان گریختن نیست) چه بعید و دور است و چه بعید و دور است (که زمان بر گردد) همانا از دست برفت، آنچه رفت و شد آنچه شد، و دنیا با مراد دل خود، (نه آنچه اهل دنیا طالب بودند) سپری گردید، فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین (پس آسمان و زمین بر اهل دنیا گریه نکردند و آنها از جمله مهلت داده شدگان نبودند).
قبلی بعدی