متن عربی
146- وَ مِنْ کلَامٍ لَهُ (عليه السلام)لِکمَيلِ بْنِ زِيادٍ النَّخَعِي قَالَ کمَيلُ بْنُ زِيادٍ أَخَذَ بِيدِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِي بْنُ أَبِي طَالِبٍ (عليه السلام)فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ :
يا کمَيلَ بْنَ زِيادٍ : إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيةٌ فَخَيرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَک
النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِي وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کلِّ نَاعِقٍ يمِيلُونَ مَعَ کلِّ رِيحٍ لَمْ يسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يلْجَئُوا إِلَى رُکنٍ وَثِيقٍ يا کمَيلُ الْعِلْمُ خَيرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ يحْرُسُک وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ يزْکوا عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِيعُ الْمَالِ يزُولُ بِزَوَالِهِ يا کمَيلَ بْنَ زِيادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِينٌ يدَانُ بِهِ ، بِهِ يکسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَةَ فِي حَياتِهِ وَ جَمِيلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاکمٌ وَ الْمَالُ مَحْکومٌ عَلَيهِ يا کمَيلُ هَلَک خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْياءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِي الدَّهْرُ أَعْيانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِيدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَيرَ مَأْمُونٍ عَلَيهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّينِ لِلدُّنْيا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِيائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِيرَةَ لَهُ فِي أَحْنَائِهِ ينْقَدِحُ الشَّک فِي قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاک أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِيادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ
لَيسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّينِ فِي شَيءٍ أَقْرَبُ شَيءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ کذَلِک يمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِيهِ اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَينَاتُهُ وَ کمْ ذَا وَ أَينَ أُولَئِک ، أُولَئِک وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَينَاتِهِ حَتَّى يودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِک خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيتِهِمْ انْصَرِفْ يا کمَيلُ إِذَا شِئْتَ.
متن فارسی
کلامى است از اميرالمومنين عليه السلام به کميل بن زياد نخعى: (کميل بن زياد گفت: اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام دست مرا گرفت و به طرف گورستان بيرون برد، و چون وارد صحرا شد، نفسى طولانى کشيد، سپس فرمود: اى کميل، اين دلها ظرفهايى هستند و بهترين آنها دلهايى است که (علم و معرفت را) بهتر و بيشتر در خود نگاه دارد، پس آنچه را به تو مى گويم، از من بگير و آن را حفظ کن.
مردم، سه دسته هستند: عالم ربانى که خدا را به طور شايسته بشناسد و ديگرى شاگرد و طالب علمى که در راه رهايى خود از جهل، گام بر مى دارد، سه ديگر، مردم نادان و حقير و اوباش.
که گوسفندوار به دنبال هر صدايى مى روند و به طرف هر بادى که بوزد، متمايل و راغب مى شوند، از نور علم روشنايى نمى جويند و به ستون محکم و استوارى پناه نمى برند.
اى کميل، علم از مال بهتر است: علم تو را از خطر نگاه مى دارد و تو مال را از خطر نگاه مى دارى، مال با خرج کردن کم مى گردد و علم با انفاق آن به ديگران، فزونى مى يابد، آنچه در نتيجه بذل مال در دنيا به دست مى آيد، (از قبيل بذل آن به ديگران و جلب دوستى آنان، يا صرف آن در لذات و شهوات) ب ا از ميان رفتن آن مال آن چيز از دست مى رود.
اى کميل، شناختن فضيلت و شرف علم، از امور مربوط به دين است که بايد به آن گرايش پيدا کرد (يا در برابر آن، پاداش داده مى شود) زيرا انسان در زمان حيات خود، به وسيله آن ، فرمانبرى از خدا را به دست مى آورد و پس از درگذشت خود نام نيک و ذکر جميل، از وى باقى مى ماند، علم فرمانروا و تعيين کننده است و مال محکوم است به اينکه علم درباره آن حکم کند (که چگونه به دست آيد و چگونه هزينه شود) اى کميل، گردآورندگان مال، در حالى که به ظاهر زنده هستند، در حقيقت مرده اند (يا در آخرت، از هلاک شدگان مى باشند) دارندگان علم تا روزگار باقى است، زنده و باقى خواهند بود، جسدهايشان از چشمها، نهان است و آثار و نام نيکشان، در دلها موجود است.
(اى کميل) اين کلام را بگير و نگهدار همانا در اينجا (و به سينه خود اشاره کرد) هر آينه علم فراوانى وجود دارد، اگر به کسانى دست يابم که بتوانند آن را حمل کنند (کسانى که طاقت حمل يا قدرت فهم آن را داشته باشند) آرى، افراد تيز فهمى را يافتم که به ايشان اعتمادى نمى توان داشت، کسانى که دين را براى به دست آوردن دنيا به کار مى برند) (و با پشتيبانى به نعمتهاى خدا (ظ- يعنى علم) به فخرفروشى بر بندگان او و ضديت با آنان مى پردازند، و از حجتها و دليلهايى که خدا به آنها عطا فرموده، براى زيان رسانيدن به دوستان او، يارى مى جويند.
يا کسان ديگرى که فرمانبر حاملان حق و پيرو علماى ربانى هستند اما نسبت به اطراف و جوانب حق و دقايق آن بينايى و بصيرتى ندارند در نخستين شبهه اى که عارض آنها بشود شک و ترديد در قلب ايشان شعله ور مى گردد.
آگاه باش و بدان که نه اين و نه آن، (يعنى هيچيک از اين دو، صالح براى حمل چنين علمى نيست) يا کسانى ديگر که در بهره گيرى از لذت به راه افراط مى روند و زمام خود را به آسانى در اختيار شهوترانى قرار مى دهند يا مردمانى که به گردآورى و اندوختن مال، حريصند، اين دو دسته نيز کمترين شايستگى براى نگاه دارى دين ندارند، نزديکترين چيزى از لحاظ شبيه بودن به اين دو گروه، حيوانات چرنده هستند، چنين است که علم با مرگ حمل کنندگان آن مى ميرد و از ميان مى رود.
(زيرا کسى نيست که شايستگى حمل آن را داشته باشد) (اما) خداوندا، آرى (مسلم است که) زمين از کسى که براى اثبات حقانيت دين خدا، حجت و دليل به پا دارد، خالى نمى ماند، چنين کسى يا آشکار و مشهور و شناخته شده است يا ترسان است و ستم ستمگران او را از ديده ها پنهان داشته است، تا حجتهاى خدا و دليلهاى روشن او از ميان نرود، شمار آنان چند است و در کجا هستند؟ سوگند به خدا ايشان از جهت عدد، بسيار کم هستند ليکن قدر و منزلت آنان بسيار بزرگ و عظيم است، خداوند به وسيله ايشان حجتها و دليلهاى آشکار خود را حفظ مى کند تا آن زمان که آنان، آن حجتها و دليلها را به کسانى که نظير و همانند خود ايشان مى باشند، بسپارند و بذر آنها را در دلهاى افرادى همچون خودشان بکارند، علم با بينايى حقيقى به طرف آنان هجوم برده و روح يقين را با خود همراه ساخته اند، آنچه را که دنياداران غرق در نعمت و لذت، خشن به حساب مى آوردند (از قبيل غذا و لباس نامطبوع و بستر ناراحت) آنان بر خود آسان گرفته و به آنچه نادانان از آن وحشت دارند (از قبيل روزه دارى و عبادت) ايشان به آن انس پيدا کرده اند با بدنهايى که روحهاى آنها به محلى بالاتر و شريفتر از هر مکانى آ ويخته است، اينان ، جانشينان خدا در زمين او و دعوت کنندگان به دين او هستند، آه و درد که چه قدر به دين آنان مشتاقم، (اى کميل) هر وقت که خواستى، برگرد.