مردم ستمكار را سه نشان است: با سركشى به مافوق خود ستم روا دارد، و به زير دستان خود با زور و چيرگى ستم مى كند، و ستمكاران را يارى مى دهد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه (سید جعفر شهیدی)  >  مردم پيش از بعثت ( خطبه شماره 89 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

89-  و من خطبة له ( عليه السلام ) في الرسول الأعظم صلى اللّه عليه و آله و بلاغ الإمام عنه :
أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَى حِينِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِيَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَى وَ ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَى فَهِيَ مُتَجَهِّمَةٌ لِأَهْلِهَا عَابِسَةٌ فِي وَجْهِ طَالِبِهَا ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُهَا الْجِيفَةُ وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ. فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا تِيكَ الَّتِي آبَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ بِهَا مُرْتَهَنُونَ وَ عَلَيْهَا مُحَاسَبُونَ وَ لَعَمْرِي مَا تَقَادَمَتْ بِكُمْ وَ لَا بِهِمُ الْعُهُودُ وَ لَا خَلَتْ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمُ الْأَحْقَابُ وَ الْقُرُونُ وَ مَا أَنْتُمُ الْيَوْمَ مِنْ يَوْمَ كُنْتُمْ فِي أَصْلَابِهِمْ بِبَعِيدٍ. وَ اللَّهِ مَا أَسْمَعَكُمُ الرَّسُولُ شَيْئاً إِلَّا وَ هَا أَنَا ذَا مُسْمِعُكُمُوهُ وَ مَا أَسْمَاعُكُمُ الْيَوْمَ بِدُونِ أَسْمَاعِكُمْ بِالْأَمْسِ وَ لَا شُقَّتْ لَهُمُ الْأَبْصَارُ وَ لَا جُعِلَتْ لَهُمُ الْأَفْئِدَةُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ إِلَّا وَ قَدْ أُعْطِيتُمْ مِثْلَهَا فِي هَذَا الزَّمَانِ وَ وَ اللَّهِ مَا بُصِّرْتُمْ بَعْدَهُمْ شَيْئاً جَهِلُوهُ وَ لَا أُصْفِيتُمْ بِهِ وَ حُرِمُوهُ وَ لَقَدْ نَزَلَتْ بِكُمُ الْبَلِيَّةُ جَائِلًا خِطَامُهَا رِخْواً بِطَانُهَا فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ مَا أَصْبَحَ فِيهِ أَهْلُ الْغُرُورِ فَإِنَّمَا هُوَ ظِلٌّ مَمْدُودٌ إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ .


متن فارسی

و از خطبه ‏هاى آن حضرت است

او را هنگامى فرستاد كه: پيامبران نبودند، و مردمان در خوابى دراز مى غنودند، اسب فتنه در جولان، كارها پريشان، آتش جنگها فروزان، جهان تيره، فريب دنيا بر همه چيره، باغ آن افسرده، برگ آن زرد و پژمرده، از ميوه اش نوميد، آبش در دل زمين ناپديد، نشانه هاى رستگارى ناپيدا، علامتهاى گمراهى هويدا، دنيا با مردم خود ناخوشروى، و با خواهنده خويش ترش ابروى، بارش محنت و آزار، خوردنى آن مردار، درونش بيم، برونش تيغ مرگبار. پس بندگان خدا! عبرت گيريد. و كرده هاى پدران و برادران خود را به ياد آريد، كه چگونه در گرو آن كردارند، و حساب آن را عهده دارند. به جانم سوگند، هنوز ميان شما و آنان روزگارى نگذشته و سالها و قرنها فاصله نگشته. و امروز كه ديده به جهان گشوده ايد چندان دور نيست از روزى كه در پشت آنان بوده ايد. به خدا كه، پيامبر آنان را چيزى نشنواند، جز آنكه من امروز آن را به شما مى شنوانم. گوشى كه شما امروز داريد همانند آن است كه ديروز به آنان دادند، و ديدگانى كه اكنون داريد چون ديده ها است كه براى آنان گشادند دلهايى كه در سينه شما نهادند، همانند دلهاست كه در آن روزگار به آنان دادند. به خدا سوگند، چيزى را به شما ننمودند كه آنان ندانستند، و چيزى را خاص شما نكردند، كه آنان از آن محروم ماندند. اكنون فتنه بر شما فرود آمد، همچون شترى كه مهارش جنبان است، و ميانبندش سست و نااستوار، و سوارى بر آن دشوار. مبادا آنچه مردم دنيا را فريفت، شما را بفريبد، كه آن دامى است چون سايه گسترده  همه را به دام اندازد ، و تا دم مرگ رهاشان نسازد.

قبلی بعدی