(آنگاه كه خبر كشته شدن محمد بن ابى بكر را به او دادند فرمود) همانا اندوه ما بر شهادت او ، به اندازه شادى شاميان است، جز آن كه از آن يك دشمن ، و از ما يك دوست كم شد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه (سید جعفر شهیدی)  >  خطاب به خوارج ( خطبه شماره 122 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

122-  و من كلام له ( عليه السلام ) قاله للخوارج و قد خرج إلى معسكرهم و هم مقيمون على إنكار الحكومة فقال ( عليه السلام ) :
أَ كُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنَا صِفِّينَ فَقَالُوا مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَشْهَدْ قَالَ فَامْتَازُوا فِرْقَتَيْنِ فَلْيَكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّينَ فِرْقَةً وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْهَا فِرْقَةً حَتَّى أُكَلِّمَ كُلًّا مِنْكُمْ بِكَلَامِهِ وَ نَادَى النَّاسَ فَقَالَ أَمْسِكُوا عَنِ الْكَلَامِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِي وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَيَّ فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهَادَةً فَلْيَقُلْ بِعِلْمِهِ فِيهَا ثُمَّ كَلَّمَهُمْ ( عليه السلام ) بِكَلَامٍ طَوِيلٍ مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ ( عليه السلام ) أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِيلَةً وَ غِيلَةً وَ مَكْراً وَ خَدِيعَةً إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْيُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِيسُ عَنْهُمْ فَقُلْتُ لَكُمْ هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ فَأَقِيمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ وَ الْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِيبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ الْفَعْلَةُ وَ قَدْ رَأَيْتُكُمْ أَعْطَيْتُمُوهَا وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبَيْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَيَّ فَرِيضَتُهَا وَ لَا حَمَّلَنِي اللَّهُ ذَنْبَهَا وَ وَ اللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّي لَلْمُحِقُّ الَّذِي يُتَّبَعُ وَ إِنَّ الْكِتَابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَيَدُورُ عَلَى الْآباءِ وَ الْأَبْنَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ شِدَّةٍ إِلَّا إِيمَاناً وَ مُضِيّاً عَلَى الْحَقِّ وَ تَسْلِيماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ وَ لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي الْإِسْلَامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ الزَّيْغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِيلِ فَإِذَا طَمِعْنَا فِي خَصْلَةٍ يَلُمُّ اللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى الْبَقِيَّةِ فِيمَا بَيْنَنَا رَغِبْنَا فِيهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا.


متن فارسی

كه به خوارج گفت. اما به اردوى آنان رفت و آنان به گماردن داوران خرده مى گرفتند.
امام فرمود: (همه شما در صفين با ما بوديد؟ گفتند: بعضى از ما بودند و بعضى نبودند. فرمود: پس جدا شويد، آنان كه در صفين بوده اند دسته اى، و آنان كه نبوده اند دسته ديگر، تا با هر دسته چنان كه درخور آن است سخن گويم، و مردم را آواز داد كه: سخن مگوييد و به گفته من گوش دهيد. و با دل خود به من رو آريد. پس از آن كس كه گواهى خواهم، چنان كه داند، در آن باب سخن گويد. سپس امام سخنانى دراز، بدانها فرمود كه از آن جمله است:) آيا هنگامى كه از روى حيلت، و رنگ، و فريب و نيرنگ، قرآنها را برافراشتند، نگفتيد برادران ما و همدينان مايند. از ما، گذشت از خطا طلبيدند، و به كتاب خدا گراييدند. راى، از آنان پذيرفتن است و بدانها رهايى بخشيدن. به شما گفتم، اين كارى است كه آشكار آن پذيرفتن داورى قرآن است، و نهان آن دشمنى با خدا و ايمان. آغاز آن مهربانى است، و پايان آن پشيمانى، به كار خود پردازيد، و در راه خويش پيش بتازيد. در كار جهاد دندان بفشاريد، و به هر بانگ كننده گوش مداريد. كه اگر پاسخش دهند، با گمراهى يار است و اگر او را واگذارند خوار و بيم قدار است. چنان شد كه شد، و شما را ديدم به داورى گردن نهاديد، و بدان رضا داديد. به خدا، اگر من از آن سر باز مى زدم، تكليفى واجب نبود، و خدا گناه آن را بر من باز نمى نمود. به خدا، اگر آن را قبول مى نمودم، بدين كار سزاوار پيروى بودم، چه، قرآن با من است، از آن هنگام كه يار آن گشتم، از آن جدا نبودم. همانا، با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بوديم، و به خون پدران، و فرزندان و برادران، و خويشاوندانمان دست مى آلوديم، و هر مصيبت و سختى بر ايمانمان مى افزود، و رفتنمان در راه حق بود، و گردن نهادن به فرمان، و شكيبائى بر درد جراحتهاى سوزان. ليكن امروز پيكار ما با برادران مسلمانى است كه دو دلى و كجبازى در اسلامشان راه يافته است، و شبهت و تاويل با اعتقاد و يقين در بافته است. پس اگر به وسيلتى ديده نهاديم كه خدا بدان پريشانى ما را به جمعيت كشاند، و ما را بدانچه در آن يك سخنيم نزديك گرداند، هر دو فرقه بدان رو آريم و جز آن را دست بداريم.

قبلی بعدی