1711. زبونی در طمع
فی وصف عیسی علیه السلام: و لم تکن له زوجه تفتنه، و لا ولد یحزنه، و لا مال یلفته و لا طمع یذله.
در توصیف عیسی علیه السلام می فرماید: برای او همسری نبود که وسیله تشویش خاطر او شود و فرزندی نبود که اندوهگینش سازد و مالی نبود که او را به خود مشغول بدارد، طمعی در چیزی نداشت که او را پست و خوار گرداند. ( خطبه 160)
1712. مطیعان فرمان الهی
لا یقیم امر الله سبحانه الا من یصانع و لا یضارع، و لا یتبع المطامع.
فرمان خدا را برپا ندارد مگر کسی که سازشکار (در دین خدا) نباشد و به تقلید عمل نکند و به دنبال طمع ها نرود. ( حکمت 110)
1713. نکوهش طمع
فی صفه المنافقین: یتوصلون الی الطمع بالیاس لیقیموا اسواقهم، و ینفقوا به اعلاقهم.
منافقین برای وصول به آن چه که طمع در آن دارند اظهار نومیدی و استغناء از آن نمایند تا بازارهای خود را برپای دارند و کالاهای خود را به فروش برسانند. ( خطبه 194)
1714. بنده ذلت
الطامع فی وثاق الذل.
طمع کار، در بند ذلت و خواری گرفتار است. ( حکمت 226)
1715. طمع بی بازگشت
ان الطمع مورد غیر مصدر، و ضامن غیر وفی، و ربما شرق شارب الماء قبل ریه؛ و کلما عظم قدر الشیء المتناقس فیه، عظمت الرزیه لفقده، و الامانی تعمی اعین البصائر، و الحظ یاتی من لا یاتیه.
همانا طمع وارد کننده ای است که بازگشت ندارد و ضامنی است که (به پیمانش) وفا ندارد. چه بسا نوشنده ی آبی که پیش از سیراب شدن، گلوگیر و خفه شده و هر اندازه که برای به دست آوردن چیزی بیشتر مبارزه و رقابت شود، به همان اندازه مصیبت از دست دادنش زیادتر باشد (آرزوها چشم دل را کور می کند و نصیب و بهره پیش کسی آید که به دنبالش نرود). ( حکمت 275)
1716. مقصد مرکب طمع
ایاک ان توجف بک مطایا الطمع، فتوردک مناهل الهلکه.
مبادا که مرکب های طمع تو را به شتاب برانند و در آبشخورهای هلاکت فرود آورند. ( نامه 31)
1717. پرتگاه خرد
اکثر مصارع العقول، تحت بروق المطامع.
بیشترین پرتگاه خردها، در پرتو زرق و برق طمع ها است. ( حکمت 219)
1718. باخت ابدی
الطمع رق موبد.
طمع ورزیدن، خود باختن ابدی است. ( حکمت 180)
1719. حقارت طمعکار
ازری بنفسه من استشعر الطمع، و رضی بالذل من کشف عن ضره.
کسی که در دل طمع آرد، نفس خود را به حقارت و پستی وادارد و هرکه پرده از سختی خویش بردارد به ذلت خویشتن تن سپارد. ( حکمت 2)
1720. طمع و هلاکت
قد یکون الیاس ادراکا، اذ کان الطمع هلاکا.
گاهی ناامیدی از چیزی، دریافت آن است، هنگامی که طمع مایه هلاکت است. ( نامه 31)