آبروى تو چون يخى جامد است كه در خواست آن را قطره قطره آب مى كند، پس بنگر كه آن را نزد چه كسى فرو مى ريزي؟.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  کتاب شناسی  >  بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه امام على بن ابيطالب عليه السلام

مولف: 
جرداق، جورج
مترجم: 
انصاری محلاتی، محمدرضا
محل نشر: 
تهران
ناشر: 
کانون انتشارات محمدی
تاریخ نشر: 
١٣٧٣
نوع مدرک: 
کتاب
زبان : 
فارسی
موضوع اصلی: 
زیباشناسی نهج البلاغه
کلید واژگان: 
زیباشناسی نهج البلاغه-جرج جرداق
توضیحات: 

درباره کتاب
بخشى از زيباييهاى نهج البلاغه امام على بن ابيطالب عليه السلام
معرفى اجمالى
كتاب «بخشى از زيبايى هاى نهج البلاغه امام على بن ابى طالب عليه السلام» تاليف جرج جرداق با ترجمه محمدرضا انصارى به زبان فارسى است. اين كتاب برگزيده اى از كتاب والاى على(علیه السلام) است كه جرج جرداق نويسنده و اديب معروف لبنانى از ميان خطبه ها و نامه ها و سخنان كوتاه على(علیه السلام) استخراج نموده و به ترتيب خاصى جمع آورى كرده است. علاوه بر اين مواردى كه احتياج به توضيح داشته، نيز توضيح داده شده و فصل هاى ويژه اى نيز به عنوان مقدمه، در اطراف شخصيت على(علیه السلام) و ارزش سخنانش، ضميمه كتاب شده است.
ساختار كتاب
مقدمه مترجم، متن كتاب در پنج فصل(ادبيات على(علیه السلام)، على(علیه السلام) نمايشگر عدالت جهانى، على(علیه السلام) در آغاز سخن، پاره اى از نامه ها، خطبه ها، عهدنامه ها و وصاياى على(علیه السلام) و پاره اى از سخنان حكمت آميز على(علیه السلام)) ساختار كتاب را تشكيل مى دهد. مترجم در ترجمه كتاب سعى كرده است كه از متنى روان و ساده به همراه استفاده از احاديث و روايات و اشعار سود ببرد تا بتواند به مقصود خود برسد.
 گزارش محتوا
مقدمه مترجم به نهج البلاغه و مولف آن و كتاب حاضر مى پردازد. ايشان در پايان مقدمه خويش اظهار مى دارند: «من معتقدم كه جرج جرداق على(علیه السلام) را از ديد عميقى نگريسته و به درستى به عظمت و شخصيت امام پى برده است. اين حقيقتى است كه من در ضمن اشتغال به ترجمه، تا اين حد به آن اعتراف نمى كردم. اولين فصل كتاب ادبيات على(علیه السلام) نام دارد كه بخش اول آن«مرزهاى خرد و بينش» است.

اين بخش، اين گونه آغاز مى شود كه «اگر زندگى شخصيت هاى واقعى تاريخ را اعم از شرق و غرب و قديم و جديد بررسى كنيم، پديده ى آشكارى را درك مى كنيم. ...». ايشان در اين بخش به ادبيات و شخصيت هاى ادبى اشاره دارند كه اين گونه شخصيت ها با قلم خود تاثيرات سازنده و موثرى در زندگى بشر ايفا مى كنند. ايشان تعدادى از پيامبران الهى را در اين بخش دانسته اند و تعدادى از انديشمندان بزرگ جهان را نيز به اين واسطه موفق دانسته اند؛ همانند، ناپلئون، افلاطون، پاستور، خيام، ابن خلدون، ... ايشان بعد از اين بحث ها اين گونه ادامه مى دهند كه «اين حقيقت به طور آشكار در شخصيت على(علیه السلام) تمركز داشت. او همان طور كه در زمينه ى اثبات حقوق و تعليمات و رهبرى هايش امام بود، در ادبيات نيز عنوان امام را براى خود اتخاذ كرد. نشانه ى ادبيات على(علیه السلام) نهج البلاغه است. نهج البلاغه كتابى است كه در اصول بلاغت عرب در رديف قرآن آمده و هم اكنون كه حدود سيزده قرن از عمر آن مى گذرد، هنوز در اسلوب عرب به عنوان يك ريشه اصيل تلقى مى شود و قطعات جالبى از آن اقتباس مى گردد و بيان سحر انگيز آن به اسلوب سخنورى روح مى بخشد...».

بحث بعدى در اين فصل وحدت وجودى نام دارد كه ايشان معتقد است كه «اصالت در انديشه و احساس و سليقه و خيال را ادب مى گويند. ...».

ايشان معتقد است كه اگر فلاسفه در اعصار اخير به وجود پى برده اند، اديب از روزى كه انسان وجود يافته و احساسات ادبى و هنرى در اعماق او ريشه داشته، به وحدت وجود پى برده است.

ايشان در مقايسه بين فيلسوفان و اديبان اين نتيجه را مى گيرد كه نظر فيلسوف به جهان هستى، سطحى و در حكم وحدت تفاعلى و تكاملى است؛ اما اديب از اول، استاد و راهنماى فيلسوف بوده و براى هميشه نيز چنين خواهد بود.

ايشان سپس امام على(علیه السلام) را در اين صنف قرار مى دهند. ايشان از كلام امام(علیه السلام) اين گونه مثال مى آورند كه «هر كه براى برادرش چاهى حفر كردخودش در آن افتاد و هر كه پرده ى حجاب ديگران را دريد پوشيده رويان خانه اش اشكار گرديدند و كسى كه بر مردم بزرگى فروخت خوار شد....».

بخش سوم اين فصل «روش سخنورى على(علیه السلام)» نام دارد كه ابتدا با ابياتى از مترجم آغاز شده است. ايشان، سپس به سخنان امام و روش و اسلوب ايشان در بيان مطالب استناد كرده اند؛ همانند: «اسلوب على(علیه السلام) در اثر درستى به حدى رسيد كه حتى سخنان مسجع وى از مرحله ى تصنع و مشقت به بلندى گرائيد. اين جا بود كه سخنان مسجع او به وجود اين كه جمله هايى جدا جدا و موزون فراوانى داشت؛ اما دورترين چيز از تصنع و نزديك ترين چيز به طبع سرشار بود.... يعلم عجيج الوحوش فى الفلوات و معاصى العباد فى الخلوات و اختلاف النينان فى البحار الغامرات....».

فصل دوم كتاب با عنوان«على(علیه السلام) نمايشگر عدالت جهانى» در بخش اول خود به تساوى وجودى در ديدگاه امام(علیه السلام) مى پردازد. «آرى، نظرى كوتاه و آزمايشى به طبيعت و جهان هستى، كافى است انسان را دلالت كند بر اين كه اين اسرار و قوانين به تمام معنى درست و پايدار و عادل هستند و منطق آن ها بر اساس اين صفات استوار است و تنها صفات مزبور است كه وجود جهان عظيم هستى را تصديق مى كند...». «محبت عميق» كه آن را در انديشه امام(علیه السلام) اين گونه تعبير مى كند كه «على(علیه السلام) درك كرده بود كه منطق محبت بالاتر از منطق قانون است و مهربانى انسان با انسان و ساير موجودات دليل زندگى در برابر مرگ وجود در برابر عدم است...». ايشان مواردى از محبت و انديشه امام(علیه السلام) را در اين بخش مى آورند كه امام در جاى جاى سخن خويش بيشتر با محبت سخنان خويش را به مردم گوش زد و در بعضى از اوامر به اين سمت و سو رفته اند؛ همانند «اگر على(علیه السلام) كثرت گناهان را وحشتناك مى بيند، به خاطر آن است كه كثرت گناه به حكم كسب عادت، انسان را به سنگدلى مى كشاند و به جاى آن كه در دل ها محبت گرم ايجاد كند، تنفر سردى در آن ها به وجود مى آورد.

او در اين زمينه مى گويد: خشكيدن اشك ها به سخت شدن دل ها است و سخت شدن دل ها در اثر كثرت گناهان است....». بخش بعدى «راستى حيات» نام دارد كه در آن به رذايل اخلاقى در انديشه امام مربوط مى شود. در اين بخش به موارى از اين رذايل و شاهد مثال هايى از نهج البلاغه مى پردازد. «... دوروئى و زبان بازى نيز دو رنگ از رنگ هاى دروغ محسوب مى شود.

على(علیه السلام) در اين مورد مى گويد: مردمى راستگو باشيد، در كارهاى خود تظاهر مى كند. راستگوى درستكار را عزيز بدانيد و دروغگوى بد كردار را خوار بشماريد. سخت راست بگوييد و امانت را رد كنيد و به پيمان وفا نمائيد...».

مبحث ديگر اين فصل «خير وجود و انقلاب حيات» نام دارد. ايشان در اين بخش به دنبال اين امر است كه بگويد كه خير و نيكوكارى در كلام و رفتار امام از اهميت ويژه اى برخوردار است.

ايشان كلام امام را در اين بخش در نه مورد خلاصه مى كنند و در نه بخش به آن مى پردازند؛ همانند اين كه «على(علیه السلام) ايمان دارد كه انسان هر كه باشد، مى تواند در راه خير قدم نهد و اين مسير را تعقيب كند و در اين راه هيچ كس از ديگرى شايسته تر نيست: هيچ يك از شما نبايد، بگويد فلانى در انجام دادن كار خوب بهتر از من است».

فصل بعدى «على(علیه السلام) در آغاز سخن» نام دارد. اين فصل اين گونه آغاز مى شود كه «آيا از خودم به اين قانع باشم كه به من زمامدار مومنان بگويند؛ در حالى كه با مردم در سختى هاى روزگار شريك نباشم...».

در اين فصل بخشى از سخنان و قطعاتى از سخنان ايشان برگزيده شده و آورده شده است. فصل چهارم، به پاره اى از نامه ها و خطبه ها، عهدها و وصاياى على(علیه السلام) در نهج البلاغه مى پردازد. فصل پنجم نيز به نقل تعدادى از سخنان امام بسنده شده است.

« كسى كه به تو گمان نيك برد گمانش را تصديق كن. هرگز به سخنى كه از دهان كسى خارج شده و تو احتمال نيكى در آن مى دهى، گمان بد مبر...».
وضعيت كتاب
كتاب در بعضى از صفحات داراى توضيحات و تعليقه هاى در پاورقى است. فهرست مطالب كتاب نيز بعد از مقدمه كتاب ذكر شده است.
منبع:مقدمه و كتاب