متن عربی
44- و من كلام له (عليه السلام) لما هرب مصقلة بن هبيرة الشيباني إلى معاوية ، و كان قد ابتاع سبي بني ناجية من عامل أمير المؤمنين عليه السلام و أعتقهم، فلما طالبه بالمال خاس به و هرب إلى الشام :
قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَةَ فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ وَ فَرَّ فِرَارَ الْعَبِيدِ فَمَا أَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى أَسْكَتَهُ وَ لَا صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّى بَكَّتَهُ وَ لَوْ أَقَامَ لَأَخَذْنَا مَيْسُورَهُ وَ انْتَظَرْنَا بِمَالِهِ وُفُورَهُ .
متن فارسی
(در سال 37.هجرى يكى از فرمانداران امام به نام مصقلة بن هبيرة، اسيران بنى ناجيه را از فرمانده لشكر آن حضرت خريد و آزاد كرد امّا وقتى از او غرامت خواستند به طرف معاويه فرار كرد)
خدا روى مصقله را زشت گرداند، كار بزرگواران را انجام داد، امّا خود چونان بردگان فرار كرد، هنوز ثنا خوان به مدّاحى او برنخاسته بود كه او را ساكت كرد، هنوز سخن ستايشگر او به پايان نرسيده بود كه آنها را به زحمت انداخت. امّا اگر مردانه ايستاده بود همان مقدار كه داشت از او مى پذيرفتيم و تا هنگام قدرت و توانايى به او مهلت مى داديم.