حاكم اسلامى ، پاسبان خدا در زمين اوست.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  مقالات (اجتماعی)  >  سیاست در نهج البلاغه

سیاست در نهج البلاغه

در ساحل نهج البلاغه

ضرورت حکومت
امیرمؤمنان علی علیه السلام معتقد است برای ایجاد نظم و نظام اجتماعی، وجود حکومت ضروری است و این نهاد سیاسی، ابزاری برای امنیت بخشی اجتماعی به شمار می آید. آن حضرت در رد استدلال خوارج در مورد نفی حکومت می فرماید: «لا حُکمَ اِلّا للّه ؛ حکمرانی تنها از آن خداست، سخن حقی است که از آن اراده باطل شد. درست است که فرمانی جز فرمان خدا نیست، ولی اینها می گویند زمامداری جز برای خدا نیست، در حالی که مردم به زمامداری نیک یا بد نیازمندند، تا مؤمنان در سایه حکومتم، به کار مشغول شوند و کافران هم بهره مند گردند و مردم در استقرار حکومت زندگی کنند. به وسیله حکومت، بیت المال جمع آوری می گردد و به کمک آن، می وان با دشمنان مبارزه کرد.
حکومت، امانتی الهی
در بینش امیرمؤمنان علیه السلام ، حکومت و سیاست، امانت، و حافظ حقوق مردم است. در واقع، حکومت برای جامعه و مردم است، نه مردم برای حکومت. حکومت بر مردم، امانتی الهی است که حاکم باید آن را رعایت کند. بهترین راه امانتداری حاکم، التزام به دین و شریعت است. حاکم در صورتی می تواند سیاست را ابزاری برای ادای امات به کار گیرد، که پاکی نفس و تقوای الهی داشته باشد. امیرمؤمنان علیه السلام در نامه ای به یکی از فرمانداران خویش چنین می نویسد: «همانا منصب فرمانداری، برای تو وسیله آب و نان نیست بلکه امانیت در گردن توست. باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی. تو حی نداری بر رعیت استبداد ورزی و بدون دستور، به کار مهمی اقدام کنی. در دست تو اموالی از ثروت های خدای بزرگ و عزیز است و تو خزانه دار آنی، تا آن را به من بسپاری».
حاکمان نالایق
از دیدگاه امیرمؤمنان علیه السلام ، انسان بخیل، نادان، ستمکار و بی دین، هرگز شایستگی رهبری جامعه را نخواهد داشت؛ چرا که رهبری، رکن اصلی در رشد و پیشرفت جامعه است و انسان های نالایق، جامعه را به پرتگاه سقوط نزدیک می کنند. امیرمؤمنان علیه السلام در سخنان جامعی، در توصیف چنین افرادی می فرماید: «سزاوار نیست بخیل بر ناموس و جان و غنیمت ها و احکام مسلمانان، ولایت و رهبری یابد و امامت مسلمانان را عهده دار شود؛ زیرا در امور آنان حریص می گردد. نادان نیز لیاقت رهبری را ندارد؛ چون با نادانی خود، مسلمانان را به گمراهی می کشاند. ستمکار نیز نمی تواند رهبر مردم باشد؛ زیرا با ستم، حق مردم را غصب و عطاهای آنان را قطع می کند... . همچنین، کسی که سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را ضایع می کند، لیاقت رهبری را ندارد؛ چن امت اسلامی را به نابودی می کشاند».
عدالت، هدف نهایی سیاست
در سیره عملی و نظری امیرمؤمنان علیه السلام ،عدالت، پایه و هدف نهایی حکومت و سیاست است و بدون آن، حکومت، معنا و مفهوم واقعی خود را نخواهد یافت. از نگاه پیوای عدالت، هیچ ارزشی ازعدل و حق ارزشمندتر و زیباتر نیست، و هیچ حاکمی، بدکارتر از زمامداری که عدالت را پایمال می کند و حق را نادیده می گیرد، وجود ندارد. بیشترین محتوای سخنرانی ها و نامه های امیرمؤمنان علیه السلام ، در برگیرنده توصیه ها و دستورهایی راجع به اقامه عدل و پرهیز از ستم است. از نگاه آن حضرت، خداوند عدالت راسبب پیایی زندگی مردم قرار داده است تا ظلم، نابسامانی و گناه آن را از هم فرونپاشد. از این رو، حضرت، بهترین نوع حکومت و سیاست را، حکومت و سیاستی می داند که مبتنی بر عدل و قسط باشد. بر این اساس، در فرمایشی از یاشان نین آمده است: «به یقین بهترین چیز برای حاکمان، اقامه عدالت است که محبت مردم[را به دنبال دارد]. به درستی که محبت مردم ظاهر نمی شود، مگر به سلامت سینه هایشان [به خالی بودن از کینه و بغض حاکمان]».
پیوند دین و سیاست
از دیدگان امیرمؤمنان علیه السلام ، رهبری جامعه اسلامی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله ، در همه شئون، به عهده امامان علیهم السلام است. روی آوردن مردم به آنان، موجب صلاح و صواب و حق و عدل و قسط و عدل و مهم تر از همه، آشنایی با دین از راه پیوند مردم با شاخصه های فضیلت خواهد شد. حضرت در مورد صفات پیشوایان معصوم علیهم السلام که نشانه شایستگی آنان برای حاکمیت الهی است. می فرماید: «عترت پیامبر علیهم السلام ، جایگاه اسرار خداوندی، پناهگاه فرمان الهی، مخزن علم خدا، مرجع احکام اسلامی، نگهبان کتاب های آسمانی و کوه های همیشه استوار خدا هستند... . عترت پیامبر علیهم السلام ، اساسدین و ستون های استوار یقینند. شتاب کننده باید به آنان بااز گردد و عقب مانده باید به آنان بپوندد؛ زیرا ویژگی های حق ولایت به آنها اختصاص دارد و وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد خلافت مسلمانان و مراث رسالت، مختص ایشان است».
در منطق حضرت امیر علیه السلام ، به دلیل ماهیت اجتماعی احکام آن است و توانمندی متولیان دین از جمله امامان جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله ، به علت برخورداری آنان از داشن و برتری معنوی است که این برتری ها، سزاواری اجرای احکام دین را به آنان می دهد. آن حضرت در این مورد می فرماید: «ای مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت، کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر، و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد».
موقعیت حساس رهبری
امیرمؤمنان علیه السلام رهبر و زمامدار جامعه را، به رشته ای تشبیه می کند که مهره ها را به هم پیوند می زند و عامل انسجام و وحدت جامعه می گردد. از این رو، در سخنان می فرماید: «جیاگاه رهبر، چونان ریسمان محکمی است که مهره ها را متحدمی سازد و به هم پیوندمی دهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهره ها پراکنده می شوند و هر کدام به سویی می افتند و سپس هرگز جمع آوری نخواهند شد».
یکی از وامل مهمی که سبب ترویج بی عدالتی در جامعه می شود، دوری شایستگان از سیاست و ورود نااهلان به آن است. در این صورت به تعبیر امیرمؤمنان علیه السلام ، نیکان، فتروی و نابخردان، به رهبری سیاسی رغبت پیدا می کنند که این خودزمینه ساز بسیاری از ظلم ها و چپاول ها در جامعه است. امام علی علیه السلام می فرماید: «از این اندوهناکم که بی خردان و تبهکاران این امت، حکومت را به دست آورند. آن گاه مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به بردگی کشند و با نیکوکاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند».
اخلاق و سیاست
با بررسی سخنان امیرمومنان علیه السلام درنهج البلاغه، به مباحث مهم اخلاقی که بیانگر تقوای سیاسی و تعریف ویژه آن حضرت از سیاست است بر میخوریم که در تضاد کامل یا نگرش فکری معاویه است. یکی از مظاهراخلاقی سیاست امام علی علیه السلام ، اصالت نداشتن قدرت و سیاست است. از این رو، هیچ گاه برای رسیدن به قدرت یا حفظ ان به ستم توسل نجست، برخلاف معاویه که بنای سایست خویش را بر ستم گذاشت و از هیچ گونه نیرنگ و فریبی ابا نداشت. امیرمؤمنان در سخنی فرمود: «حاکمی که حیله یا تکبر کند، از بی عقلی و حماقت خوددر حکومتش پرده بر می دارد». وفاداری به عهد و پیمان ها، یکی از مصادیق پای بندی های ارزشی و اخلاقی است که امام در ضرورت پای بندی به عهد و پیمان می فرمود: «حیله و پیمان شکنی برای هر کس که باشد، زشت است، و برای صاحب قدرت و حاکم زشت تر است». امیرمؤمنان علیه السلام در مورد ناپسندی نیرنگ و فریب در فضای سیاسی، خطاب به برخی از یاران خویش می فرماید: «سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست، ولی معاویه حیله گر و جنایتکار است. اگر نیرنک ناپسند نبود، من زیرک ترین افراد بودم، ولی هر نیرنگی گناه، و هر گناهی نوعی کفر و انکار است. روز رستاخیز، در دست هر حیله گری پرچمی است که با آن شناخته می شود. به خدا سوگند من با فریبکاری غلفلگیر نمی شوم، و با سختگیری ناتوان نمی گردم».
حاکمیت انسان های شایسته
از نخستین شرایط برای جامعه، وجودنظامی سیاسی است تا خواسته های اساسی مردم را پاسخ گوید. این نظام، از عناصری تشکیل شده که کارگزاران و نهادهای کارگزاری از جمله آنهاست. کار ویژه کارگزاران و نهادها، حرکت براساس اهداف نظام است. برای تحقق این کار ویژه لازم است نظام براساس عدالت حرکت کند. از این رو، ابتدا باید عدالت را در مورد کارگزاران رعایت کرد. به یقین یکیاز مصادیق رعایت عدالت در مورد کارگزاران، شایسته سالاری در واگذاری مناصب سیاسی است. امیرمؤمنان علی علیه السلام دو شرط اساسی برای به دست آوردن شایستگی را فضل و دانش، و تقوا می داند. فضل و دانش کارگزاران و مدیران سیاسی، سبب تصمیم گیری آگاهانه آنان می شود و تقوای درونی، موجب دوری از وسوسه های شیطانی برای ظلم و چپاول می گردد. امیرمؤمنان علی علیه السلام در سخنی می فرماید: «رعیت اصلاح نمی شود، جز آنکه زمامداران اصلاح گردند».
ویژگی های مهم کارگزاران
هدف نظام سیاسی، ایجاد عدالت در سراسر جامعه است. از این رو، لازم است با به کارگیری نیروهای شایتسه در بخش های گوناگون نظامی سیاسی، به این هدف والا رسید. امیرمؤمنان علیه السلام نیز با در دست گرفتن خلافت، به برگزیدن شایسته ترین افراد برای منصب های مختلف پرداخت. ایشان همواره به فرمانداران خویش در مورد رعایت این مطلب در گزینش و انتصاب کارگزاران تصویه می فرمود. از آن جمله، در نامه ای به مالک اشتر نوشت: «در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش به کارشان بگمار. و بامیل شخصی و بدون مشورت با دیگران، آنها را به کارهای مختلف وادارنکن؛ زیرا این، نوعی ستمگری و خیانت است. کارگزاران دولتی را از میان مردمی با تجربه و با حیا، ز خاندان های پاکیزه و با تقوا انتخاب کن؛ که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند زیرا اخلاق آنان گرامی تر، آبرویشان محفوظ تر، طمع ورزی شان کمتر و آینده نگری آنان بیشتر است».
منبع: حمزه کریم خانی ، گلبرگ ؛ آذر 1385، شماره 81؛ص  7.