تعلیم و تربیت در نهج البلاغه
تعلیم و تربیت در اسلام با نزول اولین آیات وحی بر پیامبر اکرم (ص) آغاز و با خطاب «اِقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْاَکْرَمُ؛ الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ عَلَّمَ الاِنْسانَ مالَمْ یَعْلَمْ»(قرآن، ۹۶/۵ ـ۳)، منشأ و مشیّت الهی به خود گرفت؛ که در این آیات اولیه بر دو عنصر بنیادین تعلیم و تربیت، یعنی کسب علم و دانش از یک سو و تعالی روح و کمال انسانی از سوی دیگر تأکید می شود. (حسینی، ۱۳۷۹: ۳)
موضوع تعلیم و تربیت «انسان » است و طراحی نظام صحیح و جامعی برای تعلیم وتربیت انسان، تنها از ناحیه وحی ممکن خواهد بود. قرآن کتاب انسان سازی و علی علیه السلام ترجمان و مبین قرآن است. چه کسی غیر از آن حضرت می تواند مفسر کتاب خدا باشد؟ همو که اعلم به وحی وسنت و سیره نبوی و اسبق به ایمان و اقرب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است. تربیت به طور خلاصه عبارت است از پرورش و رشددادن استعدادهایی که آفریدگار جهان جهت سعادت و کمال انسان در وجود او به ودیعت گذاشته است. (ادیب، ۱۳۶۲: ۱۱ ـ ۱۰).
درباب اهمیت و ارزش تربیت همین بس که قرآن کریم محور دعوت پیامبران را عموما و حضرت محمد (ص) را خصوصا تربیت و تکمیل فضایل اخلاقی قرار داده است. آنچه به انسان ارزش والا می دهد و هدف های عالی می بخشد و او را انسان به معنی حقیقی می سازد، تربیت ایمانی و اخلاقی است، نه علم و ابزار زندگی. وظیفه سنگین و مقدس تربیت را هیچ گاه علم و تعلیم نتوانسته است و نمی تواند به دوش گیرد.در تعلیم و تربیت اسلامی، هم از علم بحث می شود، هم از تفکر؛ هم از قدرت عقلانی سخن به میان می آید، هم از پرورش جنبه اجتماعی شخصیت آدمی هم برجنبه زندگی مادی تأکید می شود، هم بر زندگی معنوی هم از عدالت بحث می شود، هم ازخود گذشتگی. در این نظام، معیار برتری انسان ها، فضیلت و تقوا است؛ و وظیفه تعلیم و تربیت به عهده معلم و پدر و مادر است و همه با طرح امر به معروف و نهی از منکر مربی یکدیگرند.
ویژگی های نظام تربیتی اسلام
یکی از مهم ترین ویژگی های نظام تعلیم و تربیت اسلامی، جنبه هدایتی آن است. پاره ای از مربیان، هدایت را رسالت اساسی تعلیم و تربیت می دانند. هدایت کردن یعنی کمک به فرد برای شناختن خود و محیط خود؛ و هدایت فرد از جنبه های مختلف رشد شخصیت در ابعاد عقلانی، اجتماعی، عاطفی و بدنی.
دومین جنبه نظام تربیت اسلام، پویایی است؛ به این معنا که مکتب تربیتی اسلام، قابل تغییر یا انعطاف پذیر است. در این نظام فکری، اصول، هدف ها، روش ها و محتوا به طور منطقی در یک طرح قرار می گیرند، و رابطه این امور با هم و با کل نظام، رابطه ای چندجانبه است.سوم، جنبه عقلانی نظام تربیت اسلامی است.
در مکتب دینی اسلام، به جنبه عقلانی نظام فکری یا ایدئولوژی، بیشتر از مکتب های دیگر اهمیت داده می شود. وجهه عقلانی، در اعتقادات و توصیه ها و در آموزش های پیامبران، پیشوایان و معصومین قویا دیده می شود. تکیه بر عقل و تأیید وجهه عقلانی، از ویژگی های تربیت اسلامی است. مسلمان باید اصول و مبانی اعتقادات خود را با تعقل بپذیرد. یکی از دلایل پویایی اسلام هم همین است. آنچه اندیشه را به تلاش وامی دارد و اصل و مبنا را بر اندیشیدن استوار می سازد، جنبه پویایی دارد؛ چنان که حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: «هیچ بی نیازی یا ثروتی مانند برخورداری از عقل نیست.(همان، ص ۲۹) .
یا در جای دیگر می فرماید: «عقل برای تو کافی است؛ زیرا راه های گمراهی تو را از راه های رستگاریت متمایز می سازد».انسانیت انسان، وابسته به قدرت عقلانی او است. انسان با استفاده از نیروی)همان، صفحه ۳۰۷.(تعقل خود امور را می شناسد، مشکلات خود را تشخیص می دهد، ارزش ها را مشخص می سازد، مناسبات خود را با دیگران بهبود می بخشد و راه را برای تکامل و رشد خود آماده می سازد. بنابراین، هر نظامی که به این جنبه بیشتر تکیه کند، بهتر می تواند در راه پیشرفت و تکامل انسان گام بردارد.
برپایه این نظر، نظام توحیدی یا نظام فکری اسلامی نه تنها مبتنی بر عقل و سازگار با طبیعت انسان است، بلکه برای پذیرفتن اسلام از پیروان خود می خواهد که فهم و تعقل را پایه دینداری قرار دهند (همان، ص ۶۳).چهارم، جنبه انقلابی مکتب اسلام است (همان، ص ۶۵). مکتب اسلام، نظام فکری پویا است و وجهه عقلانی دارد. این آرمان الهی قادر است در نظام ارزشی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تربیتی، دگرگونی بنیادی فراهم آورد؛ برای فرد و جامعه، هدف هایی مطرح سازد که هم وسیع باشد آن چنان که رشد فرد و جامعه را محدود نسازد و هم فعالیت های روزمره را هدایت کند، افراد و گروه ها را برای مبارزه با استبداد، استعمار، و استثمار آماده سازد آن چنان که ریشه و علل دیکتاتوری، استعمار و بیدادگری را ازمیان بردارد، ارزش های اساسی انسانی را تحکیم کند، راه را برای رشد و تکامل فرد و تأمین رفاه جمع هموار سازد، به جای حاکمیت افراد و گروه ها حاکمیت اصول و قوانین پویا و عقلانی را فراهم سازد، و راه را برای طرح اندیشه های تازه، ارائه نظریات و راه حل های منطقی باز کند، علم و دانش را به عنوان نظریه مدلل تأیید و از آن حمایت کند و اصل حاکمیت مردم بر سرنوشت خود را تصدیق کند.
ویژگی پنجم تربیت اسلامی، استمرار آن است؛ چنان که پیامبر (ص) می فرماید: «ز گهواره تا گور دانش بجوی». بر این مبنا، کسب علم و درنتیجه تعلیم و تربیت، امری دائمی است. در اسلام، بر پرورش تفکر تأکید می شود؛ و وظیفه مسلمانان است که پیوسته در پرورش قدرت تفکر خود اقدام کنند (همان، ص ۷۷).
ویژگی ششم، همگانی بودن تعلیم و تربیت در نظام تربیتی اسلام است. اسلام با وجود طبقات و اختصاص دادن امتیازاتی خاص به طبقه ای معین مخالف است.( همان صفحه،۳۰۸(.هدف کلی تربیت و تعلیم در اسلام، پرورش نیروها و استعدادهایی است که آفریدگار جهان برای سعادت و کمال انسان، در وجود او به ودیعت نهاده است. تربیت، ایجاد و تحول و تغییری است در انسان که بتواند با آن نیروها و استعدادهای ارزنده خویش را در راه کمال و سعادت حقیقی خود و جامعه به کار اندازد، اهداف اصیل زندگی و راه نیل به این اهداف را تشخیص دهد و برای تحقق بخشیدن به این آرمان ها توانا شود (ادیب، ۱۳۶۲: ۲۷).
فضیلت علم
علم، میراثی گرانبها قال علیه السلام: العلم وراثة کریمة والآداب حلل مجددة والفکر مرآة صافیة; (حکمت ۴) دانش، میراثی گرانبها و آداب، زینتی دایمی و فکر، آیینه ای است صاف و شفاف. در این حکمت استعاراتی به کار رفته است: ۱. از «علم » تعبیر به «میراث » شده، به این مناسبت که همان گونه که فرزند، مال وثروت را از پدر به ارث می برد، هر عالمی هم علم و دانش را از استادش به ارث برده.از آن جا که در میراث دانش خصوصیتی است که در میراث مال وجود ندارد، میراث علم به کرامت و ارزشمند بودن توصیف شده: «وراثة کریمة ». منشا این خصوصیت، بقای علم و فنای مال و ثروت است. مالی را که فرزند از پدر به ارث می برد در معرض فنا و نابودی است، در حالی که علم و دانش باقی و از خطراتی که مال را تهدید می کنددر امان است.
در سایر روایات نیز از علم تعبیر به میراث و از علما تعبیر به ورثه شده است: قال امیرالمؤمنین علیه السلام: العلم وراثة کریمة والآداب حلل حسان والفکر مرآة صافیة والاعتبارمنذر ناصح وکفی بک ادبا لنفسک ترکک ماکرهته لغیرک; (حکمت ۳۵۷) دانش، میراثی ارزشمند و آداب، زیوری نیکو و فکر، آیینه ای درخشنده و شفاف و حوادث عبرت انگیز بیم دهنده و اندرزگوست و برای تادیب خویشتن همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی ترک کنی.
عن ابی عبدالله علیه السلام قال: ان العلماء ورثة الانبیاء وذلک ان الانبیاء لم یورثوا درهماولادینارا وانما اورثوا احادیث من احادیثهم فمن اخذ بشی ء منها اخذ حظا وافرا فانظروا علمکم هذا عمن تاخذونه فان فینا اهل البیت فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین وتاویل الجاهلین; (کلینی،۱۴۰۵: ۳۲).
دانشمندان و علمای دینی وارثان پیامبرانند، زیرا انبیا از خود درهم و دیناری به ارث نمی گذارند و آنچه از خود باقی می گذارند احادیثی است از احادیث آنها، هر که از آن احادیث برگیرد، بهره فراوانی برده; پس مواظب باشید دانش خود را از چه کسی می گیرید. همانا در بین مااهل بیت در هر دوره جانشینان عادلی هستند که تغییر دادن افراطی ها و بدعت گذاری خرابکاران وتاویل نادانان را از دین برمی دارند.
۲. از آداب و اخلاق پسندیده، به زیورهای متجدد و دایمی تعبیرگردیده، به این جهت که فضایل برای نفس زینت و زیورند، همان طوری که لباس و زیور آلات زینت بدن انسان می باشد. توصیف این زیورهای باطنی به تجدد و دوام، به این جهت است که به علت رسوخ در نفس، دایمی و با انسان همراه است.
۳. از فکر، تعبیر شده به «مرآة صافیة »; یعنی آیینه درخشنده و شفاف، زیراهمان طوری که آیینه شفاف، اشکال و صورت های مقابل خود را به خوبی منعکس می نماید، فکر انسان نیز پرده از مجهولات تصوری و تصدیقی او برداشته و آنها رامعلوم می کند و به تعبیر بعضی از شارحان نهج البلاغه، فکر به منزله اصطرلابی است روحانی.
شارح بحرانی رحمه الله در توضیح این حکمت و کلام نورانی می گوید: الثالثة عشر: العلم وراثة کریمة وهو فضیلة النفس العاقلة وهو اشرف الکمالات التی تعتنی بها وبحسب ذلک کان وراثة کریمة من العلماء بل کان اکرم موروث ومکتسب واراد الوراثة المعنویة کقوله تعالی: فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب (مریم.۶ ۵). ای العلم والحکمة.
الرابعة عشر: والآداب حلل مجددة واراد الآداب الشرعیة ومکارم الاخلاق واستعار لها لفظ الحلل المجددة باعتبار دوام زینة الانسان بها وتجدد بهائه وحسنه وتهذیب نفسه علی استمرارالزمان بلزومها واستخراج محاسنها کالحلل التی لایزال تجدد علی لابسها.
الخامسة عشر: والفکر مرآة صافیة والفکر قد یراد به القوة المفکرة وقد یراد به حرکة هذه القوة مطلقا ایة حرکة کانت وقد یراد به معنی آخر وعنی هنا القوة نفسها واستعار لها لفظ المرآة باعتبار انها اذا وجهت نحو تحصیل المطالب التصوریة والتصدیقیة ادرکها وتمثلت بها کما یتمثل فی المرآة صور مایحاذی بها; (بحرانی، ۱۴۰۴ :۲۴۰)
سیزدهم: دانش، میراثی ارزشمند است وفضیلت و ارزشی است برای انسان. علم و دانش ازبهترین کمالاتی است که مورد توجه است و به همین جهت میراثی گرانبها و ارزشمند از دانشمندان،بلکه گرانبهاترین چیزی است که از علما به ارث می رسد و به دست می آید. منظور از میراث، میراثی معنوی است، همان طوری که در قول خدای تعالی: فهب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب، میراث به معنای علم و حکمت است.
چهاردهم: آداب زینت های دایمی و همیشگی است. منظور آداب شرعی و فضایل اخلاقی است و این که از آداب تعبیر به زینت های دایمی شده، به این مناسبت است که آداب همیشه با انسان همراه است و ارزش و شخصیت انسان را استمرار می دهد، مثل زینت هایی که دایما آنها را می پوشد.
پانزدهم: فکر، آیینه ای شفاف و درخشنده است، فکر گاهی به معنای قوه تفکر و گاهی به معنای فکرکردن و گاهی به معنای دیگر به کار می رود و در این جا به معنای قوه تفکر است و این که از فکر،تعبیر به آیینه شفاف شده، به این خاطر است که همان طوری که آیینه شفاف هر چه را در مقابل داردنشان می دهد، فکر هم مطالبی را که به آن عرضه می گردد نشان می دهد; یعنی از مبادی، انسان را به مراد می رساند.
سعادت انسان در افزودن علم است
سئل عن الخیر ما هو؟ فقال علیه السلام: لیس الخیر ان یکثر مالک وولدک ولکن الخیر ان یکثرعلمک; (حکمت ۹۱) از امام علیه السلام سؤال شد که خیر چیست؟ در جواب فرمودند: خیر این نیست که دارایی وفرزندانت زیاد شود، بلکه خیر آن است که دانش و علمت افزون گردد. خیر در چند آیه از قرآن به معنای مال و متاع دنیوی به کار رفته: کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف حقاعلی المتقین; (بقره آیه ۱۸۰) دستور داده شد که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر دارای متاع دنیاست، وصیت کند برای پدر و مادر و خویشان به قدر متعارف، این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است.
ایحسبون انما نمدهم به من مال و بنین نسارع لهم فی الخیرات بل لایشعرون; (مومنون آیه ۵۶ ۵۵) آیا این مردم کافر می پندارند که ما آنها را مدد به مال و فرزندان می نماییم برای آن که می خواهیم در حق ایشان مساعدت و تعجیل به خیرات دنیا کنیم؟
برای امتحان است و آنها نمی فهمند. و انه لحب الخیر لشدید; (عادیات ۸) و انسان بر حب مال دنیا سخت فریفته و بخیل است. اگر مال و فرزند خیر است پس چگونه امام علیه السلام در این کلام، خیر بودن را از مال وفرزند سلب می نمایند؟ پاسخ این است که خیر دو قسم است: مطلق و مقید; خیر گاهی استعمال می شوددر «خیر مطلق »; یعنی خیری که هیچ شری را در برندارد، و گاهی استعمال می شود در«خیر مقید»; یعنی خیری که برای همه و در همه حال خیر نیست. کلام امام علیه السلام به نحوسلب عموم است، نه عموم سلب; یعنی خیر محض افزایش علم و دانش است،نه زیادی مال و فرزند. شارح بحرانی رحمه الله در بیان این حکمت گوید:
الخیر فی العرف العامی هو کثرة المال و القینات الدنیویة وفی عرف السالکین الی الله هو السعادة الاخرویة وما یکون وسیلة الیها من الکمالات النفسانیة وربما فسره قوم بما هو اعم من ذلک وقد نفی علیه السلام ان یکون الاول خیرا وذلک لفنائه ومفارقته ولما عساه ان یلحق بسببه من الشر فی الآخرة وفسره بالثانی وعد فیه کمال القوی الانسانیة فکثرة العلم کمال القوی النظریة للنفس العاقلة; (بحرانی، ۱۴۰۴ :۲۸۸)
خیر در عرف عام، فراوانی و کثرت مال و لذایذ دنیوی است، و در اصطلاح سالکین الی الله،خوشبختی و سعادت اخروی است و کمالات نفسانیه ای که وسیله رسیدن به آن سعادت باشد;بعضی خیر را به اعم از این تفسیر نموده اند. در این کلام امام علیه السلام خیر بودن را از کامیابی های دنیوی نفی نموده، زیرا این لذت ها و کامیابی ها فانی است و از انسان جدا می گردد و چه بسا موجب رسیدن شر اخروی به انسان باشد و خیر را به معنای دوم تفسیر نموده و کمال قوای انسانی را خیر دانسته اند;پس کثرت علم کمال قوه نظریه نفس عاقله است. امام پنجم حضرت باقرعلیه السلام نیز از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده اند که فرمودند: در غیراز تعلیم و تعلم خیری نیست.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: العالم والمتعلم شریکان فی الاجر للعالم اجران وللمتعلم اجر ولاخیرفی سوی ذلک. (مجلسی، ۱۴۰۳ :۱۷۳). در غررالحکم از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که: العلم اصل کل خیر.
نقش والدین در ادب کردن فرزند: یحسن ادبه
روایات فراوانی که در کیفیت انتخاب همسر وارد شده، بیانگر این مطلب است که صلاحیت و شایستگی مربی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله در اهمیت نقش پدر و مادر در تربیت فرزند می فرمایند: کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهودانه وینصرانه ویمجسانه; (مجلسی،۱۴۰۳ : ج۶۱ ص۱۸۶) .هر نوزادی بر فطرت الهی و توحید متولد می شود و والدین او هستند که او را یهودی، نصرانی یا مجوس می کنند. انسان با فطرت توحید و خداپرستی و حق جویی آفریده شده است، این پدر ومادرند که می توانند فطرت الهی و توحیدی کودک خود را شکوفا سازند یا روی آن پرده های ضخیم جهل و نادانی و گمراهی بیفکنند.
هدف های تربیت
از دیدگاه نهج البلاغه هدف های تربیتی زیر، برای تحقق آرمان های متعالی انسانی، استنباط می شوند:
الف ـ تعلیم حکمت مبنای تعلیم حکمت به استناد نهج البلاغه، قرآن کریم است که ظاهرش علم و باطنش حکمت است. حکمت، روشنایی بخش عقل و خرد انسان است. انسان می تواند با پیروی از شخص مطلع و با فراگیری دانش و تجربه از شخص حکیم، به اصول حکمت مسلط شود. درواقع، حکمت به همراه دانش، حیات قلب های مرده محسوب می شود که با ارائه براهینی منطقی، بینایی را برای چشم های نابینا و شنوایی را برای گوش های ناشنوا فراهم می سازد. حکمت و دانش را باید به هر وسیله و با تکیه بر هر منبعی آموخت؛ زیرا گفتار حکیمانه، گمشده مؤمن است. حکمت بدان جهت سخن منطقی است که می تواند با سخن ضد خود از جهت تعیین صحت به استناد احکام منطق مقابله کند. فرد می تواند با تکیه بر فراگیری حکمت، به «یقین» دست یابد؛ چرا که رسیدن به دقایق حکمت و پند گرفتن از حکمت ها به وسیله شخص هوشیار و بینا موجب می شود شخص بتواند از مآخذ گذشتگان عبرت بگیرد و تجربیات لازم را در تحقق «یقین» کسب کند.در تأکید بر اهمیت آموزش حکمت به عنوان یک هدف تربیتی، باید زمینه مساعد را برای تحقق آموزش حکمت فراهم کرد؛ چرا که تحقق هدف مزبور در شرایط نامساعد ممکن نخواهد بود
ب ـ اشاعه تقوا
تقوا به عنوان «رئیس اخلاق»، از مهم ترین ارزش های اخلاقی، اجتماعی، معنوی اسلام است که در نهج البلاغه مطرح شده است (حکمت۴۱۰)پرورش و تربیت انسانی «متقی» موردنظر است که با ترس از خداوند و ایثار و فداکاری در راه اطاعتش و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن به آن امر شده است، عمل کند.انسانی که با متابعت از اوامر الهی در قرآن و پیروی از فرایض و اجرای آنها و انجام واجبات و سنت هایی که هیچ کس جز با پیروی آنها روی سعادت را نمی بینید،باید توشه خود را با عنوان «تقوا» از این دنیا برگیرد تا به مشیت خداوند راه یابد. و تقوا (پرهیزکاری) بهترین زاد و توشه سفر آخرت ذکر شده است(حکمت ۱۳۰.(انسان متقی با احساس مسئولیت، فقط در راه خداوند یکتا و بی شریک حرکت می کند، زیرا درمقابل او جوابگو خواهد بود. تقوا و ترس از خدا، داروی بیماری های قلب ها، بینایی دل ها، شفای آلام جسمانی، صلاح و مرهم زخم های جان ها، پاکیزه کننده آلودگی ارواح، جلای نابینایی چشم ها، امنیت دربرابر ناارادی ها و اضطراب ها است. انسان متقی می تواند شرایط و سختی ها را به خوبی تحمل کند. خداوند انسان را به تقوا سفارش کرده و آن را منتهای رضا و خواست خویش از بندگان قرار داده است.در این باره در خطبه ۱۹۱ آمده است:ای بندگان خدا! شما را به تقوا و پرهیزکاری سفارش می کنم؛ زیرا که آن حق خداوند به شما است که خود موجب حق شما بر خداوند خواهد بود)که در پرتو آن استحقاق پاداش خواهید یافت). برای رسیدن به تقوا، از خداوند یاری بجویید! …
ضمن این تصویر از انسان «متقی» و آنچه برای پرورش و تربیت خصوصیات اخلاقی ای که تقوا را اشاعه می دهند، در نهج البلاغه چنین می خوانیم:
پرهیزکاران در دنیا دارای این صفات برجسته اند: در دین نیرومند، نرمخو و دوراندیش، با ایمانی مملو از یقین، در کسب دانش حریص و دارای علم توأم با حلم، در غنا میانه رو ، در عبادت خاشع، در تهیدستی آراسته، در شداید بردبار، طالب حلال، در راه هدایت بانشاط، از طمع دور، عملش نیک، فکر او یاد خدا، بی علاقگی و زهد نسبت به زندگی دنیوی، گفتار و کردار هماهنگ، مسلط بر عواطف و شهواتش، همگان به خیرش امیدوار و از شرّش درامان، گفتارش راست، آگاه به رفتار و ارتباط صحیح با دیگران، در پوشش میانه رو، گریزان از محیط باطل و عابر دایره حق …(خطبه ۱۹۱)
بر این مبنا، در باب «تقوا» و اشاعه آن به عنوان یک هدف تربیتی در مجموع می توان چنین گفت: تقوا قلب بدن است و موجب احتراز از فساد اخلاقی و انحرافات عقیدتی است. تقوا مهم ترین عامل ایجاد بزرگواری و تواضع در فرد است؛ چنان که عملی که توأم با تقوا باشد، کم ارزش تلقی نمی شود هرچند به نظر ناچیز آید زیرا این عمل مقبول درگاه خداست. تقوا عامل تسلط انسان به بروز اعمال، رفتار، گفتار و اندیشه های اوست تا پیوسته در مسیر حق گام بردارد.تقوا عاملی در مقابل بدکاری و گنهکاری است که با آن می توان زهر گناهان را ازبین برد و با یقین به برترین درجه مقصود رسید؛ زیرا تقوا موجب رستگاری فرد و نجات ابدی است و تنها با تکیه بر تقوا، امکان تعقل اندیشه، کنترل عواطف و غرایز، و پرهیز از گفتارهای نابه جا و باطل فراهم می شود. تقوا و اشاعه آن، به عنوان اهم اهداف تربیتی در نهج البلاغه ذکر شده است.
ج ـ پرستش خدا (ایمان)
یکی از والاترین و مهم ترین اهداف تربیتی در نهج البلاغه، پرستش خدا با تکیه بر شناخت اوصاف او و اعتقاد به توحید و وحدانیت و عدالت اوست؛ چنان که در خطبه اول آمده است:سرآغاز دین معرفت اوست؛ کمال معرفتش، تصدیق ذات او؛ کمال تصدیق ذاتش، توحید و شهادت بر یگانگی او؛ کمال توحید و شهادت بر یگانگی اش، اخلاص؛ و کمال اخلاصش آن است که وی را از صفات ممکنات پیراسته دارند.اعتقاد الهی به یکتایی وجود او و ستایش توأم با یقین و ایمان، متکی بر «شناخت» وجود اوست. امام (علیه السلام) در باب ستایش خداوند، با اتکا به اصول عقیدتی آیین اسلام، چنین می فرمایند:ستایش می کنم خداوند را به خاطر اتمام نعمتش و تسلیم دربرابر عزتش و حفظ و نگهداری از معصیتش. در نیازها از او استعانت می جویم؛ چه، آن کس را که خدا هدایت کند، هیچ گاه گمراه نمی شود و آن کس که خداوند او را دشمن دارد، هرگز نجات نمی یابد و هر کس که خداوند او را کفایت کند، نیازمند نخواهد شد … گواهی می دهم که جز خداوند یکتای بی شریک، معبودی نیست … و گواهی می دهم که محمد (ص)، بنده و فرستاده اوست؛ که او را با دینی آشکار و با نشانه و آیینی راستین و کتابی نوشته شده فرستاد تا شبهات را ازبین ببرد و با دلایل روشن دربرابر همگان استدلال کند؛ با آیات، مردم را از مخالفت خدا برحذر دارد و با کیفرها آنها را بترساند. (خطبه ۲.(ایمان به عنوان اهم خصوصیات عقیدتی یک فرد مسلمان در نهج البلاغه مطرح می شود. ایمان روشن ترین راه و نورانی ترین چراغ مسیر زندگی فرد است. انسان در پرتو ایمان راه اعمال صالح را می یابد و با اعمال شایسته مؤمن می شود. با ایمان، کاخ علم و دانش آباد خواهد شد و با علم، هراس از مرگ (و مسئولیت های پس از آن) حاصل می شود. این ایمان با برگزیدن دین اسلام، فرد را به محکم ترین ریسمان متوسل می کند؛ زیرا قرآن، معدن ایمان است و مرکز آن.
ایمان بر چهارپایه استوار است: صبر، یقین، عدالت و جهاد. از این میان، امام (علیه السلام) در حکمت ۸۲ در نهج البلاغه در ارتباط با رکن «صبر» می فرمایند: «صبر و استقامت را در هر کار پیشه کنید! که صبر به ایمان، همچون سر است در مقابل تن؛ تن بی سر فایده ندارد و صبر بی ایمان نیز بی نتیجه است».امام (علیه السلام) در تفسیر ایمان می فرمایند: «ایمان شناخت با قلب (عقل)، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح است» (حکمت ۲۲۷) و «خداوند ایمان را برای تطهیر دل از شرک واجب فرمود» (حکمت ۲۵۲).
درباره خصایص «مومن» نیز چنین آمده است:
مؤمن کسی است که هرگاه بخواهد سخنی بگوید، نخست می اندیشد؛ اگر نیک بود، اظهار می کند و چنانچه ناپسند بود، پنهانش می دارد. به دیگر سخن، زبان مؤمن، پشت قلب اوست.مؤمن کسی است که آنچه از ابتدا (از زمان پیامبر) حلال بوده است، هم اکنون نیز حلال بشمرد و آنچه در آغاز حرام بوده است، الان هم حرام بداند. آنچه مردم به بدعت (حلال می شمردند) اما بر شما حرام بوده است، این بدعت ذره ای از آنها را بر شما حلال نمی کند … . مؤمن کسی است که در راه خدا از هیچ ملامتی نمی ترسد؛ سیمایش سیمای صدیقان و سخنانش سخنان نیکان است؛ شب زنده دار است و روشنی بخش روز؛ به دامن قرآن تمسک می جوید و احیاکننده سنت های خدا و رسولش است؛ تکبر نمی ورزد و علو برتری را پیشه خود نمی سازد؛ نه خیانت می کند و نه فساد به راه می اندازد؛ دل و قلبش در بهشت و بدن و پیکرش درحال انجام وظیفه و عمل است.احکام دین بر مؤمن واجب شناخته شده است. ایمان مؤمن، بازدارنده او از شرک است. مؤمن راستگویی را حتی در مواردی که به زیان اوست بر دروغگویی در جایی که منفت او در آن است ترجیح می دهد؛ عمل او بیش از گفتار اوست؛ و در بیان خویش درمورد دیگران با ترس از خدا رفتار می کند.مؤمن صبح و شام به خویش بدگمان است؛ همواره از خود عیب می گیرد و طالب تکامل و افزایش کار نیک از خویش است. بنابراین از تجربیات دیگران عبرت می گیرد و به طور کلی مؤمنِ ایثارگر در راه دین، پای بند به احکام دین، آگاه و هوشیار به امر واعظ و پنددهنده خود پیامبر (ص)، پروردگار خویش را مخلصانه می پرستد.
د ـ پرورش روح عدالت خواهی
«عدل» از اصول پنج گانه دین اسلام است که در متن نهج البلاغه، معادلِ ضد ظلم و جور و اقامه حق و رهگشای جاده هدایت بندگان خدا برای زندگی در این جهان و کسب جایگاه والا در قیامت و آخرت گرفته شده است. «عدل» از زمره خصایص ویژه خداوند است؛ چنان که در خطبه ۲۱۴ آمده است: «گواهی می دهم که خداوند عادل است و دادگر و حاکمی است جداکننده حق از باطل». همچنین امام (علیه السلام) در تفسیر آیه «ان اللّه یأمر بالعدل والاحسان» می فرمایند: «عدالت، حق مردم را دادن و احسان و بخشش بیشتر است» و «آگاه باشید که هر خونی، خونخواهی و هر حقی صاحب و طالبی دارد! انتقام گیرنده خون های ما همانند کسی است که برای خود داوری می کند و بر استیفاد حق خود کاملاً مسلط باشد و او خداوندی است که از گرفتن حق کسی ناتوان نشود و کسی از پنجه عدالتش فرار نتواند کرد» (خطبه ۱۰۵).عدل» در نهج البلاغه به عنوان عاملی درمقابل رفع ظلم و جور توضیح داده می شود: «عدالت گشایش می آورد و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ظلم و ستم بر او گران تر خواهد بود» (خطبه ۱۵.(قرآن، منبع عدالت است؛ که در آن، به ستایش خداوندی که درباره مخلوقاتش به عدل و داد رفتار می کند و در اجرای احکام به عدالت حکم می کند، توصیه شده است. عدالت برتر از همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهی از منکر تبیین می شود؛ زیرا عاملی دربرابر اشاعه ظلم است.
به طور کلی عدالت چهار رکن اساسی دارد: دقت در فهم، غور در علم و دانش، قضاوت صحیح، حلم و بردباری ثابت و پابرجا. بنابراین، آن کس که خوب بفهمد و به اعماق دانش آگاهی یابد و به عمق علم برسد، سیراب از سرچشمه احکام بازمی گردد و آن کس که حلم و بردباری داشته باشد، در کار خود تفریط و کوتاهی نمی کند و درمیان مردم با آبرومندی و ستودگی زندگی خواهد کرد.بنابراین، با اشاعه روح عدالت خواهی، خصوصیات یک بنده عادل چنین توصیف می شود:بنده عادل پیوسته به یاد خدا است، به عدالت فرمان می دهد و به عدالت عمل می کند چنان که برترین بندگان در نزد خدا پیشوای عادلی است که خود هدایت می یابد و دیگران را هدایت می کند، سنت معلومی را بر پا می دارد … نخستین مرحله اقامه عدل برای بنده این است که قادر باشد خویشتنِ خویش را در محکمه خویش محاکمه کند. و بالأخره، محبوب ترین بندگان نزد خداوند کسی است که «خود را به عدالت ملزم کند و نخستین مرحله عدالتش این است که خواسته های دل را بیرون براند. او حق می گوید و به حق عمل می کند؛ هیچ کار خیری نیست جز آنکه برای انجامش به پا می خیزد و در هیچ جا گمان نیکی نمی برد جز اینکه به سوی آن به راه می افتد.
ه ـ ایجاد روح برادری
یکی از مفاهیم ارزشمند که در دین اسلام بر آن تأکید شده، «برادری» است؛ که اساس و پایه یک جامعه متحد و مملو از همکاری را با تکیه بر روابط سالم اجتماعی بین افراد تشکیل می دهد. «برادری» در مفهوم همراهی، همدردی، و همکاری خلاصه می شود؛ چنان که امام (علیه السلام) می فرمایند: «دوست انسان دوست او نخواهد بود مگر اینکه برادرش را در سه حالت فراموش نکند: به هنگامی که دنیا به او پشت کرده، به هنگامی که غایب است و پس از مرگش». اساس برادری و روابط دوستانه که باید در تربیت اجتماعی فرد مدنظر قرار گیرد، بر اُنس، محبت، نیکی، بخشش، احسان و اعتقاد پایه گذاری شده است که باید در تعلیم و تربیت به عنوان یک هدف مطرح شود.
و سخن آخر:
امیرعلی، نویسنده کتاب مختصر تاریخ عرب و تمدن اسلامی، می نویسد:درحالی که اسلام انتشار می یافت و پرچم آن در سرزمین ها و شهرهای آن روز افراشته می شد، علی بن ابی طالب (علیه السلام) کوشش خویش را در تربیت و جهت دادن فعالیت نژاد عرب صرف می کرد و می کوشید که آن را در مسیر علمی رشد و نمو دهد؛ به همین منظور، با پسر عمویش عبداللّه بن عباس در مسجد جامع به القای مباحثات هفتگی در علم و فلسفه پرداخت. آنجا مرکز همه علوم شمرده می شد و حدیث و بلاغت و فقه تدریس می گردید … (ادیب، ۱۳۶۲: ۸۰(.و بر این مبناست که ادیب، امام علی (علیه السلام) را همان راهبر بزرگ تربیتی ای می داند که اندیشه های عالی اسلامی او را ساخت تا او بتواند از امت هایی که در انزوا و فراموشی و اهمال مانده اند، تمدنی شگرف و افتخارآمیز و بی نظیر بسازد (همان، ص ۸۱).
علی محمدرضایی هفتادر
منابع
*قرآن کریم
*نهج البلاغه( ۱۳۸۶ ). ترجمه محمد دشتی،مشهد :سنبله.
ابن اثیر (م ۶۰۶ ق). النهایة فی غریب الحدیث، دار احیاء التراث العربی.
ادیب، علی محمّدحسین. (۱۳۶۲). راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی (علیه السلام). ترجمه دکتر سیدمحمّد رادمنش. تهران: مؤسسه انجام کتاب.
امامی، جعفر؛ آشتیانی، محمّدرضا. (۱۳۵۸). ترجمه گویا و شرح فشردهای بر نهجالبلاغه. زیرنظراستاد محقّق ناصر مکارم شیرازی. ۳ ج، چ ۵، مؤسسه مطبوعاتی هدف.
امینی، عبدالحسین (۱۳۹۷ ق). الغدیر، چاپ چهارم، دارالکتاب العربی.
آمدی، عبدالواحد بن محمد (۱۳۶۶).غرر الحکم، تحقیق مصطفی درایتی، قم ،انتشارات دفترتبلیغات
بحرانی، ابن میثم (۱۴۰۴ ق). شرح نهج البلاغه، چاپ دوم،تهران ، دفتر نشر کتاب.
حسینی، سیّدعلی. (۱۳۷۹). تعلیم و تربیت اسلامی (منابع و اصول). تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
زهادت، عبدالمجید(۱۳۷۸). تعلیم و تربیت در نهج البلاغه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه
شریعتمداری، علی.( ۱۳۵۸). تعلیم و تربیت اسلامی.تهران، نشر نهضت زنان مسلمان. قرآن کریم.
طریحی، فخرالدین (۱۳۶۲). مجمع البحرین، تصحیح سید احمد حسینی، تهران ،چاپ دوم، المکتبةالمرتضوی
.مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۳ ق). بحارالانوار، بیروت ، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء
کلینی، محمد بن یعقوب (۱۴۰۵ ق).الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری، بیروت، دارالاضواء .
Abstract:
The purpose of this article , an image of the general subject of Islamic
education and upbringing of Imam Ali (AS ) is nahjolbalagheh . In this
context, accurate and helpful to examine the topic ” Education “, the ocean
of divine knowledge , and the consideration in Nahjolbalagheh we would
benefit from mining the vast ocean of sparkling pearls , it should be a
skilled diver , but :
If you cannot take the time to appreciate the sea thirst to taste
This article was provided by the library method that tries to define science education, and educational characteristics of the survey training regime and then using eloquent and eloquent speech, Commander of the Faithful (AS) training objectives, training of customs procedures; teaching and learning his mind will follow. hoping that does seem plausible. values on the one hand and science ,scientist the task of community leaders, parents checked on their past experiences in the field of education is the focus of discussion in this article.
Keywords: science, education, wisdom, virtue, history, the Islamic regime