اخلاق در نهج البلاغه(4)
قاسمعلي کوچناني (1)
علامت متقيان
حضرت علي(عليه السلام) در علامات پرهيزگاري مي فرمايد:يعفو عمن ظلمه، و يعطي من حرمه، و يصل من قطعه؛پرهيزگار از کسي که به او ستم کرده مي گذرد و به آنکه محرومش ساخته عطا مي کند و با کسي که پيوندش را قطع کرده مي پيوندد (همان، خطبه 193).
يمسي و همه الشکر، و يصبح و همه الذکر، يبيت حذرا، و يصبح فرحا؛همّ و غمّ او در شبانه روز ذکر خداوند است شب در پرهيز مي خوابد و صبح شادان بر مي خيزد(همان).
فهم لانفسهم متهمون، و من اعمالهم مشفقون؛پرهيزگاران خود را متهم مي سازند و از کرده هاي خويش هراسان اند (همان).
و حاجاتهم خفيفه، و انفسهم عفيفه؛نيازهاي پرهيزگاران سبک است و جان هايشان عفيف و با مناعت (همان)
انک تري له قوه في دين و حزما في لين، و ايمانا في يقين، و حرصا في علم، و علما في حلم؛
از علائم و صفات متقين اين است که مي بيني در آنها قوت و قدرت نيروي دين را و جديت در عين نرمي و ايمان توأم با يقين و حريص بودن در کسب علم و حليم بودن در عين عالم بودن (همان).
ارادتهم الدنيا فلم يريدوها؛
دنيا پرهيزگاران را خواست اما آنان دنيارا نخواستند (همان).
غضوا ابصارهم عما حرم الله عليهم، و وقفوا اسماعهم علي العلم النافع لهم؛
پرهيزگاران چشمان خود را از آنچه که به آنان تحريم فرموده است پوشيدند و گوش هاي خود را به آن علم که براي آنان سودمند است فرا دادند (همان).
في الزلازل و قور. و في المکاره صبور، و في الرخاء شکور؛
پرهيزگار در مقابل حوادث اضطراب انگيز و لرزاننده با وقار و پابرجاست و در ناگواري ها شکيبا و در موقع آسايش سپاسگزار(همان).
المتقون فيها [في الدنيا] هم اهل الفضائل: منطقهم الصواب، و ملبسهم الاقتصاد، ومشيهم التواضع؛
پرهيزگاران در دنيا اهل فصائل اند، گفتارشان راست و لباسشان متوسط و راه رفتنشان با تواضع و فروتني است (همان).
اذا زکي احد منهم خاف مما يقال له فيقول ک انا اعلم بنفسي من غيري، و ربي اعلم مني بنفسي ؛ اللهم لا تواخدني بما يقولون، و اجعلني افضل مما يظنون، و اغفرلي ما لا يعلمون؛
اگر يکي از پرهيزگاران را بستايند، از آنچه درباره ي او گويند بترسد، و گويد:«من خود را از ديگران بهتر مي شناسم و خداي من مرا از خودم بهتر مي شناسد. بار خدايا! مرا مؤاخذه مکن بدانچه بردباري مي کردند(همان).
و صحبوا الدنيا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الا علي
متقين با بدنهايي در اين جهان زندگي مي کنند اما روح آنها به جايگاهي بس اعلي وابسته است(همان، نامه 47).
کيفيت تقوي
حضرت علي(عليه السلام) مي فرمايد:
اتقوا الله عبادالله تقيه ذي لب شغل التفکر قلبه، و انصب الخوف بدنه، و اسهر التهجد غرار نومه، و اظما الرجاء هواجر يومه، و ظلف الزهد شهواته؛
اي بندگان خدا! به خدا تقوي بورزيد تقواي خردمندي که تفکر قلبش را به خود مشغول داشته و زهد و پارسايي از شهوات او جلوگيري کرده است (همان، خطبه 83).
توصيه به تقوي
في وصيه للحسن و الحسين -(عليه السلام) - لماضربه ابن ملجم لعنه الله اوصيکما و جميع ولدي و اهلي ومن بلغه کتابي بتقوي الله، و نظم امرکم؛
به حسن و حسين(عليه السلام) پس از آن که ابن ملجم خدا او را لعنت کند او را ضربت زد فرمود: شما و همه فرزندان و دودمانم و هرکسي را که نامه من به او برسد توصيه مي کنم به تقواي الهي و نظم امورتان (همان، نامه 47).
اوصيکم بتقوي الله... و اشعروها قلوبکم، و ارحضوا بها ذنوبکم،... الا فصونوها و تصونووا بها؛
شما را به تقواي خداوندي توصيه مي کنم، و آن را به دلهايتان قابل پذيرش و اشعار بداريد و گناهانتان را به وسيله ي تقوا بشوييد. تقوا را از آلودگي ها حفظ کنيد و تا به وسيله آن محفوظ و مصون از انحرافات شويد (همان، خطبه 191).
هوشمندي متقين
في صفه المتقين: صبروا اياما قصيره اعقبتهم راحه طويه؛در وصف پرهيرگاران مي فرمايد: چند صباحي صبر کردند و در پي آن به آسايشي طولاني دست يافتند (همان، خطبه 193).
عزت نفس
گاهي عزت در مواردي استعمال مي شود که موجب مدح است، و گاهي در مواردي به کار مي رود که موجب ذمّ و نکوهش است. عزتي که در مورد مدح استعمال مي شود از قبيل؛ خداوند، خود و رسول خود و مؤمنين به خود را داراي عزت معرفي کرده است و فرمود:
والله العزه و لرسوله و للمؤمنين؛ (منافقون/8).
و اين عزت خدا و رسول و مؤمنان عزت حقيقي است، چون دائمي است و به بقاء الهي باقي است.
و اما عزتي که در مورد ذمّ و نکوهش به کار مي رود مانند عزتي است که براي کافران به کار رفته است که در واقع تعزّز [خود را عزيز وانمود کردن] است. در حقيقت ذلّ و خواري است و اين عزت غير حقيقي است. خداوند عزت به معناي غير حقيقي را در مورد کافران به کار برده فرمود:
ص و القرءان ذي الذکر بل الذين کفروا في عزه و شقاق
ص قسم به قرآن صاحب مقام ذکر پندآموز عاليمان(1)، ليکن کافران در مقام غرور [عزت دروغين] و عداوت با حق هستند.(2)
(ص/2-1).
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود:
کل عز ليس بالله فهو ذل. (مفردات غريب القرآن، مادّه «عزّ»)
هر عزتي که وابسته به خدا نباشد خواري است.
عزت نفس و مناعت طبع و استغناء از مردم در کلام اميرمؤمنان فراوان به کار رفته است، چنان که فرمود:
المنيه و لا الدنيه! و التقلل و لا التوسل؛
خوشا مرگ و بدا زبوني و خواري، خوشا به اندک راضي شدن و از روي نياز به اين و آن نپرداختن (نهج البلاغه، حکمت 396).
فوت الحاجه اهون من طلبها الي غير اهلها؛
برنيامدن نياز آسان است از خواهش کردن از نااهل (همان، حکمت 66).
لاعز کالحلم؛
عزّتي چون بردباري نيست (همان، حکمت 113).
لاعز اعز من التقوي؛
هيچ عزّتي بالاتر از تقوا نيست (همان، حکمت 371).
الاستغناء عن العذر اعز من الصدق به؛
بي نياز از عذر بودن ارجمندتر [است] تا از روي راستي عذر آوردن (همان، حکمت 329).
ما احسن تواضع الاغنياء للفقراء طلبا لما عند الله! و احسن منه تيه الفقراء علي الاغنياء اتکالا علي الله؛
چه زيباست فروتني توانگران برابر تهيدستان براي آنچه نزد خداست، و چه زيباتر است بزرگ منشي تهيدستان در برابر توانگري به سبب اعتماد و توکل برخدا (همان، حکمت 406).
نتيجه گيري
از مجموع مباحث مطرح شده، موارد زير را مي توان نتيجه گيري کرد:
1. علم اخلاق متکفل بيان فضائل و رذايل اخلاق و معالجات آنها است.
2. علم اخلاق و تشخيص خلق هاي نيکو از اخلاق زشت، و عمل به اخلاق نيکو و زدودن اخلاق ناپسند در بين دانش ها در اولويت قرار دارد.
3. در الگوگيري از مکارم اخلاق رسول اکرم(صلي الله عليه و آله)که مدينه ي علم است، لازم است به باب مدينه علم اميرمؤمنان اقتدا کرد.
4. در نهج البلاغه فضائل و رذايل اخلاقي به نحو احسن تبيين و معرفي شده است.
5. از جمله فضائل اخلاقي بيان شده در نهج البلاغه، که در اين مقاله مورد بحث قرار گرفته، صله رحم، عيب پوشي، صبر وبردباري، امانت داري، رازپوشي و کتمان سرّ، قناعت، زهد، تقوي و عزت نفس است و نتايجي که از بيان اين فضائل به دست مي آيد به شرح زير است:
الف) شرکت دادن خويشاوندان در خيرات دنيوي مورد تأکيد است.
ب) عيب پوشي از اشراف کارهاي شخص کريم است.
ج) صبر براي ايمان مانند سر است براي جسد.
د) امانت داري و اداي امانت مورد تأکيد است.
هـ) رازپوشي موجب پيروزي انسان در کارهاست.
و) قناعت ملکه اي است که موجب مي شود انسان به قدر حاجت و ضرورت از مال اکتفا کند.
ز) زهد در دنيا موجب مي شود خداوند انسان را برعيوب دنيا بينا و بصير گرداند.
ح) تقوي دوري از عقوبت خداوند به واسطه طاعت اوست، تقوي بازدارنده از محارم و دواي قلب ها و موجب طهارت نفوس و پناهگاه محکم و باعث نزول برکات است. از علائم پرهيزکاران، عفو از ظالم، شکر از خدا و ترس از اعمال خود، خفيف بودن حاجات، طلب علم نافع، وقور بودن در حوادث، ميانه روي در لباس و تواضع در مشي و صدق در گفتار است.
منابع:
- قرآن کريم
- نهج البلاغه
- آمدي، عبدالواحد بن محمد تميمي، غررالحکم ودررالکلم، با شرح خوانساري، با مقدمه و تصحيح جلال الدين محدث، چاپ سوم، تهران: 1360هـ.ش.
- آملي، علامه شمس الدين محمد بن محمود، از علماي قرن هشتم هجري، نفايس الفنون، ج 1و 2، کتاب فروشي اسلاميه، تهران، 1379، هـ.ش.
- اصفهاني، راغب، از علماي قرن پنجم، مفردات غريب القرآن، تهران، 1373هـ .ق. برازش، عليرضا، مجموعه موضوعي نهج البلاغه و غررالحکم.
- برکوي، شيخ محمد بن پير، الطريقه المحمديه و السيره الاحمديه، طبع ترکيه، 1316 هـ .ق.
- تهانوي، کشّاف اصطلاحات الفنون، ج1.
- جرجاني، مير سيّد شريف، التعريفات، طبع مصر، 1938م.
- خاتمي، احمد، فرهنگنامه موضوعي نهج البلاغه چاپ دوم، انتشارات سروش، 1382.
- سجادي سيد جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني، انتشارات طهوري، چاپ پنجم، تهران 1379 هـ .ش.
- شاد، محمد پادشاه، فرهنگ آنندراج.
- شيرازي محمد بن ابراهيم، شرح اصول الکافي، (2 جلد)، به تصحيح محمد خواجوي، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، تهران 1366هـ .ش.
- شهيدي، سيد جعفر، ترجمه نهج البلاغه، چاپ چهاردهم، انتشارات علمي فرهنگي، تهران، 1378هـ .ش
- طباطبائي، علامه سيد محمد حسين، سنن النبي، مع ملحقات محمد هادي الفقهي، موسسه النشر الاسلامي التابعه لجماعه المدرسين بقم المشرقه، 1427هـ .ق.
- طوسي، خواجه نصيرالدين، متوفاي 672هـ. .ق. اخلاق ناصري، با تصحيح مجتبي مينوي، عليرضا حيدري، شرکت سهامي انتشارات خوارزمي، 1360، هـ .ش.
- طوسي، خواجه نصيرالدين، اوصاف الاشراف، به اهتمام سيد مهدي شمس الدين، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1369هـ .ش.
- عزيزي، عباس، نهج البلاغه موضوعي، چاپ هفتم، انتشارات صلاه، تهران، 1385هـ .ش.
- کاشاني، مولي فتح الله، ترجمه و شرح نهج البلاغه، با تصحيح منصور پهلوان، انتشارات ميقات، 661364هـ .ش.
- کوچناني، قاسمعلي، فرهنگ اخلاق، انتشارات الحوراء، تهران 1376هـ .ش.
- مجتبوي، سيد جلال الدين، علم اخلاق اسلامي، ترجمه جامع السعادات نراقي، انتشارات حکمت ج 1 و 2، چاپ سوم، 1366 هـ . ش.
- محمدي ري شهري، ميزان الحکمه، المجلد الاول، طبع سوم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1371.
- معين، دکتر محمد، فرهنگ معين، انتشارات اميرکبير.
- نراقي، محمدمهدي، متوفاي 1209هـ .ق. جامع السعادات، سه جلدي با مقدمه شيخ محمد رضا المظفر، طبع چهارم، از منشورات موسسه الاعلمي، بيروت، بي تا.
پي نوشت ها :
1. دانشيار دانشگاه تهران.
منبع: فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه(النهج) ؛شماره 30