شهادت حضرت علی (ع)
ـ زلال وحی
ـ یک جرعه آفتاب
ـ اشاره
ـ گفتارهای مجری
ـ نکتهها
ـ زلال قلم
ـ شعر
ـ کوتاه و گویا
ـ آوردهاند که...
ـ نظر شما چیه؟
ـ کتابستان
زلال وحی
سیمای علی(ع) در برخی آیات قرآن[1]
آیه ولایت
«إِنّما وَلِیّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الّذینَ آمَنُوا الّذینَ یُقیمُونَ الصّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ سرپرست و ولیّ شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند». (مائده: 55)
آیه تبلیغ
«یا أَیّهَا الرّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ؛ ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، پیام او را نرسانده ای. خداوند تو را از (گزند) مردم، نگاه می دارد و خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند». (مائده: 67)
آیه تطهیر
«إِنّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا؛ ... خداوند فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان ]پیامبر[ دور کند و کاملاً شما را پاک سازد». (احزاب: 33)
آیه مودّت
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاّ الْمَوَدّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْنًا إِنّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ؛ بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]. و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است». (شورا: 23)
آیه مباهله
«فَمَنْ حَاجّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبینَ؛ هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را. ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را. ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود. آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». (آل عمران: 61)
آیه اولی الامر
«یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر ]اوصیای پیامبر[ را...». (نساء: 59)
یک جرعه آفتاب
پاره هایی از وصیت نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع)
پسرم، سفارشت می کنم از خدا پروا کن. پیوسته به فرمان او باش و با پیاپی به خاطر آوردنش، دلت را آباد کن. به ریسمان او بیاویز. کدام رشته محکم تر از رشته بین تو و خداست اگر آن را بگیری؟
دلت را زنده نگه دار؛ با یادآوری. هوایش را بمیران؛ با پارسایی. توانایش کن؛ با باور. روشنایی ده؛ با اندیشه. حقیرش کن؛ با فکر مرگ. وادارش کن اقرار کند دنیا رفتنی است.
فرزندم! آخر راه را آباد کن. آن دنیا را با این دنیا عوض نکن. درباره آنچه نمی دانی، گفت وگو نکن؛ آنجا که لازم نیست حرفی بزنی، نزن. اگر می ترسی در راهی گم شوی، همان اول، پا پس بکش چون در آستانه سرگردانی، باز ایستادن و تأمل، بهتر است از اینکه بگذاری حوادث هولناک، تو را بر پشت خود بنشانند و هرجا ببرند. به خوبی ها بخوان و اهل خوبی باش. با دست و زبان، بدی را بران.
خودت را عادت بده به صبوری، به تحمل ناگواری ها؛ چه اخلاق خوبی است این صبوری».[2]
اشاره
علی از نگاه پیامبر اعظم(ص)
محمدکاظم بدرالدین
«امیرالمؤمنین علی(ع) همان کسی است که رسول خدا(ص) درباره اش فرمود: «ای علی! هیچکس خدا را نشناخت جز من و تو و هیچ کس مرا نشناخت جز تو و خدا، و هیچ کس تو را نشناخت جز خدا و من».
این کلام، عالی ترین تعبیری است که درباره شخصیت والای امیرالمؤمنین علی(ع) بیان شده و آن چنان که باید، جایگاه او را آشکار می سازد. شخصیت و اثرپذیری ایشان از پیامبر در بیانی از نهج البلاغه، در خطبه قاصعه، به گونه ای بارز بیان شده است: «در کودکی جای من آغوش پیامبر بود. او غذا را می جوید و در دهان من می گذاشت. گوشت و پوست و خون بدن من با آب دهان او روییده است. من پیوسته چون سایه در همه جا همراه او بودم. او هر روز بهره ای از علم به من می آموخت. تنها من بودم که جبرئیل را می دیدم».
هنگامی که این سخن پیامبر را پیش نظر آوریم که فرمود: «ای علی! تو چون روح و جسم من هستی و مانند نَفَسِ من که از اعماق قلبم بیرون می آید»، ضرورت ژرف اندیشی درباره او به خوبی نمایان می شود.
در جای دیگر پیامبر به علی می فرماید: «علی از من است و من از علی هستم».[3]
ولایت، والاترین مقام
ابوبصیر نقل می کند، نزد امام باقر(ع) نشسته بودم که مردی به او گفت: به من بگو که آیا ولایت علی(ع) از سوی خداست یا از سوی پیامبرش؟ حضرت(ع) خشمگین شد. سپس فرمود: «وای بر تو! پیامبرِ خدا(ص) خداترس تر از آن بود که چیزی را بگوید و خدا به آن فرمانش نداده باشد. بله، خداوند، خود، آن را واجب کرد، همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را واجب کرد».[4]
امام صادق(ع) می فرماید: «من با علی(ع) دو رشته پیوند دارم: پیوند ولایت و پیوند ولادت. و اولی را دوست تر می دارم. چون ولایت او بر من فریضت است و ولادتم از او، فضیلت!»[5]
امام باقر(ع) درباره سخن خداوند متعال: «وَ قِفُوهُمْ إِنّهُمْ مَسْؤُلُونَ؛ و آنان را باز دارید که آنان بازخواست شونده اند.» (صافات: 24)، می فرماید: از ولایت علی(ع) [بازخواست می شوند]».[6]
امام باقر(ع) می فرماید: «فریضه ها، یکی پس از دیگری نازل می شد و ولایت، آخرینِ آنها بود. پس خداوند نازل کرد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی؛ امروز دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم.» خداوند [در این آیه] می گوید: پس از این، دیگر فریضه ای را بر شما فرو نمی فرستم؛ چرا که فرایض را برایتان به کمال رسانده ام».[7](مائده: 3)
گوشه هایی از مظلومیت مولا(ع)
علی(ع) مشغول سخنرانی بود که مرد عربی فریاد مظلومیت سر داد. آن حضرت به او فرمود: نزدیک بیا. وی نزدیک شد، امام(ع) فرمود: به من به اندازه ریگ های بیابان و موهای بدن حیوانات ستم شده است.[8]
مسعودی می نویسد: کار اطاعت و کرنش مردم در برابر معاویه تا اندازه ای پیش رفت که دشنام دادن به علی(ع)، نقش یک قانون و دستور خانوادگی به خود گرفت و فرزندان نیز بر همان اساس تربیت می شدند. او می گوید: مردی از یکی از بزرگان شام که در میان مردم به درایت و عقل معروف بود، پرسید: این «ابوتراب» کیست که امام در منبر به او لعن می کند؟ جواب داد: به نظر من از گروه دزدانی است که فتنه بهپا می کنند![9]
سَمُرَة بن جُنْدَبْ، از پول پرستان پَست زمان معاویه بود. معاویه 100 هزار درهم به او داد تا در میان مردم، حدیثی پیش خود ببافد (جعل کند) و به دروغ آیه ای را که در شأن علی(ع) است بگوید در شأن ابن ملجم، قاتل علی(ع)، است! او به سبب کمی مبلغ نپذیرفت تا اینکه معاویه مبلغ را به 400 هزار درهم افزایش داد. سپس قبول کرد.[10]
گفتار مجری
ایران و علی
علی مرد ایران است و ایران مرز علی. این مرز و مرد، در برهه ای از تاریخ آن چنان در هم تنیده و با یکدیگر پیوند گرفته اند که جدایی ناپذیرند و ناگسستنی. بدانسان که این، آن را فرا یاد می آورد و آن، این را. مِهر این «خاندان» به ویژه علی(ع) با خون در رگ های ایرانیان روان است و دل و جانشان، از یادِ او پر توان و جوان. همین مهر پر شور و پاک است که سپهر فرهنگی و مَنشیِ ایرانیان را در ایران پس از اسلام پدید آورده است. ایرانیان وامداران مولایند و از بُنِ جان، دوستدارانِ پر شور و شرارِ او.[11]
دکتر سید جعفر شهیدی(ره) در مورد اثرپذیری ادیبان فارسی از سخن مولا می نویسد: «با اطمینانِ خاطر می توان گفت پس از قرآن کریم، گویندگان و نویسندگان ایرانی از هیچ گفته ای به اندازه گفتار علی(ع) بهره نبرده اند. زیور ارزنده ای را چون سخنان او نیافته اند تا آرایش گفته ها و نوشته های خود سازند».[12]
نکته ها
سید رضی برای گردآوری سخنان امیرالمؤمنین ، علی(ع) 180 هزار جلد کتاب را جمع آوری و بررسی کرد تا از میان آنها این احادیث و خطبه ها را انتخاب کرد.[13]
بیشترین شرح ها (25 شرح) بر نهج البلاغه را مصری ها نوشته اند. معروف ترین شرح ها، شرح ابن ابی الحدید است.[14]
نهج البلاغه به 42 زبان مختلف دنیا ترجمه و چاپ شده است.[15]
جُرج جرداق، نویسنده لبنانی و مسیحی معاصر، می گوید: «نهج البلاغه، قرآنی است که از مقام خود اندکی فرود آمده».[16]
عبدالحمید بن یحیی عامری که در بلاغت، زبانزد است و گفته اند که «کتابت» با او آغاز شده، می گوید: «70 خطبه از خطبه های علی(ع) را از بَر کردم و این خطبه ها در ذهنم چون چشمه ای پی در پی جوشید».[17]
هانری کربن، شرق شناس فرانسوی معاصر، بعد از آشنایی با علامه طباطبایی(ره)، مدام 2 کتابِ نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را می خواند.[18]
زلال قلم
و تو راحت از نگاه های تهیمغز
دل ما امشب، خونْواژه های ولایی را در سوگ نشسته است. از امشب، افطار ما کنار اشک خواهد بود و تو راحت از نگاه های تهیمغز و کوفه جاهل، بانگ کوچ سر می دهی. تو می روی؛ اما بگو این عدالتِ نوپا با جهان فرتوتِ پیش رو، چه کند؟ بگو تکلیف لحظات یتیمی پس از تو چه می شود؟ به چشم های محرابِ دست و پازده در خون می نگرم که آکنده از فریاد جدایی و واویلاست. به نَفَس های پاک سجاده ای می نگرم که مبهوت و داغدار این ضربتِ مسمومِ ناگهان است. «فزت و ربِّ الکعبه»، صدایی است که تمام سکوت ممتد و تحمّل بی نظیرت را به یاد می آورد. دنیا چه قدر کوتاه بود برای فهمیدنت!
کسی در کشف یک عاشق نکوشید
ظریفی، شمّه ای از غم نپرسید
شعور زیر صفر چارده قرن
دل پُر داغ مولا را نفهمید
مولا! چه جهالتی گریبان گیر بشر است که ارشادگر لحظه های تاریک دل ها باشی و سجده رمضانت را پرپر کنند! امان از قصه مکرر بی وفایی! آه از این غفلت مکدّرِ همیشه! این دست ها از کجا می آیند که بر پیکره مقدس فرزانگی صدمه می زنند و تنفری برای خود حک می کنند؟
مولا! محراب رمضان، از درد بی التیام می نالد. هستی روشنِ ذوالفقارت، بی قرار است و نگاه حقیرانه آسمان، بر فراز خانه گِلینت، بی تاب.
... و دوری شهد سجده هایت از ذائقه رمضان، چه دشوار است!
شعر
ای خطبه بلیغ و رسا، مولا
برخاست مثل کوه ز جا، مولا
پل بست بین خاک و خدا مولا
چون عطر آسمانی گل پیچید
در زلف کوچه های رها مولا
یا مثل بغض بسته فرو غلتید
در گودی کبود صدا، مولا
با قطره های اشک فرود آمد
از چشم های پنجره ها، مولا
کوفه چه کرده بود که می نالید
ز آن نخل های بی سر و پا مولا
ای روح بی قرار دعا، معصوم
ای خطبه بلیغ و رسا، مولا
کس، غیر چاه کوفه نمی فهمید
فریاد واژگون تو را، مولا
مسجد بغل گشود و قدم بگذاشت
بر چشم وعده گاه خدا، مولا
یک تکه جدا شده از شب را
بیدار کرد وقت دعا، مولا
بر سجده رفت آینه قرآن،
تکرار شد در آینه ها مولا
ناگاه، سایه برق زد و محراب
فریاد زد بلند، که یا مولا!
عبدالجبار کاکایی
من شیعه توام
«زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست»
ای شیرمرد کز دم تیغت عدو نجست
هوهوی ذوالفقار تو در چرخش سماع
خیبر چه بود؟ قفل درِ آسمان شکست
چیزی نبود جز عدم و بود ابوتراب
رب، نقش آدم از دم و آب و تراب بست
یک برق از نگاه تو تا در عدم گرفت
ناگه نبود، بود شد و نیست گشت هست
بر شانه نبی اثر دست و پای توست
در فرش، پا نهادی و در عرش نیز دست
نشناخت هیچ کس تو و قدر تو را، علی!
از اوج آسمان چه بداند زمینِ پست
از بس به چاهْ دردِدل خویش گفته ای
از درد بی کسی تو، قلب زمین شکست
من آشنای درد تو و ناله توام
با تو قرار بسته ام از لحظه الست
جامی که از محبت تو نوش کرده ام
این گونه کرده است مرا بی قرار و مست
برخاست ظلمت از دل تاریک و بی کسم
تا نور عشق روی تو در سینه ام نشست
سید سعید شجاعی کیاسری
در کوچه های کوفه
این موج مدّ چیست که تا ماه می رود
دریای درد کیست، که در چاه می رود
اینسان که چرخ می گذرد بر مدار شوم
بیم خسوف و تیرگی ماه می رود
گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است
یک لحظه مکث کرده، به اکراه می رود
آبستن عزای عظیمی است، کاینچنین
آسیمه سر نسیم سحرگاه می رود
مرغان نوحه خوان سحر را چه شیونی است
وقتی که او به جانب درگاه می رود؟
دیشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان
یا آفتاب روی زمین راه می رود؟
در کوچه های کوفه صدای عبور کیست؟
گویا دلی به مقصد دلخواه می رود
دارد سر شکافتن فرق آفتاب
آن سایه ای که در دل شب راه می رود
زنده یاد قیصر امین پور
کوتاه و گویا
3 عبادت بی تولای علی، هیچ / سرود عشق بی نای علی، هیچ / اگر عمر دو صد نوحت ببخشند / تمام عمر منهای علی، هیچ
3 غم را به دل نماز، پابرجا کرد / محراب عزا گرفته را دریا کرد / با زهر وضو گرفت آن تیغ، سپس / بر فرق علی نشست و قرآن وا کرد
3 تو لحن سبز گندم بودی ای مرد / تمام عشق مردم بودی ای مرد / زمین در پنج نوبت گل برآورد / مگر تو فصل چندم بودی ای مرد؟!
3 به زهر کین لب شمشیر، تر کرد / علی را غرق، اندر خون ِسر کرد / شگفتا، هیچ کس این راز نگشود / چگونه کافری شق القمر کرد
3 حرف آخر، از گلو بر نمی آمد، فرق سرت، دهان گشود.
3 علی(ع) معجون اشک و آهن و حماسه و عرفان است.
3 علی(ع)، قرآن ناطق و عدالت مجسّم و کمال متبلور بود؛ از این رو، وجودهای مصنوعی و «بودن» های کاذب، در مقابل فروغ شخصیت او رنگ می باختند و در مُحاق قرار می گرفتند.
3 اگر بخواهیم انسانی را تصور کنیم که آنچه را «باید» داشته باشد دارا باشد، چه صفتی را می توان تصور کرد که در علی(ع)، حد اعلایش نیست؟!
3 زمین را از عدالت پاک کردند / گریبان فلک را چاک کردند / ز چشمان خدا هم اشک می ریخت! / بمیرم مرتضی(ع) را خاک کردند
3 سرتاسر زندگانیات یک «فریاد» بود و تمام سخنانت یک «پیام» را بازمی گفت و تمام گریه ها و مناجات هایت یک «عشق» را می نمایاند و تمام شمشیرزدن ها و جهادها و حماسه آفرینی هایت در پاسداری از یک «حقیقت والا» بود.
آورده اند که…
خاطراتی که بوی هق هق می دهند
سریال می رفت تا آنجا که مرغابی ها می آمدند و من یاد حرف های روی منبر افتادم؛ آقا سید محمّد امین و گل های اشکش بر محاسن سپید. خلایقِ زیرگذر، یک صدا ضجه می زدند: «حیدر»! و دوران، «حسرت» و «ای کاشِ» اهل محل بود که تا کوفه مولا می رسید. دلم سوخت. فریاد کشیدم: یا علی!
سراسر اشک شدم؛ پر از مثنوی التماس. مولا ـ اما ـ گفت: «لاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلّا بِاللهِ»؛ فضا، بوی هق هق می داد و ماتم. پهلوان ِ محل برخاست که: «ای کلون در»! و همه بی تاب شدند. مرشد گفت: جماعت! شما دست برندارید شاید که تقدیر، مأیوس شود. و صدایی آسمانی گفت: «ببند میان خود را برای مرگ».
مولا بود که روبه روی اشک های ما می گفت: «الهی مرگ را بر من مبارک کن و لقای خود را بر من خجسته فرمای».
آتش از کنده ها زبانه می کشید. دود، ردیف دیگ ها می پیچید و به آسمان می رفت. حاج حمزه کفگیر بر دست، عرق از پیشانی می گرفت و نفس بیرون می داد: اف بر تو ای زمانه! شبی بود که انگار سقف شکاف برداشته باشد تا ستاره های عزادار، یکی یکی بر زمین بریزند.[19]
تمثیل هایی از کلام مولا
مَثَل دنیا، مَثَل مار است که لمس کردن آن نرم و خوشایند است؛ اما زهر آن کشنده. فریبخورده جاهل، به سوی آن جذب می شود؛ اما عاقل فرزانه از آن می گریزد.[20]
مَثَل من در میان شما مَثَل چراغی در تاریکی است که هر کس نزد این چراغ آید، از فروغ آن بهره می گیرد.[21]
مَثَل دنیا و آخرت، مثل مردی است که دو زن دارد؛ هرگاه یکی از آن دو را راضی کند، زن دیگر از او می رنجد.[22]
حکومت و پادشاهی، مثل رودخانه ای بزرگ است که نهرها و جدول هایی از آن منشعب می شود. اگر آب رودخانه شیرین باشد، آب نهرها هم شیرین است و اگر آن شور باشد، اینها هم شور است.[23]
گزینش دوست، مِثل وصله ای است که برای لباس انتخاب می کنی. پس این وصله را همْشکل و همْسان انتخاب کن![24]
نظر شما چیه؟
در محضر علی(ع)
سؤال 1: چه دلیلی برای اثبات صانع (خداوند) وجود دارد؟
پاسخ حضرت علی(ع): سه دلیل وجود دارد؛ اول تغییر و دگرگونی حال انسان؛ و دوم ضعیف شدن اعضای انسان و سوم، به هم خوردن تصمیم ها و عملی نشدن آنها.[25]
سؤال 2: بین «حق» و «باطل» چه مقدار فاصله است؟
پاسخ حضرت علی(ع): به اندازه چهار انگشت فاصله است (و حضرت) با نهادن دست بر گوش و چشمان خویش می فرمایند: آن چه را که چشم های تو دید، حق است و آنچه را که گوش های تو شنید، اکثرِ آن باطل است.[26]
1. طبق خطبه 156 نهج البلاغه، در چه جنگی پیامبر گرامی اسلام(ص) به حضرت علی(ع) بشارت شهادت داد؟
الف) خندق ب) اُحُد ج) خیبر
2. وصیت مالی حضرت علی(ع) ـ طبق نامه 24 نهج البلاغه ـ خطاب به کدام یک از شخصیت های زیر است؟
الف) امام حسن(ع) ب) صعصعة بن صوحان ج) امام حسین(ع)
3. حضرت علی(ع) در خطبه 100 نهج البلاغه، چه کسانی را به ستارگان تشبیه می کند؟
الف) جهادگران در راه خد ب) نمازگزاران بااخلاص
ج) خاندانِ پیامبر اکرم(ص)
4. با توجه به خطبه 180 نهج البلاغه، محبوب ترین چیزی که حضرت علی(ع) دوست داشت ملاقاتش کند چه بود؟
الف) محراب عبادت ب) مهمان پارس ج) مرگ
کتابستان
کتاب ها
1. ناظم زاده قمی، سید اصغر، مظهر ولایت، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1376.
2. شرّی، محمدجواد، امیرالمؤمنین(ع)، اسوه وحدت، ترجمه: محمدرضا عطایی، انتشارات آستان قدس رضوی، 1379.
3. انصاری، عذرا، جلوه ولایت، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1376.
4. امام علی(ع) از نگاه دانشوران، به اهتمام: مهدی مهریزی، هادی ربانی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد، بهار 1380.
5. قزوینی، سید محمدکاظم، امام علی(ع) از ولادت تا شهادت، ترجمه: علی کرمی، انتشارات دلیل، چاپ اول، 1379.
6. عزیزی، عباس، سوگنامه امام علی(ع) (400 داستان از مصایب امیرالمؤمنین(ع))، انتشارات سلسله، 1378.
7. رمزی اوحدی، محمدرضا، 1001 داستان از زندگانی امام علی(ع)، انتشارات سعید نوین، چاپ اول، زمستان 1378.
8. محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه امیرالمؤمنین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، 1382.
9. رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی امیرالمؤمنین(ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 800 صفحه.
10. الهی، غلامحسین، پرسش و پاسخ در محضر امام علی(ع)، انتشارات نسیم الهی، سال 1379.
11. نجفی یزدی، سید محمد، علی(ع) قهرمان همیشه پیروز، انتشارات عصر ظهور.
12. کشوری، احمدرضا، اصول سیاسی اسلام در عهدنامه امام علی(ع)، انتشارات وثوق، چاپ اول، تابستان 1379.
13. کمپانی، فضل الله، علی(ع) کیست؟، دارالکتاب الاسلامیه.
14. مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی(ع)، انتشارات صدرا.
15. صداقت، سید علی اکبر، داستان هایی از زندگانی حضرت علی(ع)، انتشارات ناصر.
16. شهیدی، سیدجعفر، علی(ع) از زبان علی(ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
پی نوشتها:
[1]. با نگاه به کتاب امام علی(ع) از نگاه دانشوران، ج1؛ محمد ابراهیم آیتی، مقاله «سیمای امیرالمؤمنین از مسجدالحرام تا مسجد کوفه»، ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد، بهار 1380.
[2]. «بخش هایی از نامه 31 نهج البلاغه».
[3]. علی دوانی، مقاله «راز بزرگ آفرینش»، ویژه نامه روزنامه همشهری، شهریور 1382.
[4]. محمد محمدی ری شهری، دانشنامه امیرالمؤمنین(ع)، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، انتشارات دارالحدیث، ج2، ص 210.
[5]. همان، صص 210 و 211.
[6]. همان، ص 211.
[7]. همان.
[8]. عباس عزیزی، 400 داستان از مصایب امیرالمؤمنین(ع)، انتشارات سلسله، 1378، ص 80.
[9]. غلامحسین الهی، پرسش و پاسخ در محضر امام علی(ع)، انتشارات نسیم الهی، 1379، چ1، ص 6.
[10]. 400 داستان از مصایب امیرالمؤمنین(ع)، ص 193.
[11]. بخشی از مقاله دکتر میر جلالالدین کزّازی، ویژه نامه همشهری، شهریور 1382.
[12]. سید جعفر شهیدی، بهره ادبیات از سخنان علی(ع)، انتشارات نهج البلاغه، ، چ 1، ص 13.
[13]. نشریه همشهری جوان، ش 136، 7 / 7 /1386، ص 48.
[14]. همان.
[15]. همان.
[16]. همان.
[17]. بهره ادبیات از سخنان علی(ع)، ص 14، به نقل از: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 8.
[18]. نشریه همشهری جوان، ش 136، 7 / 7 /1386، ص 48.
[19]. با اقتباس از: نمایشنامه بلند «هم صدای غربت»، روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 11/12/1372، ص 9.
[20]. نهج البلاغه، حکمت 119.
[21]. همان، خطبه 187.
[22]. عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم، چاپ دانشگاه تهران، ج 2، ص 538.
[23]. ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج 20، مصر، انتشارات دار إحیاء الکتب العربیه، ص 279.
[24]. همان، ص 309.
[25]. نک: پرسش و پاسخ در محضر امام علی(ع)، به نقل از: بحارالانوار، ج 3، ص 55.
[26]. نک: نهج البلاغه، خطبه 141.
منبع: اشارات ؛ مهر 1387، شماره 113، ص 1