اگر بندة خدا اجل و پايان كارش را مى ديد، با آرزو و فريب آن دشمنى مى ورزيد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه (سید جعفر شهیدی)  >  در بيان پيشامدها ( خطبه شماره 187 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

187-  و من خطبة له ( عليه السلام ) و هي في ذكر الملاحم :
أَلَا بِأَبِي وَ أُمِّي هُمْ مِنْ عِدَّةٍ أَسْمَاؤُهُمْ فِي السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِي الْأَرْضِ مَجْهُولَةٌ أَلَا فَتَوَقَّعُوا مَا يَكُونُ مِنْ إِدْبَارِ أُمُورِكُمْ وَ انْقِطَاعِ وُصَلِكُمْ وَ اسْتِعْمَالِ صِغَارِكُمْ ذَاكَ حَيْثُ تَكُونُ ضَرْبَةُ السَّيْفِ عَلَى الْمُؤْمِنِ أَهْوَنَ مِنَ الدِّرْهَمِ مِنْ حِلِّهِ ذَاكَ حَيْثُ يَكُونُ الْمُعْطَى أَعْظَمَ أَجْراً مِنَ الْمُعْطِي ذَاكَ حَيْثُ تَسْكَرُونَ مِنْ غَيْرِ شَرَابٍ بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِيمِ وَ تَحْلِفُونَ مِنْ غَيْرِ اضْطِرَارٍ وَ تَكْذِبُونَ مِنْ غَيْرِ إِحْرَاجٍ ذَاكَ إِذَا عَضَّكُمُ الْبَلَاءُ كَمَا يَعَضُّ الْقَتَبُ غَارِبَ الْبَعِيرِ مَا أَطْوَلَ هَذَا الْعَنَاءَ وَ أَبْعَدَ هَذَا الرَّجَاءَ أَيُّهَا النَّاسُ أَلْقُوا هَذِهِ الْأَزِمَّةَ الَّتِي تَحْمِلُ ظُهُورُهَا الْأَثْقَالَ مِنْ أَيْدِيكُمْ وَ لَا تَصَدَّعُوا عَلَى سُلْطَانِكُمْ فَتَذُمُّوا غِبَّ فِعَالِكُمْ وَ لَا تَقْتَحِمُوا مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ فَوْرِ نَارِ الْفِتْنَةِ وَ أَمِيطُوا عَنْ سَنَنِهَا وَ خَلُّوا قَصْدَ السَّبِيلِ لَهَا فَقَدْ لَعَمْرِي يَهْلِكُ فِي لَهَبِهَا الْمُؤْمِنُ وَ يَسْلَمُ فِيهَا غَيْرُ الْمُسْلِمِ إِنَّمَا مَثَلِي بَيْنَكُمْ كَمَثَلِ السِّرَاجِ فِي الظُّلْمَةِ يَسْتَضِي‏ءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا فَاسْمَعُوا أَيُّهَا النَّاسُ وَ عُوا وَ أَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِكُمْ تَفْهَمُوا .


متن فارسی

هان! بدانيد! آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد، در شمار كسانى هستند كه در آسمان به نامند و در زمين گمنام. هم اكنون پشت كردن كارهاتان را چشم مى داريد و بر بريدن پيوندهاى خويش ديده بگماريد، و بر به كار گماشتن طفلان خردسال، و آن هنگامى است كه آسيب شمشير، مومن را آسانتر بود از به دست آوردن درهمى حلال. روزگارى كه پاداش بخشش گيرنده از دهنده بيشتر بود   چه او ستاند تا زنده ماند، و اين دهد اما حلال از حرام نداند ، آن هنگامى است كه مست شويد اما نه از مى خوارگى، بلكه از تن آسانى و فراخى زندگى، و سوگند خوريد نه از روى بى اختيارى، و دروغ گوييد نه از راه ناچارى. آن هنگامى است كه بلا شما را چنان گزد، كه دوش شتر را از پالان آسيب رسد. اين رنج چه ديرباز است، و اين اميد چه دور و دراز. اى مردم مهار باركشهايى را كه بار سنگين   گناهان  را مى برد دست بداريد، و امام حاكم خود را تنها مگذاريد تا از آن پس خود را سرزنش كنيد  و خطاكار بشماريد . خود را در آتش فتنه اى كه پيشاپيش آن رفته ايد، بى انديشه درمياريد! و به يك سو شويد و راه را براى آن خالى بگذاريد، كه به جانم سوگند، با ايمان در شعله آن فتنه تباه گردد، و نامسلمان امان يابد. همانا من ميان شما همانند چراغم در تاريكى، آن كه به تاريكى پاى گذارد از آن چراغ روشنى جويد، و سود بردارد. پس اى مردم! بشنويد و در دل بگنجانيد، و گوش دل خود را آماده كنيد تا نيك بدانيد.

 

قبلی بعدی