31 - دستورى به ابن عباس |
41 - وفادارى و نهى از منكر |
51 - ياران معاويه و غلبه بر فرات |
|
32 - روزگار و مردمان |
42 - پرهيز از هوسرانى |
52 - در نكوهش دنيا |
|
33 - در راه جنگ اهل بصره |
43 - علت درنگ در جنگ |
53 - عید قربان |
|
34 - پيكار با مردم شام |
44 - سرزنش مصقله پسر هبيره |
54 - در مساله بيعت |
|
35 - بعد از حكميت |
45 - گذرگاه دنيا |
55 - درباره تاخير جنگ |
|
36 - در بيم دادن نهروانيان |
46 - در راه شام |
56 - در وصف اصحاب رسول |
|
37 - ذكر فضائل خود |
47 - درباره كوفه |
57 - به ياران خود |
|
38 - معنى شبهه |
48 - هنگام لشكركشى به شام |
58 - با خوارج |
|
39 - نكوهش ياران |
49 - صفات خداوندى |
59 - درباره خوارج |
|
40 - در پاسخ شعار خوارج |
50 - در بيان فتنه |
60 - خبر دادن از پايان كار خوارج |
|
31 - به حضرت مجتبى علیه السلام |
41 - به يكى از كارگزارانش |
51 - به ماموران ماليات |
|
32 - به معاويه |
42 - به عمر بن ابى سلمه |
52 - به فرمانداران شهرها |
|
33 - به قثم بن عباس |
43 - به مصقله بن هبيره |
53 - به مالك اشتر نخعى |
|
34 - به محمد بن ابى بكر |
44 - به زياد بن ابيه |
54 - به طلحه و زبير |
|
35 - به عبدالله بن عباس |
45 - به عثمان بن حنيف |
55 - به معاويه |
|
36 - به عقيل |
46 - به يكى از فرماندهان خود |
56 - به شريح بن هانى |
|
37 - به معاويه |
47 - وصيت به حسن و حسين علیهما... |
57 - به مردم كوفه |
|
38 - به مردم مصر |
48 - به معاويه |
58 - درباره جنگ صفين |
|
39 - به عمروعاص |
49 - به معاويه |
59 - به اسود بن قطبه |
|
40 - به يكى از كارگزاران خود |
50 - به اميران سپاه خود |
60 - به فرماندارانى كه ارتش ... |
|
31 - پایه های ایمان |
41 - قلب احمق |
51 - عیوب توانگران |
|
32 - نیکوکار و بدکار |
42 - فایده بیماری |
52 - گذشت در حال توانایی |
|
33 - میانه روی |
43 - توصیف خباب |
53 - سخاوت و درخواست |
|
34 - شریف ترین توانگری |
44 - توصیف انسان سعادتمند |
54 - خرد، ادب و مشورت |
|
35 - عاقبت عدول از امور متعارف |
45 - دوستی و دشمنی با علی علیه... |
55 - انواع صبر |
|
36 - آرزوی دراز |
46 - خود پسندی |
56 - فقر و غنا |
|
37 - آداب جاهلی |
47 - ملاک ارزش انسان |
57 - قناعت |
|
38 - سفارش به فرزند |
48 - راه پیروزی |
58 - ریشه شهوت ها |
|
39 - شرط عمل به مستحبات |
49 - آثار گرسنگی و سیری |
59 - فایده هشدار |
|
40 - سخن گفتن خردمند |
50 - انس با مردم |
60 - مهار زبان |
2- و في حديثه (عليه السلام) :هَذَا الْخَطِيبُ الشَّحْشَحُ .
يريد الماهر بالخطبة الماضي فيها و كل ماض في كلام أو سير فهو شحشح و الشحشح في غير هذا الموضع البخيل الممسك .
(و در حديث آن حضرت (علیه السلام) است:) اين خطيب شحشح است.
(يعنى در خطبه خواندن رسا و در پى گيرى آن تواناست، و هر كه پى گيرى سخن تواند يا راهى را پى گرفته و پويد شحشح است، و شحشح جز در اين مورد، به معنى بخيل نابخشنده بود.)
قبلی بعدی
قم - میدان جانبازان - خیابان شهید فاطمی روبروی کوچه 21 ؛ شماره تماس: 37745111-025
