پاكدامنى زيور تهيدستى ، و شكر گزارى زيور بى نيازى (ثروتمندى) است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  نهج البلاغه موضوعی  >  رذایل اخلاقی  >  نفس و خواهش نفسانی

نفس و خواهش نفسانی

1721. تربیت قبل از شکل گیری شخصیت

انما قلب الحدث کالارض الخالیه، ما القی فیها من شیء قبلته. فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک، و یشتغل لبک.

همانا دل نوجوان مانند زمین خالی است که هرچه در آن افکنده شود، آن را می پذیرد. از این رو، من پیش از آن که دلت سخت گردد و خردت مشغول شود، به تادیب و تربیت تو شتافتم. ( نامه 31)


1722. بازنده و نکوحال

المغبون من غبن نفسه، و المغبوط من سلم له دینه.

بازنده کسی است که نفس خود را ببازد و نکو حال کسی است که دینش سالم باشد. ( خطبه 86)


1723. شریک کوری دل

الهوی شریک العمی.

هوا و هوس، شریک کوری دل و بصر است( نامه 31).


1724. زیانکار حقیقی

من حاسب نفسه ربح، و من غفل عنها خسر.

کسی که از نفس خود حساب بکشد، سود برد و هر که از آن غافل ماند، زیان کند. (حکمت 208)


1725. تربیت نفس

ایها الناس! تولوا من انفسکم تادیبها، واعدلوا بها عن ضراوه عاداتها.

ای مردم! تربیت نفس های خود را به عهده گیرید و آن ها را از آزمندی و ولع عادت هایشان بازدارید. (حکمت 359)


1726. ریاضت نفس

وایم الله یمینا استثنی فیها بمشیئه الله لاروضن نفسی ریاضه تهش معها الی القرص اذا قدرت علیه مطعوما، و تقنع بالملح مادوما.

سوگند به خدا سوگندی که در آن مشیت خدا را مستثنی می کنم نفس خود را چنان ریاضت دهم که اگر برای خوراک خود به قرص نانی دست یابد، شاد گردد و از نان خورش به نمک قناعت کند. ( نامه 45)


1727. بر پروردگارت دلیر مشو!

ما جراک علی ذنبک؟و ما غرک بربک؟و ما انسک بهلکه نفسک؟اما من دائک بلول، ام لیس من نومتک یقظه.

هان ای انسان؟ چه چیز و را بر گناهت دلیر کرد و چه چیز تو را به پروردگارت دلیر ساخت و چه چیز تو را با نابودی خودت مانوس و دمخور کرد؟مگر درد تو دوایی ندارد؟ یا خواب تو را بیداری نیست؟ (خطبه 223)


1728. همرهان نفس

کل نفس معها سائق و شهید: سائق یسوقها الی محشرها؛ و شاهد یشهد علیها بعملها.

با هر نفسی، راننده ای است و گواهی؛ راننده او را به سوی محشرش می راند و گواه به کارهایی که کرده است، گواهی می دهد. ( خطبه 85)


1729. گماشتگان بر انسان

اعلموا، عبادالله! ان علیکم رصدا من انفسکم، و عیونا من جوارحکم، و حفاظ صدق یحفظون اعمالکم، و عدد انفاسکم!

بدانید ای بندگان خدا! دیده بانانی از خود شما و جاسوسانی از اعضای بدن شما و نگهدارندگان راستگویی که کردارهای شما و شمار نفس هایتان را حفظ می کنند، بر شما گماشته شده اند. ( خطبه 157)


1730. تبهکاران عمر به هوس

عبادالله! این الذین عمروا فنعموا، و علموا ففهموا، و انظروا فلهو.

ای بندگان خدا! کجا هستند کسانی که به آنان عمر داده شد از نعمت ها برخوردار شدند. به آنان تعلیم داده شد و آنان فهمیدند و کسانی که مهلت داده شدند و آن فرصت را در غفلت و لهو و لعب سپری کردند. ( خطبه 83)

 


1731. خدایا تو ببخش!

 اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا وَأَیْتُ مِنْ نَفْسِی وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِی.

خداوندا! بر ما ببخشا آن چه را که از نفس خود وعده کردم و تو درباره آن وعده از من وفا ندیدی. ( خطبه 78)


1732. تشویق به محاسبه نفس

حاسب نفسک لنفسک، فان غیرها من الانفس لها حسیب غیرک.

تو به حساب نفس خودت رسیدگی کن؛ زیرا دیگران را حسابرسی جز تو نیست. ( خطبه 222)


1733. سرزنش نفس

لا یحمد حامد الا ربه، و لا یلم لائم الا نفسه.

هیچ ستایشگری جز پروردگار خود را نستاید و هیچ سرزنش کننده ای جز نفس خود را توبیخ ننماید. ( خطبه 16)

 


1734. طلب بخشش از هوای نفس

اللهم اغفرلی رمزات الالحاظ، و سقطات الالفاظ، و شهوات الجنان، و هفوات اللسان.

ای خدا من! بر من ببخشا اشاراتی را که با چشمانم نموده ام و الفاظ بی معنی و باطل را که گفته ام و امیال و تمنیاتی را که در دلم سر زده اند و لغزش هایی را که با زبانم مرتکب شده ام. ( خطبه 78)

 


1735. ضرر هوای نفس

فی وصیته لشریح بن هانی لما جعله علی مقدمته الی الشام اعلم انک ان لم تردع نفسک عن کثیر مما تحب، مخافه مکروه؛ سمت بک الاهواء الی کثیر من الضرر. فکن لنفسک مانعا رادعا.

در وصیت به شریح بن هانی هنگامی که او را سالار اعزامی خود به سوی شام کرد، فرمود: بدان که اگر نفس خود را از مقداری فراوان از چیزهایی که دوست می داری به جهت ترس از یک ناگواری باز نداری، هوا و هوس های نفسانی تو را به مقداری فراوان از ضررها می کشاند. پس همواره مانع جلوگیر نفس خویشتن باش. ( نامه 56)


1736. اشتیاق بهشت

من اشتاق الی الجنه سلا عن الشهوات.

هر کس که اشتیاق به بهشت دارد شهوات را از دل بزداید. ( حکمت 31)


1737. کرامت نفس

من کرامت علیه نفسه هانت علیه شهواته.

هر کس که نفسش برایش دارای کرامت و حیثیت باشد، شهوات و تمایلات برای او پست می شود. ( حکمت 449)


1738. رابطه قدرت و شهوت

اذا کثرت المقدره قلت الشهوه.

در آن هنگام که توانایی بیشتر شود، اشتها (شهوت) کم شود. ( حکمت 245)


1739. غلبه بر هوای نفس

هیهات! ان یغلبنی هوای، و یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمه.

هیهات! اگر هوای نفس، بر من پیروز شود و حرص و آز من به گزینش خوراک ها وادارم سازد. (نامه 45)


1740. ناجی از هوای نفس

بعثه والناس ضلال فی حیره، و خابطون فی فتنه، قد استهوتهم الاهواء.

خداوند سبحان (پیامبر صلی الله علیه و آله) را در حالی که فرستاد که مردم در وادی حیرت گمراه در آشوب مشوش و منحرف بودند و هوای نفسانی آنان را در خود غوطه ور ساخته بود. ( خطبه 95)


1741. برحذر از نفس باشید!

 احذروا عبادالله! حذر الغالب لنفسه، المانع لشهوته، الناظر بعقله.

ای بندگان خدا! برحذر باشید، مانند بر حذر بودن کسی که بر نفسش پیروز است و مانع شهوترانی و ناظر به وسیله عقلش. ( خطبه 161)


1742. جنگیدن با هوای نفس

رحم الله امراء کابر هواه، و کذب مناه.

خدا رحمت کند انسانی را که … با هوایش به مبارزه برخاست و آرزویش را تکذیب کرد. ( خطبه 76)


1743. آغاز فتنه

انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع، و احکام تبتدع.

جز این نیست که ابتدای بروز آشوب ها و فتنه ها، هواهایی است که مورد تبعیت قرار می گیرند و احکامی است که بدعت گذاشته می شوند. ( خطبه 50)


1744. پرهیز از بدگمانی

لا تکن تغلبه نفسه علی ما یظن، و لا یغلبها علی ما یستیقن.

از کسانی مباش که نفس او درباره آنچه که گمان دارد و بر او غالب می شود، ولی او نمی تواند درباره آن چه یقین دارد بر نفس خویشتن پیروز گردد. ( حکمت 150)


1745. مخالفت با هوای نفس

فی صفه اخ له فی الله: و کان اذا بدهه امران ینظر ایهما اقرب الی الهوی فیخالفه.

امام در صفت برادر در راه خدایش این گونه فرمود: … وقتی که دو کار برای وی پیش می آمد، می دید که کدام یکی از آن دو به هوی و هوس نزدیک تر بود و با آن مخالفت می کرد. ( حکمت 298)


1746. ریشه کنی هوای نفس

رحم الله امراء نزع عن شهوته، و قمع هوی نفسه، فان هذه النفس ابعد شیء منزعا. و انها لا تزال تنزع الی معصیه فی هوی.

خدا رحمت کند کسی که شهوت خود را مهار کند و هوای نفس را ریشه کن سازد؛ زیرا هوای این نفس را کندن، بسیار دشوار است و این نفس همواره به مقتضای هوا طلبی خود میل به معصیتی دارد. ( خطبه 176)


1747. بهترین حمایتگر در برابر نفس

اقول ما تسمعون، والله المستعان علی نفسی و انفسکم، و هو حسبنا و نعم الوکیل! می گویم آن چه را که می شنوید و خدا است که از او برای نفس خود و نفوس شما یاری می طلبم و او است کفایت کننده موجودیت من و بهترین تکیه گاه هستی ما. ( خطبه 183)


1748. تربیت قبل از رشد هوای نفس

فی وصیته لابنه الحسن علیه السلام: و اجمعت علیه من ادبک ان یکون ذلک و انت مقبل العمر و مقتبل الدهر، ذو نیه سلیمه و نفس صافیه.

امام علیه السلام در وصیت به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمودند: تصمیم به تادیب تو گرفتم که ادب را در حالی از من بپذیری که در بهار زندگی هستی و رو به سپری کردن عمر و آینده روزگار می روی و دارای نیتی سالم و نفسی صاف و پاک هستی. ( نامه 31)


1749. عاقبت رهایی نفس

لا ترخصوا لانفسکم؛ فتذهب بکم الرخص مذاهب الظلمه، و لا تداهنوا فیهجم بکم الادهان علی المعصیه.

نفس خود را (به آن چه می خواهید) رها نکنید؛ زیرا رهایی نفس (به آن چه که می خواهد) شما را به راه های ستمکاران رهنمون می گردد. تملق و چرب زبانی نکنید که شما را به ارتکاب معصیت می کشاند. ( خطبه 86)


1750. رحم به نفس خود

اعلموا! انه لیس بهذا الجلد الرقیق صبر علی النار، فارحموا نفوسکم، فانکم قد جربتموها فی مصائب الدنیا.

آگاه باشید! این پوست نازک بدن شما طاقت آتش جهنم را ندارد، پس به نفس خویش رحم کنید، که این حقیقت را در مصایب و ناگواری های دنیا آزموده اید. ( خطبه 183)


1751. فراخوانده شده به هوس و گمراهی

من کتابه الی معاویه: اما بعد اتتنی منک موعظه موصله و کتاب امری لیس له بصر یهدیه، ولا قائد یرشده، قد دعاه الهوی فاجابه و قاده الضلال فاتبعه.

در نامه ای به معاویه: پس از حمد و ثنای خداوندی و درود بر پیامبر و دودمان او، پندی از تو به دستم رسیده که از جملاتی به هم چسبیده، این نامه از مردی است که برای او نه بینایی هدایت کننده ای وجود دارد و نه راهنمایی که او را به رشد و کمالش برساند (نویسنده نامه) مردی است که هوی او را خوانده و او اجابتش کرده است و گمراهی او را رهبری نموده است، او هم از آن پیروی نموده است. ( نامه 7)


1852. سفارشات علی (علیه السلام) به مالک اشتر

من کتاب للاشتر: و شح بنفسک عما لا یحل لک؛ فان الشح بالنفس الانصاف منها فیما احبت او کرهت انصف الله و انصف الناس من نفسک و من خاصه اهلک و من لک فیه هوی من رعیتک، فانک الا تفعل تظلم! و تفقد امور من لا یصل الیک منهم ممن تفتحمه العیون، و تحقره الرجال. ففرغ لاولئک ثقتک من اهل الخشیه و التواضع، فلیرفع الیک امورهم، ثم اعمل فیهم بالاعذار الی الله یوم تلقاه، فان هؤ لاء من بین الرعیه احوج الی الانصاف من غیرهم، و کل فاعذر الی الله فی تادیه حقه الیه.

نفست را از اقدام به آن چه برای تو حلال نیست سخت بازدار؛ زیرا انصاف و عدالت درباره نفس جلوگیری جدی از اقدام نفس است در هر چه که بخواهد یا نخواهد. ما بین خدا و مردم از یک طرف و نفس و دودمان و هر کسی

از رعیت که هوایی از او بر سر داری، از طرف دیگر انصاف برقرار کن، اگر انصاف برقرار نکنی ستم ورزیده ای و امور کسانی از این طبقه را که نمی توانند به حضور تو برسند و مردم به آنان با تحقیر می نگرند و مردان چشمگیر آنان را پست می شمارند، تحت نظر بگیر و برای رسیدگی به امور آنان مردمی را معین کن که در نزد تو مورد اطمینان و اهل ترس از خدا و فروتن می باشند تا نیازها و مسائل آنان را به تو اطلاع دهند.

سپس درباره این طبقه مستمند چنان رفتار کن که روز دیدار با خداوند سبحان معذور و سربلند باشی. ( نامه 53)


1753. هوای نفس خوارج

قد مر بقتلی الخوارج یوم النهروان فقال علیه السلام: بؤ ساکم، لقد ضرکم من غرکم، فقیل له: من غرهم یا امیرالمؤمنین؟

فقال: الشیطان المضل، و الانفس بالسوء، غرتهم بالامانی، و فسحت لهم بالمعاصی، و وعدتهم الاظهار، فاقتحمت بهم النار.

در حالی که بر کشتگان خوارج در روز نهروان می گذشت فرمود: بدا به حال شما! ضرر بر شما زد آن که شما را فریب داد.به آن حضرت گفته شد: چه کسی آنان را فریب داد؟ فرمود: شیطان گمراه کننده و نفس هایی که فرمان به بدی ها می دهند. این دو عامل آنان را با ارائه آرزوها فریب داد و راه های گناهان را بر آنان هموار نمود و به یاری و پیروز ساختن آنان وعده داد. در نتیجه آنان را به آتش دوزخ انداخت. (حکمت 323)


1754. محبوب ترین بنده در نزد خدا

عبادالله! ان من احب عباد الله الیه، عبدا اعانه الله علی نفسه، فاستشعر الحزن، و تجلبب الخوف؛ فزهر مصباح الهدی فی قلبه.

ای بندگان خدا! از محبوب ترین بندگان خدا در پیشگاه ربوبی بنده ای است که خداوند (سبحان) او را در شناخت نفس خود و ساختن آن یاری فرماید، (این انسان مورد عنایت خداوندی) لباسی از اندوه بر تن نمود و پوشاکی از بیم بر خود پوشید، نتیجه چنین شد که چراغ هدایت در دلش برافروخت. ( نامه 30)


1755. معاویه فریب خورده هوی

من کتابه الی معاویه: ان نفسک قد اولجتک شرا، و اقحمتک غیا، و اوردتک المهالک، و اوعرت علیک المسالک.

نامه ای است از آن حضرت به معاویه: همانا نفس تو، تو را به شر و فساد وارد کرد و به گمراهی کشاند و در مهلکه ها غوطه ور ساخت و همه راه ها را برای تو سنگلاخ نمود.


1756. نفس خوار شده مؤمن

(المؤمن) اوسع شیء صدرا، و اذل شیء نفسا.

(مؤمن) سینه اش از هر چیزی گشاده تر و هوس های نفسانی اش از هر چیزی نزد او خوارتر است. ( حکمت 333)


1757. تحذیر مالک از هوای نفس

من کتابه للاشتر لما ولاه مصر: امری بتقوی الله، و ایثار طاعته و امره ان یکسر نفسه من الشهوات و یزعها عند الجمحات، فان النفس اماره بالسوء، الا ما رحم الله فاملک هواک، و شح بنفسک عما لا یحل لک، فان الشح بالنفس الانصاف منها فیما احبت او کرهت.

فرمان مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر نخعی، وقتی که او را از والی مصر و اطراف آن ساخت: دستور می دهد او را به تقوای الهی و تقدیم اطاعت خداوندی بر همه چیز و (دستور می دهد) که نفس خود را از شهوت بکشد و از طغیان ها باز بدارد؛ زیرا نفس آدمی سخت به بدی وادار می کند، مگر آن که خدا رحم کند. پس هوایت را مالک باش و نفست را از اقدام به آن چه برای تو حلال نیست سخت بازدارد؛ زیرا انصاف و عدالت درباره نفس، جلوگیری جدی از اقدام نفس است در هر چه که بخواهد یا نخواهد. ( نامه 53)


1758. ثمره دیدن با چشم دل

لو رمیت ببصر قلبک نحو ما یوصف لک منها، لعزفت نفسک عن بدائع ما اخرج الی الدنیا من شهواتها و لذاتها، و زخارف مناظرها.

اگر با دیده دل به آن چه که از بهشت توصیف می گردد بنگری، نفس تو از آن چه در این جهان از زیبایی ها و خوشی ها و زینت های ظاهری آن وجود دارد، دوری می کند. ( خطبه 165)


1759. سفارش های به شریخ بن هانی

من وصیته لشریح بن هانی لما جعله علی مقدمته الی الشام: اعلم انک ان لم تردع نفسک عن کثیر مما تحب، مخافه مکروه؛ سمت بک الاهواء الی کثیر من الضرر. فکن لنفسک مانعا رادعا، و لنزوتک عند الحفیظه واقما قامعا.

وصیتی است از آن حضرت به شریح بن هانی موقعی که او را در مقدمه لشکر خود به سوی شام قرار داده بود: بدان که اگر نفس خود را از مقداری فراوان از چیزهایی که دوست می داری به جهت ترس از یک ناگواری باز نداری، هوی و هوس های نفسانی تو را به مقداری فراوان از ضررها می کشاند، پس همواره مانع و جلوگیر نفس خویشتن باش و در هنگام خشم، آن گاه که هیجان و جهش شدید وجودت را فرا گیرد آن را بکوب و ریشه کن کن! ( نامه 56)


1760. خیرخواهی برای نفس

لا تدخروا انفسکم نصیحه.

از خیرخواهی نفس خویش خودداری نکنید! ( نامه 51)


1761. ثمره ارجمندی نفس

من کرمت علیه نفسه، هانت علیه شهواته.

کسی که نفس خویش را ارجمند دارد شهواتش را خوار شمارد. ( حکمت 449)


1762. هوای نفس و معصیت خداوند

ما من طاعه شیء الا یاتی فی کره. و ما من معصیه الله شیء الا یاتی فی شهوه. فرحم الله امراء نزع عن شهوته، و قمع هوی نفسه؛ فان هذه النفس ابعد شیء منزعا. و انها لا تزال تنزع الی معصیه فی هوی.

در هیچ چیز نمی توان خدا را معصیت کرد مگر با میل و رغبت. پس خداوند رحمت کند کسی را که شهوت خود را مهار کند و هوای نفس را ریشه کن سازد؛ زیرا هوای این نفس را کندن، بسیار دشوار است و این نفس همواره به مقتضای هوا طلبی خود، میل به معصیتی دارد. ( خطبه 176)


1763. فرار از هر چیز و رسیدن به آن

ایها الناس! کل امری لاق ما یفر منه فی فراره. (و) الاجل مساق النفس؛ و الهرب منه موافاته.

ای مردم! هر فردی از آنچه فرار می کند در حال فرار آن را ملاقات خواهد کرد و اجل سرآمد نفس و فرار از آن رسیدن به آن است( خطبه 149).


 

1764. دعوت به اصلاح نفس

ایها الناس! تولوا من انفسکم تادیبها، و اعدلوا بها عن ضراوه عاداتها.

ای مردم! به تادیب نفس خویش و اصلاح خود بپردازید و نفس را از دلیری و گستاخی بر خوی ها و عادات زشت باز دارید. ( حکمت 359)


1765. واعظ نفس

من کان له من نفسه واعظ، کان علیه من الله حافظ.

هر که از درون خود واعظی داشته باشد، از جانب خداوند نگهدارنده ای دارد. ( حکمت 89)


1766. یاری جستن علی (علیه السلام) از خدا

الحمدلله الواصل الحمد بالنعم بالشکر. نحمده علی آلائه، کما نحمده علی بلائه علی بلائه. و نستعینه علی هذه النفوس البطاء عما امرت به، السراع الی ما نهیت عنه.

حمد خدای راست که حمد را به نعمت ها و نعمت ها را به سپاس پیوسته است. به نعمت های خداوند همان گونه حمد می نماییم که به بلایش و کمک از او می خواهیم برای (اصلاح) این نفس های کندرو در جایی که دستور به سرعت داده شده است و شتابنده به سوی آن چه که از آن نهی شده است. ( خطبه 114)


1767. ریشه کنی هوای نفس

رحم الله رجلا نزع عن شهوته، و قمع هوی نفسه، فان هذه النفس ابعد شیء منزعا، و انها لا تزال تنزع الی معصیه فی هوی.

خداوند رحمت کند کسی را که از شهوت هایش خودداری کند و هوای نفس را ریشه کن سازد؛ زیرا هوای نفس خیلی دیر ریشه کن می شود و همواره میل به گناه و معصیت دارد. ( خطبه 176)


1768. حسابرسی از نفس

حاسب نفسک لنفسک، فان غیرها من الانفس لها حسیب غیرک.

به خاطر خود از خویشتن حساب بکش؛ زیرا دیگران، حسابرسی غیر از تو دارند. ( خطبه 222)


1769. بقای آثار زشت لذت ها

اذکروا انقطاع اللذات، و بقاء التبعات.

به یاد داشته باشید که لذت ها پایان می پذیرد؛ ولی آثار زشت آن بر جای می ماند. ( حکمت 433)


1770. المغبون من غبن نفسه

المغبون من غبن نفسه.

مغبون کسی است که به نفس خود ضرر رساند. ( خطبه 86)


1771. هوای نفس و آرزوی طولانی

ایها الناس! ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان: اتباع الهوی، و طول الامل؛ فاما اتباع الهوی فیصد عن الحق، و اما طول الامل فینسی الاخره.

ای مردم! ترسناک ترین چیزی که بر شما می ترسم دو چیز است: پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی؛ اما پیروی از هوای نفس انسان را از حق باز می دارد و آرزوی طولانی آخرت را به دست فراموشی می سپارد. ( خطبه 42)


1772. تادیب نفس

طوبی لمن ذل فی نفسه، و طاب کسبه، و صلحت سریرته، و حسنت خلیقته، و انفق الفضل من ماله، و امسک الفضل من لسانه، و عزل عن الناس شره، و وسعته السنه، و لم ینسب الی البدعه.

خوشا به حال کسی که نفس خود را خوار کرد و کار و کسبش را پاکیزه نمود و باطنش را آراسته و خوی خود را نیکو ساخت، زیادی مالش را بخشید و زبان را از زیاده گویی فرو بست، و شر خود را به مردم نرساند و سنت برایش کافی بود، و خود را به نوآوری و بدعت منسوب نساخت. ( حکمت 123)


1773. نفس را بکش!

 قاتل هواک بعقلک.

با خرد و عقلت هوای نفس را بکش. ( حکمت 424)


1774. هوای نفس و رحمت الهی

امره علیه السلام:ُ أَنْ يَكْسِرَ [مِنْ نَفْسِهِ عِنْدَ] نَفْسَهُ‏ مِنَ‏ الشَّهَوَاتِ‏ وَ [يَنْزَعَهَا] يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ اللَّه‏.

 به او (یعنی مالک اشتر) دستور می دهد که: هوای نفس را در هم بشکند و به هنگام وسوسه های نفس، خویشتن داری کند؛ زیرا که نفس، همواره انسان را به بدی وادار می کند مگر آن که رحمت الهی شامل او می شود. ( نامه 53)


1775. سرآغاز فتنه ها

انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع، و احکام تبتدع، یخالف فیها کتاب الله، و یتولی علیها رجال رجالا، علی غیر دین الله.

همانا سرآغاز فتنه ها پیروی از هوای نفس و حکم های خلاف شرع است که کتاب خدا با آنها مخالفت می ورزد و گروهی نیز از کسانی که راهی جز راه دین خدا می روند، (از آن فتنه ها و هوای نفس) پیروی می کنند. ( خطبه 50)


1776. نفس را گرامی دار!

 اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الی الرغائب، فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا.

نفس خود را بزرگ بشمار و از هر پستی، هر چند تو را به مقصود می رساند دوری کن؛ زیرا هرگز نمی توانی در عوض آنچه از آبرو و شخصیت در این راه می دهی بهایی به دست آوری. ( نامه 31)


1777. مخالفت با نفس

(الی محمد بن ابی بکر): فانت محقوق ان تخالف علی نفسک، و ان تنافح عن دینک، و لو لم یکن لک الا ساعه من الدهر.

(به محمد بن ابی بکر): بر تو لازم است که با خواسته های نفست مخالفت کنی و از دینت دفاع نمایی، گرچه یک ساعت از عمرت باقی باشد. ( نامه 27)