متن عربی
« 548»
(168) (و من خطبة له (عليه السلام) ) (عند مسير أصحاب الجمل إلى البصرة)
إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ رَسُولًا هَادِياً بِكِتَابٍ نَاطِقٍ وَ أَمْرٍ قَائِمٍ لَا يَهْلِكُ عَنْهُ إِلَّا هَالِكٌ وَ إِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِكَاتُ إِلَّا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا وَ إِنَّ فِي سُلْطَانِ اللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِكُمْ فَاعْطُوهُ طَاعَتَكُمْ غَيْرَ مُلَوَّمَةٍ وَ لَا مُسْتَكْرَهٍ بِهَا وَ اللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَيَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْكُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلَامِ ثُمَّ لَا يَنْقُلُهُ إِلَيْكُمْ أَبَداً حَتَّى يَأْرِزَ الْأَمْرُ إِلَى غَيْرِكُمْ
« 549»
إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِي وَ سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِكُمْ فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَيَالَةِ هَذَا الرَّأْيِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ إِنَّمَا طَلَبُوا هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَداً لِمَنْ أَفَاءَهَا اللَّهُ عَلَيْهِ فَأَرَادُوا رَدَّ الْأُمُورِ عَلَى أَدْبَارِهَا وَ لَكُمْ عَلَيْنَا الْعَمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله)) وَ الْقِيَامُ بِحَقِّهِ وَ النَّعْشُ لِسُنَّتِهِ.
متن فارسی
ص549
از خطبه هاى آن حضرت عليه السَّلام است هنگام رفتن اصحاب جمل (پيروان عائشه شتر سوار) ببصره:
(1) خداوند پيغمبر را كه راهنما (ى بشر) بود بر انگيخت با كتابى (قرآن كريم) گويا (راه خير و شرّ را بيان نموده) و با امرى (آئينى) برپا (تا قيامت باقى و بر قرار بوده كجى و نادرستى در آن راه ندارد) تباه نمى شود مگر مخالف آن كه تباه شونده است، (2) و بتحقيق بدعتهاى مشتبه (كه به سنّت پيغمبر اكرم جلوه داده ميشود) هلاك كننده ها (ى مردم) هستند مگر آنرا كه خدا از آنها حفظ كند (توفيق دهد تا از آنها پيروى نكرده به سلامت ماند) و اطاعت از حجّت خدا (امام عليه السّلام) نگاهدارى امر (دين و دنياى) شما است، پس او را پيروى كنيد به حالى كه سرزنش شده و مجبور نبوده باشيد (با اخلاص و صميم قلب بدستور او رفتار نمائيد، نه از روى بى ميلى كه چنين كسي را منافق و رئاء كار دانسته او را توبيخ و سرزنش نمايند) (3) و سوگند بخدا (يا مرا) بايد اطاعت كنيد، يا آنكه خداوند خلافت حقّه را از شما انتقال مىدهد، پس هرگز آنرا بسوى شما باز نمى گرداند تا بغير شما (بنى اميّه و بنى عبّاس) باز گردد. (4) بتحقيق آنان (طلحه و زبير و پيروانشان) بر اثر راضى نبودن بخلافت من (نه از جهت
ص550
خونخواهى عثمان) گرد آمده يكديگر را كمك ميكنند، و من (بر ياغى شدنشان) صبر ميكنم (شايد پشيمان شوند، و بر اين صبرم باقى هستم) مادامى كه بر جمعيّت شما نترسيده باشم (بيم نداشته باشم از اينكه اختلاف در دين شما رخ داده پراكنده شويد) زيرا ايشان اگر اين انديشه سست و نادرست را (كه پيش گرفته اند) با تمام رسانند (دنبال كنند) نظم و ترتيب (امر دين و دنياى) مسلمانان بهم خواهد خورد (ريسمان اتّحاد و اتّفاق ايشان گسيخته مي شود) (5) و جز اين نيست كه آنها اين دنيا (خلافت و امارت) را مى طلبند از روى حسد بكسى كه خداوند آنرا باو عطاء فرموده، پس خواسته اند احكام (اسلام) را وارونه كنند (خلافت را كه خداوند از آن من قرار داده باز گيرند) (6) و (اگر از ما پيروى كنيد) حقّ شما بر ما عمل بكتاب خدا و روش پيغمبر او، صلّى اللَّه عليه و آله (با مردم) و قيام بحقّ او (انجام دادن دستور او) و بلند كردن (منتشر ساختن) احكام او است (تا بر اثر آن رستكار شويد).
قبلی بعدی