بْخل ننگ و ترس نقصان است . و تهيدستى مرد زيرك را در برهان كُند مى سازد و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه (سید علی نقی فیض السلام)  >  در نكوهش اهل كوفه ( خطبه شماره 29 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

« 102»

(29) (و من خطبة له (عليه ‏السلام))

أَيُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ أَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ كَلَامُكُمْ يُوهِي الصُّمَّ الصِّلَابَ وَ فِعْلُكُمْ يُطْمِعُ فِيكُمُ الْأَعْدَاءَ تَقُولُونَ فِي الْمَجَالِسِ كَيْتَ وَ كَيْتَ فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِيدِي‏

« 103»

حَيَادِ مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاكُمْ وَ لَا اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاكُمْ أَعَالِيلُ بِأَضَالِيلَ دِفَاعَ ذِي الدَّيْنِ الْمَطُولِ لَا يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ وَ لَا يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ أَيَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِكُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ أَيِّ إِمَامٍ بَعْدِي تُقَاتِلُونَ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِكُمْ فَقَدْ فَازَ وَ اللَّهِ بِالسَّهْمِ الْأَخْيَبِ وَ مَنْ رَمَى بِكُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لَا أُصَدِّقُ قَوْلَكُمْ وَ لَا أَطْمَعُ فِي نَصْرِكُمْ وَ لَا أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ مَا بَالُكُمْ مَا دَوَاؤُكُمْ مَا طِبُّكُمْ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُكُمْ أَ قَوْلًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ غَفْلةً مِنْ غَيْرِ وَرَعٍ وَ طَمَعاً فِي غَيْرِ حَقٍّ .


متن فارسی

ص103

29-  از خطبه ‏های آن حضرت عليه السّلام است (در توبيخ و سرزنش اصحاب خود از جهت مسامحه و سهل انگاری در جنگيدن با دشمن):

 (1) ای مردمی كه بدنهايشان جمع و انديشه ‏ها و آرزوهايشان مختلف است، سخنان شما (لاف و گزافتان) سنگهای سخت را نرم می ‏گرداند، و كار شما (كه در خانه نشسته برای جنگيدن با دشمن حاضر نيستيد) دشمنان را در شما بطمع می ‏اندازد (كه آنچه داريد بتصرّف در آورده بر شما دست يابند) (2) در مجالس (كه دور هم نشسته ‏ايد) چنين و چنان می‏گوئيد (لاف زده و گزاف بسيار گفته اظهار دليری و مردانگی می‏نماييد) و چون وقت جنگيدن با دشمن پيش آيد می‏گوئيد: حيدی حياد يعنی ای جنگ از ما دور شو (جمله حيدی حياد مثلی است كه عرب در وقت فرار از دشمن به زبان می‏ آورد) (3) دعوت كسيكه شما را (به نصرت و ياری خود) خواند پذيرفته نشد (زيرا او را ياری نكرديد) كسيكه در باره شما زحمت و رنج كشيد دل او راحتی و آسايش نيافت، عذرها و بهانه‏ ها (ی شما برای نرفتن بجهاد و نجنگيدن با دشمن درست نيست و سبب) ضلالت و گمراهی است مانند بدهكاری كه بدهی خود را (بدون عذر) بتأخير اندازد (چون‏

 ص104

نمی‏ خواهد وامش را اداء كند بهانه پيش آرد و امروز و فردا گويد، شما هم چون نمی‏ خواهيد بجهاد برويد بهانه ‏های نادرست پيش آورده امروز و فردا می‏ گوئيد و بر اثر اين مسامحه خود را ذليل و خوار می ‏گردانيد و) (4) ذليل و ترسنده نمی‏تواند از ظلم و ستمی (كه بر او وارد ميشود) مانع گردد، و حقّ (و آسايش برای هيچ قومی) بدست نمی‏ آيد مگر به تلاش و كوشش (پس با اينكه در خانه نشسته بجهاد نمی‏رويد تا دشمن را مغلوب و سركوب گردانيد آسايش و آسودگی خواستن خطاء است) (5) كدام خانه (دياری) را بعد از خانه خود (از تصرّف و خرابی دشمن) باز می‏داريد (در موقعی كه شما را از خانهايتان بيرون نمودند) و با كدام امام و اميری بعد از من بجهاد می‏رويد (كه دشمن را از خود دور نمائيد) (6) سوگند بخدا فريب خورده كسی است كه شما او را فريب داده‏ايد (زيرا شما امير خود را به نصرت و ياری وعده داده وقتی كه با دشمن روبرو شد از او پشت گردانيده برای كارزار بهانه پيش آوريد) و كسيكه بكمك و همراهی شما رستگار شد (به دشمن غلبه پيدا نمود) سوگند بخدا (مانند كسی است كه در تير اندازی با شرط) رستگار شده به تيری كه (از همه تيرهايی كه برای قمار تعيين شده) بی نصيب‏تر (پر خسارت‏تر) است، و كسيكه بكمك شما تير اندازد (بجانب دشمن و بخواهد از ظلم و تعدّی او جلوگيری نمايد) پس به تير سر شكسته بی پيكان تير انداخته (و چنين تيری اگر به نشان هم برسد كارگر نخواهد بود و شما هم اگر به دشمن دست يابيد بر اثر ترس و بيمی كه داريد نمی‏توانيد از پيش روی او ممانعت نمائيد) (7) سوگند بخدا صبح كردم در حالتی كه گفتار (عهد و پيمان) شما را باور ننموده به همراهی شما طمع ندارم، و دشمن (معاويه و اصحابش) را به مساعدت شما بيم نمی‏دهم (زيرا بی وفائی و بد قولی شما بر من و دشمن آشكار گرديده است) (8) چگونه است حال شما (كه هر چه شما را بجنگ با دشمن ترغيب ميكنم سهل انگاری می‏نماييد) چيست داروی درد شما (تا آماده سازم) بچه چيز علاج می‏پذيريد (تا چاره كنم) دشمنان مردمانی هستند مانند شما (چرا شما مانند آنها نيستيد و از آنان بدل خود خوف و ترس راه داده‏ايد) (9) آيا می‏گوئيد گفتاری را كه نمی‏دانيد و اعتقاد بآن نداريد (برای رفتن بجهاد با يكديگر می‏گوئيد: چنين و چنان خواهيم كرد در صورتيكه اصلا اراده جنگيدن با دشمن نداريد) و آيا در دوری از معاصی غفلت داريد (پس بيدار شويد) آيا در غير حقّ طمع داريد (در راه باطل و نافرمانی خدا و رسول و امام بر حقّ سودی تصوّر می‏كنيد نه چنين است، بلكه طمع نفع بردن از راه باطل و غفلت در معاصی و گفتار بدون علم و اعتقاد سبب بدبختی و بيچارگی در دنيا و آخرت است).

قبلی بعدی