بْخل ننگ و ترس نقصان است . و تهيدستى مرد زيرك را در برهان كُند مى سازد و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه (سید جعفر شهیدی)  >  پس از بازگشت از صفين ( خطبه شماره 2 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

2-  و من خطبة له ( عليه السلام ) بعد انصرافه من صفين و فيها حال الناس قبل البعثة و صفة آل النبي ثم صفة قوم آخرين :
أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا يَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا فَإِنَّهَا عَزِيمَةُ الْإِيمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّيْطَانِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ وَ النَّاسُ فِي فِتَنٍ انْجَذَمَ فِيهَا حَبْلُ الدِّينِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِي الْيَقِينِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِيَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِيَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّيْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِيمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَكَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُكُهُ أَطَاعُوا الشَّيْطَانَ فَسَلَكُوا مَسَالِكَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِي فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِكِهَا فَهُمْ فِيهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِي خَيْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِيرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ كُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُكْرَمٌ .
و منها يعني آل النبي عليه الصلاة و السلام
هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِ وَ كُهُوفُ كُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِينِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ .
وَ مِنْهَا يَعْنِي قَوْماً آخَرِينَ زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله عليه وآله ) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ .


متن فارسی

و از خطبه‏ هاى آن حضرت است‏ كه پس از بازگشت از نبرد صفين خوانده است :

او را سپاس مى گويم كه زيادتخواه نعمت اويم. گردن نهاده عزت اويم. پناه خواه ازمعصيت اويم، و نيازمند كفايت اويم. هر كه را راه نمايد گمراه نباشد، و دشمنش را كسى پناه نباشد و آن را كه او كارگزار شد، نيازى به مال و جاه نباشد. هر چه سنجد به پاى سپاس او نرسد و هيچ اندوخته اى به بهاى او نرسد. گواهى مى دهم كه خدا يكتاست، انبازى ندارد و بى همتاست. گواهيى از روى اعتقاد و ايمان، بى آميغ برآمده از امتحان. چند كه ما را زنده مى دارد اين گواه دستاويز ماست و ذخيره دشواريهاى روز رستاخيز ماست، كه گواه به يگانگى او، نشانه استوارى ايمان است و سرلوحه نيكوكارى و احسان، و مايه خشنودى خداى رحمان، و سلاح جنگ با شيطان، و گواهى مى دهم كه محمد (صلی الله علیه وآله) بنده او و پيامبر اوست. او را بفرستاد با دينى آشكار، و نشانه هايى پديدار، و قرآنى نبشته در علم پروردگار. كه نورى است رخشان، و چراغى است فروزان، و دستورهايش روشن و عيان. تا گرد دو دلى از دلها بزدايد، و با حجت و دليل ملزم فرمايد. نشانه هايش ببينند و بيش نستيزند، و بترسند و از گناه بپرهيزند. و اين هنگامى بود كه مردم به بلاها گرفتار بود، و رشته دين سست و نااستوار، و پايه هاى ايمان ناپايدار. پندار با حقيقت به هم آميخته، همه كارها درهم ريخته. برون شو كار دشوار، درآمد نگاهش نا پايدار، چراغ هدايت بى نور، ديده حقيقت بينى كور، همگى به خدا نافرمان، فرمانبر و ياور شيطان، از ايمان روگردان. پايه هاى دين ويران، شريعت بى نام و نشان، راههايش پوشيده و ناآبادان. ديو را فرمان بردند و به راه او رفتند و چون گله كه به آبشخور رود پى او گرفتند. تخم دوستى اش در دل كاشتند و بيرق او را بر افراشتند حالى كه فتنه چون شترى مست آنان را به پى مى سپرد، و پايمال مى كرد و ناخن تيز بدانها در مى آورد، و آنان در چار موج فتنه سرگردان بودند، درمانده و نادان، فريفته مكر شيطان. در خانه امن كردگار با ساكنانى تبه كار و بد كردار، خوابشان شب بيدارى سرمه ديده شان اشك جارى، در سرزمينى عالم آن دم از گفت بسته، و جاهل به عزت در صدر نشسته.
و از اين خطبه است در وصف خاندان رسول (علیهم السلام) راز پيامبر بدانها سپرده است، و هر كه آنان را پناه گيرد به حق راه برده است. مخزن علم پيامبرند و احكام شريعت او را بيانگر. قرآن و سنت نزد آنان درامان. چون كوه افراشته، دين را نگهبان، پشت اسلام بدانها راست و ثابت و پابرجاست.
و از اين خطبه است درباره گروهى از مخالفان تخم گناه كشتند، و آب فريب به پاى آن هشتند و شكنجه و عذاب درويدند، و بدين حقيقت نرسيدند كه: از اين امت كسى را با خاندان رسالت همپايه نتوان پنداشت، و هرگز نمى توان پرورده نعمت ايشان را در رتبت آنان داشت كه آل محمد (علیهم السلام) پايه دين و ستون يقينند. هر كه از حد درگذرد به آنان بازگردد، و آن كه وامانده، بديشان پيوندد. حق ولايت خاص ايشان است و ميراث پيامبر مخصوص آنان. اكنون حق به خداوندآن رسيد و رخت بدان جا كه بايسته اوست كشيد.

قبلی بعدی