رترين بى نيازى و دارايى، نوميدى است از آنچه در دست مردم است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

معارف نهج البلاغه معیار اسلام حقیقی است

1401/02/03
حجت الاسلام دکتر مهریزی در گفتگو با شهرآرانیوز از درون مایه‌های معرفتی نهج البلاغه می گوید.
دوران حیات امام علی(علیه السلام) با فراز و نشیب‌های زیادی همراه بود. از یک سو کسانی که در کنار پیامبر (ص) زندگی کردند و جزو یاران نزدیک ایشان بودند، در مسیر سهم خواهی قدم برداشتند و به دنبال آن بودند که با نزدیک شدن به حکومت علوی به اندوخته‌های مادی خود بیفزایند. اما علی(علیه السلام) آب پاکی را روی دست آنان ریخت و هیچ سهمی به آنان نداد و از همان روز‌های نخست حکومت، فریاد عدالت ورزی سرداد. این امر سبب شد این عده علم مخالفت برافرازند. در مقابل، معاویه و طرفدارانش با شعار دروغ خون خواهی خلیفه سوم به دنبال دشمنی با امام علی(علیه السلام) بودند.

خطبه‌ها و نامه‌های امام علی(علیه السلام) در این دوران پر تنش توسط راویان حدیث ثبت و ضبط شده است. در قرن نخست اسلامی، کتاب‌هایی با عنوان «خطب علی(علیه السلام)» توسط برخی راویان نوشته شد و آن‌ها به جمع آوری سخنان گوهربار این امام همام همت گماشتند. سید رضی در سال ۴۰۰ قمری با توجه به اسناد مکتوب برجای مانده از سده‌های پیشین، کتابی مهم و جامع به نام «نهج البلاغه» تدوین کرد. این کتاب مورد توجه اندیشمندان اسلامی شیعه و سنی قرار گرفت و در همان زمان حیات سید رضی نسخه‌های آن به جای جای تمدن اسلامی انتقال پیدا کرد. یعقوب بن احمد نیشابوری یکی از کسانی بود که نسخه نهج البلاغه را از عراق به نیشابور آورد و روایت نهج البلاغه در این دیار به همت او انجام شد.

مفاهیم و معارف والای این کتاب همیشه مورد توجه علمای اسلامی بوده است. شروح مختلفی توسط اندیشمندان شیعه و سنی بر این کتاب شریف نوشته شده است و این عالمان سعی داشته اند معارف انسانی و اسلامی این کتاب را برای مردم شرح دهند. برای آشنایی بیشتر با زوایای ارزشمند این کتاب، با حجت الاسلام دکتر مهدی مهریزی گفتگو کرده ایم. او در این گفتگو به برخی درون مایه‌های انسانی و معارف والای اسلامی نهج البلاغه اشاره کرده است.

در قرن نخست برخی راویان به جمع آوری خطبه‌ها و نامه‌های امام علی(علیه السلام) پرداختند. به نظر شما شرایط حاکم بر جامعه اسلامی در زمان تدوین نهج البلاغه توسط سید رضی چگونه بود؟
این کتاب در قرن چهارم و توسط سیدرضی تدوین شده است. وی در بغداد زندگی می‌کرد و بغداد هم در قرن چهارم حوزه عقلانی شیعه بود. سید رضی، سید مرتضی، شیخ مفید، ابن عقیل بغدادی، ابن جنید بغدادی و تنی چند از متکلمان و فق‌های متکلم شیعه در بغداد بودند و در قرن‌های ۴ و ۵ زندگی می‌کردند؛ زیرا بغداد در آن زمان فضایی مختلط از شیعه و سنی داشت و اهل سنت هم جمعیت شایان توجهی بودند و البته کلام عقلی حاکم بود. هر جا که دو گروه یا مذهب کنار هم باشند، معمولا حرف‌ها معقول‌تر از زمانی که یکدست باشند، بیان می‌شود. سیدرضی در این فضا برخی سخنان و کلمات امام علی(علیه السلام) را در بغداد گردآوری و شیخ صدوق هم در همان زمان کتاب‌های حدیثی شیعه را در قم تدوین کرد.

حضرت علی(علیه السلام) این خطبه‌ها و نامه‌ها را در زمانی ایراد کرده اند که به عنوان خلیفه مسلمین بر مسند قدرت بودند. به نظر شما درون مایه‌های سخنان تا چه اندازه شرایط سخت حکومت علوی را نشان می‌دهد؟
این‌ها سخنان حضرت در مقام کسی است که حاکم و خلیفه مسلمین است؛ امام معصومی که بالفعل حاکم است. رفتار سیاسی امیرالمومنین(علیه السلام) در مجموع نامه‌ها و خطبه‌ها منعکس شده و سیدرضی هم آن‌ها را گرد آوری کرده است؛ لذا در یک فضا و یک موقعیت خاص نبوده است که تصور کنیم یک باره حرف‌های زیبا از رفتار حکومت با مردم بیان شود. نهج البلاغه یک اسلام پیاده شده در عمل است و نه دینی که در آن، گفتگو و صحبت، در یک دنیای دیگر و کنار از جامعه و مسائل عمومی و مبتلابه صورت گیرد.

امام علی(علیه السلام) در این نامه‌ها و خطبه‌ها گزارشی از دوره جاهلی تا عصر پیامبر (ص) و زمان خود ارائه کرده اند؛ یعنی تصویری از دوره جاهلی است که پیش از بعثت، دوره بعثت و آن ۲۳سال، پس از ۲۳ سال تا زمان حکومت حضرت علی(علیه السلام) و بعد هم اتفاقاتی که در آن چهار سال می‌افتد را نشان می‌دهد؛ بدین معنی که تاریخ یک قرن جزیره العرب را به اجماع می‌توان در این کتاب دید.

برخی معتقدند سخنان امام(علیه السلام) نوعی تحلیل روان شناسانه مردم دوران ایشان است. این سخن تا چه اندازه قابل تبیین است؟
بله، امام علی(علیه السلام) در این خطبه‌ها و نامه ها، روان شناسی مردمی را که با آن‌ها در ارتباط بودند، یعنی دوستان و مخالفان را بیان می‌کنند. این ویژگی‌ها از جمله مواردی است که نهج البلاغه را یک مجموعه عینی و در دسترس و قابل الگوگیری عملی می‌کند. به دلیل همین تعابیر است که می‌گوییم نهج البلاغه کتاب تراز شیعه یا قرائت اهل بیت(علیه السلام) از اسلام است؛ زیرا یک مرد الهی و یک امام به اعتقاد ما معصوم، حکومت را به دست گرفته است و رفتار او با گروه‌های مختلف را نشان می‌دهد.

همانطور که مستحضرید یکی از درون مایه‌های اصلی نهج البلاغه مفهوم کرامت انسانی است. لطفا به مصداق‌هایی در این باره در حکومت امیرالمومنین(علیه السلام) اشاره کنید.
حضرت می‌گویند وقتی برای گردآوری زکات می‌روید، ابتدا بیرون شهر بایستید و اعلام کنید که ما برای گردآوری مالیات آمده ایم. هر کس گفت به مال و حیوانات من زکات تعلق می‌گیرد، می‌توانید از او بگیرید؛ در غیر این صورت حق ورود ندارید و حتی وقتی مالشان را تقدیم می‌کنند، نمی‌توانید بگویید که کم آوردید یا متهمشان کنید که لاغر‌ها و مریض‌ها را انتخاب کرده و آورده اید. این مسئله امروزه به عنوان یافته‌های جدید در روابط انسانی، روابط حکومت با مردم و رابطه مردم با مردم مطرح می‌شود و ضایعات هم ندارد که بگوییم، چون به خواست مردم واگذار شده است، مردم کم می‌گذارند؛ زیرا ارزشی که از اعتماد بین مردم و بین مردم با حکومت شکل می‌گیرد، بسیار بالاتر از این است که دو نفر هم تخلف کنند.

این گونه رفتار‌ها در ادبیات امروز و در رابطه با انسان و کرامت انسان کاملا قابلیت اجراشدن دارد. در عین حال در همان نامه‌ها هم آمده است که می‌فرمایند وقتی اموال را گرفتید و آوردید، مراقب باشید؛ اگر حیوانی بچه شیر می‌دهد، به خاطر دوشیدن شیر، به بچه ضرر نخورد یا می‌فرمایند که حیوانات را در گرما حرکت ندهید. این‌ها شعار نیست، بلکه عمل است؛ یعنی کسی که حکومت می‌کند، دستورالعمل می‌دهد.

نوع برخورد امام(علیه السلام) با کارگزاران خود چگونه بوده است؟
در نهج البلاغه نام حدود بیست و اندی کارگزار و فرمانده جنگی آمده است که به ۱۶نفر از آن‌ها تذکر داده شده است؛ لذا این طور نیست که، چون ایشان حاکم است، بر کار کارگزاران سرپوش بگذارد؛ به این دلیل که قداست حکومت به هم می‌خورد. بعضا دیده می‌شود که اتفاق ناگواری می‌افتد و می‌روند یک سرباز را می‌گیرند و می‌گویند او ماشین ریش تراشی را دزدیده است و مسئله تمام می‌شود. نه، امام این طور نیست؛ بلکه نامه می‌نویسد، تذکر می‌دهد و عزل می‌کند.

مشابه این مسئله در دیگر جا‌های کتاب هم هست. البته همه رفتار‌های امام بیان نشده است؛ زیرا سیدرضی بنا داشت در کتاب، نامه‌ها و خطبه‌هایی را که سبقه فصاحت و بلاغت بالایی دارد، انتخاب کند؛ لذا همه آنچه را از حضرت در حکومت بوده، نیاورده است. البته بعضی آمده اند و نهج البلاغه ثانی نوشته اند و همه مطالب را از سیره و رفتار حضرت تا نامه‌ها و کلمات و خطبه‌های ایشان گردآوری کرده اند، اما نهج البلاغه شاخص حکومت امام(علیه السلام) است.

ابوالاسود جعاله، قاضی حضرت بوده است و حضرت او را عزل می‌کند. وقتی از امام سؤال می‌کند که چرا من را عزل کردید، من که خیانت و جنایتی مرتکب نشده بودم، امام می‌فرمایند؛ دیدم که در مقام قضاوت، صدای خود را بر متهم بلند کردی. یا حضرت در گزارش آخرین سال حکومت خود به ساخت مسجد و حسینیه و زیارت و نماز خواندن مردم اشاره نمی‌کنند، بلکه می‌گویند ما چهارسال حکومت کردیم و امروز همه در کوفه برخوردار هستند. می‌توانند نان گندم بخورند و به آب شیرین دسترسی دارند. یعنی گزارش کار، یک کار انسانی است و انسان و شخصیت آن و حیثیت آن به حساب می‌آید.

وقتی می‌گوییم امروز دنیا به حقوق بشر رسیده است، به تعبیر بنده باید به جای حقوق بشر، کرامت انسانی در نظر گرفته شود. این کرامت از جهت عمقی و افقی بسیار مهم است؛ زیرا وقتی می‌گوییم بشر، عمدتا به شاکله زندگی مادی و رفاهی توجه می‌شود. اینکه گفته می‌شود قرائت قرآنی اهل بیت، به این جهت است که قرآن کرامت انسان را گفته و کرامت انسان، تجلی آن و نمونه‌های آن در زندگی، حکومت و رفتار امام علی(علیه السلام) نشان داده شده است.

پس می‌توان گفت که نهج البلاغه به نوعی مسیر رسیدن به اسلام حقیقی و عینی را به مردم نشان می‌دهد؟
بله، نهج البلاغه جهت دین را نشان می‌دهد، از آنجا که عقلانیت مردم را بالا می‌برد. به عنوان مثال، وقتی به ایشان اعتراض می‌کنند، ایشان بحث می‌کند و جواب می‌دهد و با مردم تعامل برقرار می‌کند و اجازه می‌دهد که مردم حرف بزنند؛ زیرا علی(علیه السلام) به جامعه چند صدایی اعتقاد دارد. معاویه وقتی به راحتی می‌گوید که شما می‌توانید تخلف کنید، مردم شام گوش می‌کنند؛ زیرا آن‌ها صدای دیگری را نمی‌شنوند. اما علی(علیه السلام) سمبل رفتار انسانی است و دیگران را وادار نمی‌کند. به عنوان مثال، ایشان در جنگ صفین می‌فرماید که من دوست ندارم شما را وادار به کاری کنم که دوست ندارید انجام دهید. یا به ابوالاسود می‌گوید که آن شخص متهم است، مجرم نیست که تو با او چنین و چنان صحبت می‌کنی؛ بلکه باید از یک رفتار انسانی با ایشان برخوردار باشید.

وقتی ما این حرف‌ها را به عنوان دین بیان می‌کنیم، چند اصل را قبل از آن پذیرفته ایم که شاید در دستاورد‌های بشری یا پذیرفته شده نیست یا از آن غفلت شده است یا مسکوت گذاشته می‌شود. اول اینکه در آموزه‌های دینی پذیرفته ایم که انسان یک موجود با لایه‌های مختلف مادی و معنوی و توانمندی‌های معنوی بالاست که با سیر و سلوک این توانمندی‌ها به فعلیت می‌رسد.

دوم اینکه پذیرفته ایم زندگی و نشئات حیات انسان منحصر به همین دنیا و زندگی مادی نیست، بلکه باطن، عقبی و آخرتی دارد که یک اصل است. سومین مسئله این است که پذیرفته ایم در آموزه‌های دینی انسان می‌خواهد به یک رهایی و عرفان برسد و در مرحله چهارم هم اینکه در آموزه‌های دینی، حقیقت، علم و عدالت ارزش‌های ذاتی هستند. به عنوان مثال، وقتی بحث محیط زیست، حقوق بشر، حقوق حیوانات یا کرامات بشر را در آموزه‌های امام علی(علیه السلام) مطرح می‌کنیم، باید توجه کنیم که در این فضا مطرح است؛ یعنی فضایی که انسان را به عنوان موجود مادی و معنوی، انسانی که حیات مادی و اخروی دارد و انسانی که رهایی و عرفان برای آن متصور است، می‌بینیم.

امام در آموزه‌های خود می‌خواهد بگوید اینکه از قدیم تا کنون می‌گویند سیاست پدر و مادر ندارد، در سیاست دروغ گفتن یک اصل است، نمی‌توان بدون دروغ سیاست و حکومت کرد، این گونه نیست. وقتی سؤال می‌کنند که معاویه از شما بهتر می‌تواند حکومت کند، ایشان می‌فرمایند معاویه از من سیاست مدارتر نیست، او حیله می‌کند؛ بنابراین اخلاقی کردن سیاست مهم است. زیرا اخلاق فقط در زندگی فردی دارای ارزش نیست؛ اگر بتوان اخلاق را در متن سیاست از رأس هرم حاکمیت تا پایین قرار داد، حیله کردن و کلاه گذاشتن و دورویی کردن در این حکومت منفور خواهد بود.

منبع:خبرگزاری شهر آرانیوز؛امید حسینی نژاد