مردم ستمكار را سه نشان است: با سركشى به مافوق خود ستم روا دارد، و به زير دستان خود با زور و چيرگى ستم مى كند، و ستمكاران را يارى مى دهد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  شناخت شناسی (سید رضی علیه الرحمه)  >  سید رضی رضوان الله تعالی علیه

سید رضی رضوان الله تعالی علیه

 فهیمه صمدی

ولادت

ابوالحسن محمد بن الحسین الموسوی معروف به سیدرضی در نیمه دوم قرن چهارم هجری به دنیا آمد و تا سال 406 ه زندگی کرد. او عمری کوتاه اما پرباری داشت؛ تا جایی که بررسی پهنای گسترده زندگی اش بیشتر کتاب های تاریخ و زندگی نامه ها و تاریخ های ادبیات را از قرن پنجم تا کنون به خود مشغول داشته است. روزگار سیدرضی را می توان مقارن با دوره ای از خلافت عباسیان (447 ـ 334) و فرمان روایی آل بویه بر عراق، و به لحاظ تاریخ ادبیات معاصر با شاعرانی چون مُتَنَبّی و اَبُوالعَلاء مَعَرِّی دانست.

مادر

مادر سیدرضی زنی دانشمند و با فضیلت و تقوا بوده است. شیخ مفید کتابی دارد به نام احکام النسا، که به درخواست آن بانو نوشته شده است. در دیباچه کتاب می گوید: «چون از آثار سیده محترم آگاه شدم که خواستار احکامی مخصوص به زنان است که به طور خلاصه در یک کتاب جمع شده باشد از خدای متعال استخاره کرده، به املای این مختصر دست یازیدم». آنچه درباره این خانم شهرت دارد خواب شیخ مفید است. وی در خواب می بیند که گویی حضرت فاطمه علیهاالسلام بر او در مسجد وارد می شود و دو فرزندش حسن و حسین علیهماالسلام که در سن کودکی اند همراه اویند. به وی سلام کرد و فرمود: «به این دو فقه بیاموز». بامداد همان روز هم چنان که در محل درس خود نشسته بود، دید «فاطمه» دختر «ناصر» وارد مسجد شد و دو پسرش محمدرضی و علی مرتضی، کودکانش، پیشاپیش اویند، شیخ جلوی او برخاست و سلام کرد. فاطمه گفت: «شیخ، این دو فرزندانم هستند. به آنان فقه بیاموز». شیخ مفید گریه کرد و خوابش را برایش بازگو کرد.

برادر سیدرضی

سید مرتضی، این دانشمند بزرگ، در سال 356 ق، سه سال پیش از سیدرضی، پا بدین جهان گذاشت. همراه با سیدرضی محضر بسیاری از استادان آن روزگار را درک کرد و از آنان دانش آموخت. لیکن بر خلاف برادر که جنبه ادبی اش بر جنبه فقهی او می چربید، سیدمرتضی جنبه فقاهتش بر جنبه های دیگرش غلبه داشت. یکی از دانشمندان گفته است: «اگر رضی نبود مرتضی از همگان شاعرتر، و اگر مرتضی نبود رضی از همه مردم داناتر بود».

بهترین تألیف سیدرضی

مهم ترین تألیف سیدرضی کتاب بی مانند نهج البلاغه مجموعه ای از خطبه ها، نامه ها، و کلمات حکمت آمیز امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام است؛ کتابی که چون گوهری تابان می درخشد و به مانند خورشیدی فروزان شبستان عاشقان حقیقت را روشن و پرفروغ نگاه می دارد. نام سیدرضی بیش از از هر چیز از طریق نهج البلاغه به جاودانگی پیوسته است.

نبوغ سیدرضی

نبوغ شعری سیدرضی در ده سالگی شکوفا شد و همین که اولین قصیده خود را در آن سن سرود، ادیبان و سخن شناسان به شگفتی دچار شدند و عده ای به گردآوری اشعار او همت گماشتند. آخرین کسی که آن را گردآوری کرد ابوحکیم عبداللّه الخبری (م 476 ق) است و این دیوان مشتمل بر بیش از 16300 بیت است.

ادیب، سخن شناس و نویسنده بزرگ، صاحب بن عباد، قطعه ای از شعر سید رضی را به دست می آورد و چنان شیفته اش می شود که کسی را به بغداد می فرستد تا از روی دیوان سیدرضی نسخه ای بردارد و برایش بیاورد و این هنگامی بود که سیدرضی 26 ساله بود.

مرثیه های سیدرضی

سیدرضی زیباترین، پرمغزترین و در عین حال روان ترین مرثیه ها را در شهادت امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا سروده است؛ به طوری که از روانی و سادگی ابیات، نوحه خوانان در بغداد و کربلا از این مرثیه ها استفاده می کردند. سوزناک ترین مرثیه ای که سروده درباره کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام است. ترجمه قسمتی از آن چنین از:

کربلا پیوسته اندوه و بلا بوده ای از آنچه خاندان پیامبر در نزد تو دیدند. چه بانوان پرده نشینی که به هنگام کشته شدن شهیدِ تشنه، اشک چشمانشان گونه های آنان را سیراب کرد؛ چهره هایی چون چراغ تابان بودند که برخی مانند ماه غروب کردند و برخی چون ستاره فرو رفتند.

آثار سیدرضی

مشهورترین تألیف او که تلاش ادبی بسیاری در راه آن بذل کرد، کتاب بی مانند نهج البلاغه است. از بهترین آثار سیدرضی سه کتاب ارزشمند به زبان عربی است که به حق می توان گفت که سیدرضی با این سه کتاب سازنده ستون های بلاغت عربی است. این سه کتاب عبارتند از:

1. تلخیص البیان فی مجازات القرآن این کتاب از رازهای نهفته در دل غیب بود که حدود ده قرن گم شده بود و با تلاش استاد سیدمحمد مشکات از گرد و غبار زمان خارج شد؛

2. مجازات الآثار النبویة که مجموعه سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است؛

3. نهج البلاغه.

از دیگر آثار وی حقایق التأویل فی متشابه التنزیل، خصائص الائمه علیه السلام ، دیوان شعر و اخبار قضاة بغداد را می توان نام برد.

دارالعلم

سیدرضی برای این که بتواند تدریس را به خوبی انجام دهد، مدرسه ای در نزدیکی خانه خود تأسیس کرد و آن را «دارالعلم» نامید و خود شخصا امور مدرسه و کتابخانه بزرگی را که با ارزش ترین و مهم ترین مراجع و منابع عربی و اسلامی را دارا بود، عهده دار شد. تلاش پیوسته او بر این بود که خیال دانشجویان از جهت نیازهای زندگی راحت باشد. تمام امکانات رفاهی را برای آنان ایجاد کرده بود تا بتوانند با آسایش خاطر به تحصیل بپردازند. از این مدرسه مشهور که آوازه اش در سراسر عراق و دیگر سرزمین های اسلامی پیچیده بود، دانشمندان بسیاری فارغ التحصیل شدند.

اشعار حِکَمی

سیدرضی دانشمندی است که در تمام رشته های علوم روزگار خود و در همه آنها از فقه و اصول و علوم و فلسفه و تفسیر و حدیث گرفته تا علوم بلاغی و ادبی، کم نظیربود. اما شعر او بر سایر جهات او غلبه داشت. ایشان حتی پیش از تألیف نهج البلاغه سخت تحت تأثیر سخنان امیرالمؤمنین علی علیه السلام قرار داشت و در برخی از اشعارش از کلامت حکمت آمیز امام علی علیه السلام استفاده کرده است.

نهج البلاغه

نهج البلاغه تنها کتابی است که درباره اش گفته اند که از کلام خدا پایین تر و از گفتار خلق خدا فراتر است؛ گفتاری که ریشه در وحی خدا دارد و چنان زلال و شفاف است که آدمی را ناخودآگاه به سوی خویش جذب می کند و تمامی خردمندان منصف را به شگفتی وا می دارد.

استعداد درخشان

سیدرضی از موهبتی الهی و نبوغی پیش رس بهره مند بود. شاید بتوان گفت هیچ دانشی در آن روزگار در بغداد رواج نداشته است که شریف رضی آن را نیاموخته باشد. با توجه به استعداد درخشانی که خداوند به وی ارزانی داشته بود همه آن دانش ها را در مدتی کوتاه آموخته و در اکثر اوقات از استاد پیشی جسته بود.

عفت کلام

سیدرضی در میان شاعران عصر خود به عفت کلام ممتاز است و این ویژگی در همه اشعار او وجود دارد. در شعر سیدرضی کلمه زشتی مشاهده نمی شود. این ویژگی در اشعار او چنان برجسته است که نظر «آدام متز» خاورشناس را جلب کرده است. او می گوید: «از دهان این مرد فرهیخته یک کلمه از سخنان زشت بیرون نیامده است».

فرهنگ ساز

بی گمان سیدرضی را می توان یکی از فرهنگ سازان برجسته فرهنگ انسانی اسلامی در قرن های چهارم و پنجم هجری، به شمار آورد. او با آثار جاویدان خود در همه رشته های علوم اسلامی قرآنی و فرهنگی تأثیر شگرفی در فرهنگ ماندگار بشری گذاشت.

نقابت علویان

سیدرضی همان گونه که در شعر و ادب سرآمد همگان و شخصیتی برجسته و بی مانند بود، در کارهای سترگ و مسئولیت های اجرایی بزرگ نیز شایستگی چشم گیری از خود بروز داد. یکی از این مسئولیت ها، «نقابت» یا سرپرستی علویان بوده است.

نقابت در سایر امور

خلیفه الطائع، نقابت و نظارت بر امور مساجد بغداد و جانشینی پدر سیدرضی در دیوان مظالم (معادل دادگستری امروز) و سرپرستی امور حج را به عهده او گذاشت. بهاءالدوله دیلمی او را جانشین خود در بغداد کرد و لقب «الشریف الجلیل» را به وی خلعت داد. در سال 403 ق نقابت سادات سراسر کشور به عهده او نهاده شد. سیدرضی علاوه بر مناصب فوق نظارت بر حرمین (یعنی مکه و مدینه) را هم بر عهده داشت و بیشتر «حجازیات» خود را آن جا سرود.

شکوه روزگار گذشته

یکی از ادبا از کنار خانه سیدرضی در سامرا می گذشت و نمی دانست که این خانه سید بوده است. چون آثار ویرانی را مشاهده کرد که گویای آبادانی و شکوه روزگار گذشته اش بود، شگفت زده از پیشامدهای دگرگون سازنده زمان و شبیخون این جهان، بر خرابه هایش ایستاده، اشعار سیدرضی را زمزمه می کرد: «در کنار آثار ویران خانه شان ایستادم که به دست فرسودگی و خرابی غارت شده بود. آن چنان گریستم که از فریاد زاری من، شترم به ضجه افتاد و کاروان به سرزنشم فریاد برآورد. چون حرکت کردم با ناپدید شدن ویرانه ها چشمم از آن روی برگردانیده ولی، قلبم به سوی آن برگشت» شخصی از کنارش گذشت و پرسید: می دانی این خانه متعلق به چه کس بوده است؟ گفت: نه. گفت: این خانه متعلق به گوینده آن ابیات است که خواندی.

احترام به استادان

دکتر عبدالغنی درباره سیدرضی گفته اند: نیکی بسیار سیدرضی به استادان خود و بزرگ داشت یاد آنان در نگاشته هایش دلالت بر صفت عرفان جمیل و قدرشناسی شایسته و پاس داشتن زحمات آنان از سوی سیدرضی دارد. خداوند او را به ادب نبوی و خلق و خوی علوی در برابر استادانش آراسته است. او در هنگام دلیل آوردن از اندیشه ها و آرای آنان جز با «رحمت اللّه علیهم» از ایشان نام نمی برد و بزرگداشتِ مقام بزرگان را پاس می داشت.

رحلت

سیدرضی پس از سال ها تلاشِ خستگی ناپذیر و پی گیر و تحمل انواع رنج ها و دردها در بامداد یکشنبه شش محرم 406 ق در خانه اش در بغداد، زندگی کوتاه و پرثمر و پر حادثه خود را در 48 سالگی بدرود گفت. برادر بزرگش سیدمرتضی این مصیبت باور نکردنی و غیر منتظره را تاب نیاورد و برای گریه و زاری به حرم جدش حضرت امام موسی کاظم علیه السلام پناه برد. در آن روز دردناک تمامی بزرگان شهر گرد آمدند و پس از غسل و دفن، آن روح بزرگ را وداع کردند و پیکر مطهرش را در منزل وی در محله کَرخ به خاک سپردند و به روایتی، پس از خراب شدن خانه اش، سیدمرتضی او را به کاظمین برد و در جوار حرم جدش امام موسی کاظم علیه السلام دفن کرد.

منبع: گلبرگ ، اسفند 1380، شماره 27، ص 43