(آنگاه كه خبر كشته شدن محمد بن ابى بكر را به او دادند فرمود) همانا اندوه ما بر شهادت او ، به اندازه شادى شاميان است، جز آن كه از آن يك دشمن ، و از ما يك دوست كم شد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه (سید علی نقی فیض السلام)  >  زکات طلبکار ( حکمت شماره 6 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم
برای دسترسی سریع به حکمت مورد نظر، شماره حکمت را وارد کنید

متن عربی

6.و في حديثه (عليه السلام) :إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَانَ لَهُ الدَّيْنُ

«1208»

الظَّنُونُ يَجِبُ عَلَيْهِ أَنْ يُزَكِّيَهُ لِمَا مَضَى إِذَا قَبَضَهُ .فالظنون الذي لا يعلم صاحبه أ يقبضه من الذي هو عليه أم لا فكأنه الذي يظن به فمرة يرجوه و مرة لا يرجوه و هو من أفصح الكلام و كذلك كل أمر تطلبه و لا تدري على أي شي ء أنت منه فهو ظنون
و على ذلك قول الأعشى
ما يجعل الجد الظنون الذي            جنب صوب اللجب الماطر
مثل الفراتي إذا ما طما            يقذف بالبوصي و الماهر
و الجد البئر العادية في الصحراء و الظنون التي لا يعلم هل فيها ماء أم لا .


متن فارسی

ص1208

6.در گفتار آن حضرت عليه السّلام است (در زكاة وام)

1-  هرگاه مردى را بستانكارى باشد كه نداند وام را (از بدهكار) مى ستاند يا نه اگر آنرا گرفت براى سالى كه بر آن گذشته بر او واجب است كه زكاة آنرا (بمستحقّ آن) بدهد .(ظاهر اين فرمايش مخالف فتواى فقهاء است كه مى گويند: زكوة وام بر وام دهنده واجب نيست هر چند بداند كه آن وام را دريافت مى نمايد چه جاى آنكه در گمان باشد، و بعضى فرموده اند: اين در صورتى است كه تأخير در گرفتن از طرف وام دهنده باشد يعنى خود نستاند و دو دل باشد در گرفتن و نگرفتن كه اگر بگيرد زكوة سال گذشته بر او واجب مى باشد، و اين قول خلاف مشهور بلكه خلاف اجماع متأخّرين است چنانكه مرحوم شيخ محمّد حسن «رحمه اللّه» در كتاب جواهر الكلام فرموده و مرحوم حاجّ آقا رضا همدانىّ «قدّس سرّه» در كتاب مصباح الفقيه فرمايش او را تأييد نموده، و سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» فرمايد:) دين ظنون دين و وامى است كه بستانكار نمى داند آنرا از بدهكار مى گيرد يا نمى گيرد، مانند آنكه بستانكار در گمان است گاهى به رسيدن آن اميد دارد و گاهى نوميد است و آن از فصيحترين و رساترين
ص1209

سخن است (بمقصود) و همچنين هر چه را كه تو بطلبى و ندانى آنرا بدست مى آورى يا نه آن ظنون است، و بر اين معنى است گفتار اعشى (از شعراى بنام زمان جاهليّت كه عرب بشعر او تغنّى مى نموده و سرود مى خوانده):
ما يجعل الجدّ الظّنون الّذى  
جنّب صوب اللّجب الماطر
مثل الفراتىّ إذا ما طما
يقذف بالبوصىّ و الماهر

يعنى قرار نمى شود داد چاهى را كه گمان مى رود آب دارد يا نه و دور است از آمدن باران صدا دار ريزان بمانند آب فرات هنگام طغيان كه (بسبب بسيارى آب و موجهاى پى در پى) كشتى و شناور ماهر را از پا در آورد (اين بيان مانند مثل است براى برابر نبودن بخيل و زفت با كريم و بخشنده) و جدّ بمعنى چاه كهنه است در بيابان و ظنون چاهى است كه دانسته نشود آب دارد يا نه.

قبلی بعدی