از ويژگى هاى انسان در شگفتى مانيد ، كه : با پاره اى " پى " مى نگرد ، و با " گوشت " سخن مى گويد . و با " استخوان " مى شنود ، و از " شكافى " نَفس مى كشد!!
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  دانستنی های نهج البلاغه (جنگ ها)  >  رهبری خوارج در جنگ نهروان

رهبری خوارج در جنگ نهروان

در کتاب تاريخ طبرى ـ به نقل از عبد الملك بن ابى حرّه ـ آمده است: بعد از ماجرای حکمیت بعضی از خوارج با هم ديدار كردند و قرار گذاشتند در خانه عبد الله بن وَهْب راسبى گرد آیند. و چون به خانه عبدالله بن وَهْب آمدند؛ وی، پس از سپاس و ستايش خدا گفت: امّا بعد؛ به خدا سوگند، جماعتى را كه به خداوند رحمان ايمان دارند و به حكم قرآن تن مى دهند، روا نيست كه اين دنيا كه خشنود شدن به آن و تكيه كردن بر آن و برگزيدنش، رنج و ويرانى است، نزد آنان گُزيده تر از امر به معروف و نهى از منكر و گفتار حق باشد، هر چند دچار كمبود يا زيانى در اين دنيا شود؛ زيرا پاداش وى در روز قيامت، خشنودى خداوند و جاودانگى در بهشت اوست.
آن گاه گفت: پس اى برادران، بياييد با نپذيرفتن اين بدعت هاى گم راه كننده، از اين سرزمين كه مردمى ستمگر دارد، به برخى نواحى كوهستانى يا يكى از اين شهرها برويم.
حرقوص بن زُهَير به او گفت: همانا بهره اين دنيا اندك است و جدايى از آن، نزديك! پس مبادا آراستگى و شادابى اش، شما را به ماندن در آن فرا خوانَد و از طلب حق و ظلم ستيزى باز دارد، كه همانا خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كنند و احسان پيش گيرند.
سپس حمزة بن سِنان اسدى گفت: اى جماعت! رأى همان است كه شما انديشيديد. پس كار خويش را به مردى از خود بسپاريد؛ زيرا شما را پشتوانه(امام) و تكيه گاهى بايد باشد و نيز پرچمى كه زير آن گرد آييد و به سوى آن بازگرديد.
آن گاه، حضار رهبرى را به زيد بن حُصَين طائى عرضه كردند، وى نپذيرفت؛ به حرقوص بن زهير و حمزة بن سنان و شُرَيح بن اَوفى عبسى نيز پيشنهاد كردند و ايشان نپذيرفتند. سپس آن را به عبد الله بن وَهْب عرضه نمودند. وى گفت: مى پذيرم؛ امّا به خدا سوگند، آن را نه به جهت دلبستگى به دنيا مى پذيرم و نه به سبب بيم از مرگ، وا مى گذارم.
آن گاه در روز دهم شوّال، با وى بيعت كردند. و به وى ذو ثَفَنات (داراى پينه ها) مى گفتند...
ابن وهب گفت: به سرزمينى روان گرديم و در آن گرد آييم تا حكم خدا را جارى كنيم، كه شما اهل حقّيد. سپس به همفكران بصرى شان نامه نوشت و آنان را از تصميمى كه گرفته بودند، آگاه كرد و ايشان را برانگيخت كه به جمعشان بپيوندند. آن گاه نامه را به سوى آنان فرستاد. و آنها به وى پاسخ دادند كه به جمع ایشان خواهند پيوست.(1). (2)

پی نوشتها:
(1). تاريخ الطبري، ج 5 ص 74؛ الكامل في التاريخ، ج 2 ص 398، الأخبار الطوال، ص 202؛ أنساب الأشراف، ج 3 ص 137.

(2). گرد آوری از: دانش نامه امیرالمؤمنین، محمّد محمّدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، قم، 1386هـ ش، چاپ اوّل، ج6، ص427 - 429.