در مخروط امامتِ حضرت امیر، نفی تبارگزینی مطرح است
1401/01/22
حجت الاسلام والمسلمین قنبریان در برنامه سوره مطرح کرد؛در مخروط امامتِ حضرت امیر، نفی تبارگزینی مطرح است
ما در تلقی امامت نقش مردم را جدی میدانیم و بدون مردم امامتی نخواهد بود و ولایتی منعقد نخواهد شد، از این حیث هم امام و هم مردم سر جای خود مینشینند، پس هم عدالت است، هم امامت و مردم سالاری
به گزارش صدای حوزه، در نهمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهجالبلاغه» که شامگاه یکشنبه ۲۱ فروردین از شبکه چهارم سیما پخش شد، «مساله عدالت» در گفتوگو با محسن قنبریان بررسی شد.
در ابتدا مسعود دیانی، مجری برنامه با اشاره به اینکه در قسمتهای گذشته جایگاه عدالت در اندیشه علوی و نهجالبلاغه به بحث و بررسی گذاشته شد، نظر قنبریان را نسبت به مساله عدالت در نهجالبلاغه جویا شد.
کتاب عدالت
قنبریان در این باره اظهار کرد: نهجالبلاغه را میتوان کتاب عدالت معرفی کرد؛ به این دلیل که عمده خطبههایش در زمان حکومت حضرت امیر(علیه السلام) ارایه شده و از سوی دیگر حکومت در اسلام برای اقامه قسط است، یعنی هدف این جهانیِ حکومت، رساندن جامعه به عدالت اجتماعی است لذا طبیعی خواهد بود که نهجالبلاغه پر از آموزههایی مملو از عدالت اجتماعی باشد. در عین حال عدالت اجتماعی گستره وسیعی دارد و اعم از عدالت اقتصادی است گرچه که نکته مهم آن در عدالت اقتصادی است و من در بحث خود ازعدالت قضایی، سیاسی و اقتصادی در نهچ البلاغه گفت وگو میکنم.
در ادامه دیانی گفت: یعنی اعتقاد به این مساله دارید که چشماندازی که از عدالت در نهجالبلاغه داریم جامع هستند اما خوانشهای مختلف را بر میگیرد، بر خلاف برخی خوانشها که عدالت اقتصادی یا عدالت اجتماعی را به معنای خاص کلمه برجسته میکند؟
قنبریان در پاسخ گفت: بله ، نگاههای متجزی است که راه را برای التقاط فراهم میکند؛ که اگر فقط عدالت اقتصادی را بگیریم و از عدالت سیاسی که آزادی و مردم سالاری و در عین حال امامت و ولایت را وارد عدالت اجتماعی میکند غافل شویم دچار یک التقاط خواهیم شد.
از سوی دیگر اگر فقط به عدالت سیاسی پرداختیم و از عدالت اقتصادی غافل شدیم یک جور التقاط دیگر اتفاق میافتد که در جوامع لیبرالیستی شاهد آن هستیم، یعنی همان طور که ممکن است با قرائت سویالیستی از نهچ البلاغه در این سالها مواجه شویم ممکن است با قرائت لیبرالیستی هم مواجه شویم که در یک بخش قسمتهای عدالت اقتصادی اش را نخواند و احیانا برخی ابزارهای مردم سالارانه را بخواند. باید همه این مجموعه را با هم دید.
مادر عدالتها
در ادامه دیانی به طرح این پرسش و مساله پرداخت که : از عدالت سیاسی در نهجالبلاغه صحبت کردید، این مولفه را توضیح دهید که اولا به چه معناست و دوما چه قرائت و شواهدی را در نهجالبلاغه و سیره علوی مبنی بر اهتمام به عدالت سیاسی میدانید؟
قنبریان در پاسخ گفت: اگر به همین مبنا از حضرت امیر (علیه السلام) که فرمود «عدالت قرار گرفتن چیزها در جای صحیح خودش است» توجه کنیم، عدالت سیاسی از قضا مادر عدالتها است. ما در تلقی امامت نقش مردم را جدی میدانیم و بدون مردم امامتی نخواهد بود و ولایتی منعقد نخواهد شد، از این حیث هم امام و هم مردم سر جای خود مینشینند، پس هم عدالت است، هم امامت و مردم سالاری؛ عهدنامه مالک اشتر که سند صحیحی است که در غیر نهجالبلاغه به ما رسیده بسیار واضح این مساله را بیان کرده است؛ اینکه امامت رکن اول امامت است واضح است چون حکومت برای عدالت برقرار میشود.
وی ادامه داد: در روایت آمده است که رسول را به رسالت و اولیالامر را به امر به معروف و عدالت میشناسیم، پس این دو گانه امامت و یا ولایت و عدالت از اول دوگانه غلطی است. اولین رکن عدالت، عدالت سیاسی است و در فهم شیعی ما عدالت سیاسی یعنی همان امامت، در دوره معصوم به یک شکل، در دوره غیبت به شکل دیگری و این نقطه شروع است و امامت هم برای عدالت است چنانچه در قرآن فرمود: « لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ
قنبریان ادامه داد: بهترین تبیین از نهجالبلاغه است که میگوید اگر مردم سر جای خودشان نشستند ولایتی که میخواهید منعقد میشود، که از جمله آنها حق تعیین سرنوشت شان و آوردن ولی حق است. تمایز اصلی ولایت با سلطان همین است که ولایت از جنس محبت و یک چیز درونی است و مردم او را سرکار آورده اند نه اینکه به زور و غلبه. راه کشف صالحین برای بودنشان در حکومت و تشکیل مخروط امامت عدل، به ادبیات امروزی تشکیل دولت، تنها طریق استدلالاش چیزی است که بر زبان مردم جاری میشود که امروز اسم رای یا ساز و کار دیگری را برایش تعریف کرده ایم.
در بخش دیگری از بحث دیانی اظهار کرد: اینجا شاید منتقدین نقدی را درباره این خوانش داشته باشند؛ ما تجربههای تاریخی در اسلام و در قرنهای بعد از صدر اسلام داریم که شاید مردم اشتباه انتخاب کرده باشند و الزاما انتخاب مردم به معنای کشف صالح نیست، برای تمایز قایل شدن میان آنجا که انتخاب مردم کشف صالح است و جایی که انتخاب مردم کشف صالح نیست آیا میشود معیاری را در نظر گرفت؟
ممکن است اشکال صغروی و البته کبروی ایجاد شود. البته حق انتخاب محفوظ است و باید در مبادی انتخاب و اثرگذاری یکهادی گذاشته شود تا زمینه انتخاب بهترشان را فراهم کنیم نه اینکه ولایت را تبدیل به سلطان کنیم که این به لحاظ کبروی بود. بنابراین به لحاظ صغروی در تاریخ گذشته ما چه زمانی عامه مردم انتخاب کردهاند؟
قنبریان در پاسخ گفت: وقتی مردم عهد ایمانی میبینند. در دوره مدینه هرگز اکثرهم به لایعقلون توصیف نشدند و در آنجا به دلیل عهدی است که با پیامبر(ص) داشتند. بحث و دعوای من به لحاظ صغروی این است که در کجا عموم مردم دست به انتخاب زدند که بد شد؟ اینکه خلیفه ای بیاید و خلیفه دیگری را نصب کند آیا انتخاب مردم است؟
سقیفه انتخاب مردم نبود
دیانی در ادامه به طرح این پرسش پرداخت که آیا آنچه که در سقیفه اتفاق افتاد، حضور مردم نیست؟
قنبریان گفت: یک شورای ۶ نفره ویک نصب یک نفره که عموم مردم نیست. حضرت امیر (علیه السلام) عالیترین سطح انعقاد امامت و خلافت را آن جایی میداند که عموم مردم بیایند. چه در جریان غدیر که عموم مردم حضور داشتند و چه در این جریان که اتفاقا هر دو در تاریخ ۱۸ ذی الحجه اتفاق افتاد. این همان فهم عدالت سیاسی است که مردم سر جای خودشان مینشینند. این نشستن ولایت الهی هم محقق میکند.
در ادامه دیانی اظهار کرد: نسبت عدالت سیاسی با وضعیت مدرن سیاسی چگونه است؟ آیا در این عدالت سیاسی امکان رقابت و حزب و انتخابات رقابتی وجود دارد یا خیر؟
قنبریان گفت: ما میتوانیم از نهجالبلاغه این را بفهمیم که جایی منع نشده است. وقتی که میگوییم بهترین راه کشف صالحین مردم هستند یکبار میتوان آن را در انتخابات و یکبار در ساز و کارهای دیگر محقق کرد.
دیانی تصریح کرد: در حکومتهای مدرن نوعا این قدر دارای رویکرد مثبت نیستند، یعنی اگر بخواهیم عنصر قدرت را از آنها خارج کنیم عملا چیزی باقی نمی ماند. در اینجا کمال گرایی باقی میماند. آیا این نگاه از آن ایده آل و آرمان به رئال میرسد و آیا اصلا شدنی است؟ آیا در دوره امیرالمومنین اتفاق افتاده است؟
قنبریان افزود: بله! همه کارگزاران امیرالمومنین (علیه السلام) که مالک اشتر نبودند، جالب است که دعای کمیل خوانِ آن مذمت شده اما در زمانی که اشعث حکومت دستش بود مذمتی نداریم؛ اتفاقا هنر امیرالمومنین هنر سلیمان است. نَه اینکه اگر نماز شبخوان در جامعه درست کردیم الزاما یعنی حاکم خوب درست کرده ایم، برای مثال نامه پنجم به اشعث که تا زمانی که او عامل در آذربایجان است تخلفی ندارد. در قرآن میخوانیم که حضرت سلیمان شیاطین را به کار گرفت. این یعنی شیاطین پنهانی در یک شخص بوده اما در کارگزاری او بروز نکرده است. این واقعیت است.
در ادامه دیانی گفت: و در اینجا شخصی مثل کمیل سرزنش شد در حالی که در حالی که به لحاظ تقوا و دین داری درجاتی داشت.
قنبریان در پاسخ گفت: امام (علیه السلام) در نامه به اشعث مینویسد: « حوزه فرمانرواییت طعمه تو نیست، بلکه امانتى است بر گردن تو، و از تو خواسته اند که فرمانبردار کسى باشى که فراتر از توست. تو را نرسد که خود هر چه خواهى رعیت را فرمان دهى …»، پس بازخواستهای حضرت حدی و واقع گرایانه است. با نظارت و توبیخ و تشویق باید با کارگزار برخورد که حضرت نیز چنین کرد.
وی ادامه داد: اگر این نامههای حضرت امیر(علیه السلام) خصوصی بودند هرگز به دست ما نمیرسیدند، علیالقاعده رسانهای شده و در نهجالبلاغه آمدند. از سوی دیگر در مخروط امامتِ آن حضرت، مساله تبارگزینی مطرح است یعنی ایشان از تبار خود کسی را نصب نمی کند و به شدت مقابل این رویکرد است. در خطبه سوم نهجالبلاغه نیز به این مساله اشاره میکند. حال در چنین شرایطی و با در نظر گرفتن آنچه که مطرح شد بحث میکنیم که اگر دولتها و کارگزاران خوب انتخاب نشوند در عدالت اقتصادی هم دچار مشکل میشویم. حضرت امیر (علیه السلام) در دوره حکومتش کیک اقتصادش هم کوچک شد.
در ادامه دیانی اظهار کرد: این مساله را ذیل بحث و نسبت عدالت و کارآمدی میبرم. در فصل بنی امیه هم این بحث را داشتیم که این رویکرد حضرت امیر(علیه السلام) در دوره خلافت و حکمرانی مشکلات فراوانی را برای حضرت ایجاد میکند و ما در یک سری از شاخصها میبینیم که با افت مواجه شدند در حالی که رقیب در همان زمان دارد منابع اقتصادی سرشاری از فتوحات و منابع دیگر پیدا میکند. آیا منطق اموی که این کارآمدی را بر عدالت ترجیح میدهد منطق درست تری نیست و آیا آنچه که حضرت امیر(علیه السلام) دنبال آن بود با این مشکلات اقتصادی که برای جامعه ایجاد شد ضررش به خود مردم نرسید؟
قنبریان پاسخ داد: بدون عدالت کارآمدی نیست و با عدالت آرمانی واقع بین قطعا شاهد کارآمدی خواهیم بود. میزان تولید و ورود ثروت به کشور اسلامی به دلیل چند حادثه در زمان حضرت امیر(علیه السلام) کوچک شد؛ فتوحات و غنایم صفر شد چراکه وقتی ایشان آمدند فتوحات تعطیل شد در حالی که سرانه ملی آن زمان در بخش قابل توجهی از فتوحات بود.
دوم اراضی خراجیه به چند دلیل دچار مشکل شد، از جمله شورشهایی که اتفاق میافتاد، شام به خاطر معاویه و در مصر هم کارگزار امیرالمومنین منعقد نمی شد و دائما کشمکش وجود داشت. از سوی دیگر شورش در فارس و سیستان و کرمان هم باعث شده بود عده ای خراج ندهند. مشی حضرت هم این بود که خراج گزاف نگیرد. حال تصور کنید وروی زکات کم، ورودی جزیه کم، فتوحات هم کم، بنابراین چنین مشکلاتی ایجاد شد.
منبع:خبرگزاری صدای حوزه