بررسي نظام فاعلي قرآن در نهجالبلاغه
بهترين وجه معقول آفرينش جهان، همانا تجلّي است؛ كه از ظريفترين تعبيرهاي قرآني و روايي است، چنانكه در آية «فلما تجلي ربه للجبل جعله دكّا وخرّ موسي صعقا» آمده است. و در جريان معاد هم، تلويحاً به آن اشاره شدهاست؛ زيرا، خداوند در آية «قل اءنما علمها عند ربّي لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجليةساعت و قيامت را به خود اِسناد داده است و چون در قيامت كبرا و حشر اكبر،تمام اشخاص و اشيا به عنوان مبدأ قابلي حضور و ظهور دارند نه به عنوانمبدأ فاعلي ـ زيرا همة آنها، تحت قهر حاكماند ـ بنابراين، تنها عامل تجلّيقيامت، ظهور خود خداوندِ متجلّي خواهد بود.
بررسي نظام داخلي قرآن در نهجالبلاغه
همين معنا، درباره قرآن تدويني ـنيزـ صادق است. يعني اگر كسيدرباره نظام معرفتي قرآن ـ كه جهان علمي است ـ صحيح بيانديشد و پرسشاستواري ارايه كند، پاسخ صائب خود را از قرآن كريم دريافت ميكند؛ ولياگر كسي در اين باره درست فكر نكند، و سؤال متقن و مشخصي را عرضهندارد، اصلاً پاسخي از قرآن نميشنود؛ و اگر در اثر خامي و كژ راهه رفتن،سؤال ناصوابي را مطرح كند، پاسخ غلطي را بر قرآن صائب صامت تحميل ميكند.
بررسي نظام غايي قرآن، در نهجالبلاغه
آن فاعل غيرمتناهي هم،اوّل، و مبدأ فاعلي بالذات تمام ماسوي است؛ و هم، آخِر، و مبدأ غايي بالذاتهمة ماعدي.
هدفمند بودن نظام هستي ـ كه قرآن تكويني است ـ و نيز هدفدار بودنقرآن حكيم ـ كه جهان تدويني است ـ بر اساس دو اسم از اسماي حسنايخداوند خواهد بود.