جامعیت و جاودانگى قرآن كریم در نهج البلاغه
جامعیت و جاودانگى قرآن كریم از مهمترین مباحث زیر بنایى، جهت شناخت این كتاب الهى و یكى از موضوعات بحث انگیز امروزى است. قطعا تشریح و بررسى دقیق و عمیق این موضوع مى تواند بر ادعاهاى پوچ در این زمینه خط بطلان كشد.
در پرتو مساله جامعیت، موضوع وجود تمامى علوم مختلف در قرآن كه از نظریه هاى افراطى به شمار مى آید حجیت قرآن كریم و نظریه اهل حدیث در این باره و نقد و بررسى این دیدگاه مورد بحث قرار مى گیرد.
نهج البلاغه، اخو القرآن و بهترین و نابترین منبعى است كه مى تواند ره پویان طریق را در شناخت صحیح و حقیقى قرآن مجید یارى دهد.
در نگاه امیرمؤمنان على علیه السلام، قرآن نسخه اى جامع و جاودانى است كه از نیازهاى بشر براى رسیدن به سرمنزل سعادت و كمال، فروگذار نكرده است. حضرت در موارد گوناگون و به شیوه هاى زیبا و حكیمانه به ترسیم این ویژگى پرداخته است ؛ در یكى از خطبه هاى نهج البلاغه (1)با استناد به آیات قرآن، جامعیت آن را بوضوح تشریح كرده است.
حضرت بعد از آنكه درباره دو راى مختلف صادر شده از دو قاضى سخن مى گوید، با استفهام انكارى مى پرسد: «آیا خداوند دین ناقصى فرو فرستاده و در تكمیل آن از آنان مدد جسته است؟ آیا آنها شریك خدایند و بر خدا لازم است به گفته ایشان رضایت دهد؟ یا اینكه خداوند دین را كامل نازل كرده، اما پیغمبرصلى الله علیه وآله در تبلیغ و اداى آن كوتاهى ورزیده است؟»
آنگاه با استشهاد به آیات قرآن بصراحت به این شبهه پاسخ مى دهد: والله سبحانه یقول:
«ما فرطنا فى الكتاب من شى ء» (2)
و قال:
«فیه تبیان لكل شى ء» (3)
و ذكر ان الكتاب یصدق بعضه بعضا، و انه لا اختلاف فیه فقال سبحانه:
«و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا كثیرا» (4)
خداوند مى فرماید: «در قرآن از هیچ چیز فروگذار نكرده ایم » و نیز مى فرماید: «در قرآن بیان همه چیز آمده است » و یاد آور شده است كه آیات قرآن، یكدیگر را تصدیق مى كنند و اختلافى در آن وجود ندارد، چنانكه مى فرماید: «اگر قرآن از ناحیه غیر خدا بود، اختلافات فراوانى در آن مى یافتند.»
مرحوم طبرسى رحمه الله در ذیل آیه 38 سوره انعام به ذكر یكى از این اقوال پرداخته، مى نویسد: «مراد از كتاب، قرآن است ؛ چرا كه شامل جمیع نیازهاى دنیوى و اخروى آدمى است ؛ چه مفصل بیان شده باشد و چه مجمل ؛ اما مجمل آن در لسان پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله تشریح شده و حق تعالى ما را مامور به تبعیت از او كرده است ؛ چنانكه فرمود:
«و ما اتیكم الرسول فخذوه و ما نهیكم عنه فانتهوا (5)
و شما آنچه را رسول حق دستور مى دهد(منع یا عطا مى كند) بگیرید و هرچه را نهى مى كند، واگذارید.» (6)
بنابراین، قرآن مجید از بیان معارفى كه موجب سعادت حقیقى انسان در دنیا و آخرت مى باشد، فروگذار نكرده است. (7)
علامه طباطبایى در تفسیر آیه 82 نساء پس از برشمردن مفاهیم آیه مى نویسد: «از آنجا كه قرآن اختلاف قبول نمى كند، تغییر و تحول، نسخ و باطل و غیره را هم نمى پذیرد ؛ از این رو لازم مى آید كه شریعت اسلامى تا روز واپسین استمرار داشته باشد.» (8)
حضرت در ادامه خطبه 18 در چندین عبارت بسیار زیبا در حالى كه ظاهر و باطن قرآن را معرفى مى كند، تاییدى دیگر بر جامعیت قرآن ارائه مى دهد:
«ان القرآن ظاهره انیق (9)و باطنه عمیق »
ظاهر قرآن زیبا و شگفت آور و باطن آن ژرف و پرمایه است، پس عموم و خواص مردم مى توانند بهترین و بیشترین بهره را از این كتاب ببرند.
استاد محمد تقى جعفرى در این خصوص مى نویسد: «مقصود از عمق معانى، دشوار بودن و حالت معمایى نیست، بلكه قرآن همه مسائل نهایى مربوط به انسان و جهان را در آیاتى كه كلمات آن ساده و زیباست، مطرح كرده است. از طرفى، عبارت بعدى امام علیه السلام كه مى فرماید: لا تفنى عجائبه و لا تنقضى غرائبه و لا تكشف الظلمات الا به ؛ «نكات شگفت آور آن فانى نگردد و اسرار نهفته آن پایان نپذیرد و هرگز تاریكیهاى جهل و نادانى جز به آن رفع نشود.»، حاكى از استمرار جاودانى محتویات قرآن است.» (10)
امام علیه السلام در یكى دیگر از سخنان حكیمانه خویش مى فرماید: واعلموا انه لیس على احد بعد القرآن من فاقة ولا لاحد قبل القرآن من غنى (11) ؛ «آگاه باشید! هیچ كس پس از داشتن قرآن، فقر و بیچارگى ندارد و هیچ كس پیش از آن، غنا و بى نیازى نخواهد داشت.»
بیان كوتاه اما پر معناى حضرت متضمن این معناست كه این نسخه الهى از چنان غناى فرهنگى برخوردار است كه پیروان خود را بى نیاز از هرگونه مكتب و مسلكى مى كند ؛ درحالى كه دیگر مكاتب فكرى و كتب بشرى قادر به پاسخگویى نیازهاى اخلاقى و معنوى بشر نیستند.
در وصف دیگرى از قرآن بصورتى شیوا و دلنشین مى فرماید: «ثم انزل علیه الكتاب نورا لا تطفا مصابیحه و سراجا لا یخبو توقده و بحرا لا یدرك قعره و منهاجا لا یضل نهجه و شعاعا لا یظلم ضوؤه و فرقانا لا یخمد برهانه و تبیانا لا تهدم اركانه.» (12)سپس كتاب آسمانى یعنى قرآن را بر او نازل فرمود ؛ نورى كه خاموشى ندارد، چراغى كه افروختگى آن زوال نپذیرد، دریایى كه اعماقش را درك نتوان كرد، راهى كه گمراهى در آن وجود ندارد، شعاعى كه روشنى آن تیرگى نگیرد، جداكننده حق از باطل كه درخشش دلیلش به خاموشى نگراید و بنیانى كه اركان آن منهدم نگردد.»
هدف حضرت از بیان این عبارات آن است كه دوران حقایق و مفاهیم قرآن محدود و موقت نیست و آیات و دستوراتش پیوسته نوین و جاودانى اند، تا آنجا كه مفهوم آیاتى كه درباره گروه معینى نازل شده، عمومیت داشته همگان را در موارد مشابه و تا روز واپسین دربرمى گیرد. (13)
از امام صادق علیه السلام روایت شده كه فرمود: «اگر چنین بود كه آیه اى درباره قومى نازل مى گشت و با از بین رفتن آن قوم، آیه هم از بین مى رفت، از قرآن چیزى باقى نمى ماند ولكن قرآن تا زمانى كه آسمانها و زمین برپاست، اول تا آخر آن جریان و سریان دارد.» (14)
ارتباط قرآن و علوم مختلف
بنابر اصل جامعیت قرآن، برخى این مجموعه عظیم الهى را حاوى كلیه علوم و مسائل مورد نیاز بشر پنداشته و در پى ایجاد رابطه مابین كلیه علوم نوین با قرآن برآمده اند.
آیت الله معرفت این پندار را افراطى مى داند و مى گوید: «این ادعا كه هرآنچه بشر به آن رسیده یا مى رسد مانند دستاوردهاى علمى، فنى، فرهنگى و... از قرآن بوده، و یا ریشه قرآنى دارد، ادعایى گزاف و بى اساس است. مقصود از كمال و جامعیت قرآن، جامعیت در شؤون دینى، اعم از اصول و فروع آن است ؛ یعنى آنچه در رابطه با اصول ، معارف و احكام و تشریعات، بطور كامل در دین مطرح گشته است ؛ به عبارت دیگر هرآنچه كه در زمینه سلامت و سعادت معنوى، روحى و اخلاقى انسان است، در برنامه ها و اهداف قرآن قرار دارد، اما روشهاى اجرایى، ساختارى و اجتماعى براى پیاده كردن این برنامه ها به عهده انسانهاست.
بایستى به این نكته توجه داشت كه دلیل ادعاى قرآن كریم به كمال، در«الیوم اكملت لكم دینكم » و یا «تبیانا لكل شى ء»
برعهده داشتن تشریع مطالب است ؛ چنانچه از زاویه تكوین چنین مى گفت، باید انتظار مى داشتیم كه هرآنچه بشر از علوم طبیعى، تجربى و... نیاز دارد بطور كامل در قران آمده باشد و یا حداقل ریشه اش در قرآن باشد ؛ ولى منظور قرآن از «بیان هرچیز» و «كامل بودن دین » آن است كه قرآن هرآنچه را در زمینه شریعت است،براى ما طرح و پایه ریزى كرده است. (15)
آیه «و لا رطب و لا یابس الا فى كتاب مبین » (16)
نیز كه برخى براى تایید صحبت خود مبنى بر اینكه در قرآن همه علوم بشرى و طبیعى نهفته است، بدان تمسك جسته اند، زمانى مورد قبول است كه «كتاب مبین » را «قرآن » فرض كنیم، حال آنكه مفسران آن را «لوح محفوظ » تفسیر كرده اند ؛ یعنى هرآنچه در عالم وجود تحقق مى یابد، در آن لوح محفوظ ثبت مى گردد. طبق شواهد ارائه شده مفسران، منظور از «كتاب مبین » در آیه فوق «قرآن » نیست.
آیة الله معرفت جایى دیگر در تایید صحبت خود، دخالت قرآن در امور مربوط به علوم طبیعى را كه بشر خود بایستى بدان برسد، دور از شان قرآن كریم دانسته مى گوید: از طرفى شان قرآن و دین اقتضا نمى كند در امورى كه مربوط به یافته هاى خود بشر است، دخالت كندو حتى راهنمایى كردن او هم معنا ندارد ؛ زیرا خداوند به انسان عقل و خرد ارزانى داشته و فرموده:«و علم ادم الاسماء كلها» (17)یعنى به انسان اسماء را آموخته است. منظور از اسماء حقایق اشیاست ؛ یعنى ما به انسان قدرت پى بردن به تمام حقایق هستى را داده ایم و براى آنكه جنبه جانشینى او در زمین به منصه ظهور برسد، باید خود جوشیده و به فعلیت برسد.
خداوند انسان را توانمند و خردورز و كاوشگر آفریده است. از طرف دیگر میدان تاثیر پذیرى را در طبیعت بازگذاشته است:
«و سخر لكم ما فى السموات و الارض »
همین كافى است كه بشر بتواند با تصرف در طبیعت به طرف سازندگى دنیوى حركت كند و لزومى ندارد كه خداوند فرمول شیمى یا مسائل ریاضى را توضیح دهد. (18)
واضح است كه شارع در برخى موارد در مسائل غیر شرعى نیز دستوراتى داده است، زیرا خدایى كه
«یعلم السر فى السموات و الارض » (19)
است، به هنگام بیان مطالبى از اسرار طبیعت به صورت اشاره و كنایه صحبت مى كند و این تراوشاتى است كه به هنگام بیان مناسب شرعى عرضه مى شود. از دیدگاه دیگر، این موضوع از تفضل خداى تعالى بر بشر خبر مى دهد. بطورى كه وظیفه خداى سبحان بیان این امور نبوده است ؛ بلكه از روى تفضل و لطف اشاراتى كرده است.
از این رو، وظیفه شرع، دخالت در آنچه عقل بشر بدان مى رسد، نبوده است. البته در احكام تعبدى بشر كه شرع دستور عمل یا احتیاط را داده، عقل بشر توان پى بردن به واقعیت آن عمل را نداشته است و چنانچه این توان را مى یافت، قطعا آنچه را شرع دستور داده، پیاده مى كرد. در نتیجه در اسلام احكامى وجود دارد كه صرفا جنبه تعبدى دارد و با پیشرفت علم، احكام آن قابل تغییر نیست.
دلیل عقلى بر جامعیت قرآن كریم
آنچه گذشت دلایل نقلى متقنى بر جامعیت قرآن مجید بود. در میان بیانات گهربار حضرت على علیه السلام به دلیل عقلى بر این مطلب رهنمون مى شویم ؛ امام علیه السلام در جایى مى فرماید:
«و اكمل به دینه و قبض نبیه صلى الله علیه وآله و قد فرغ الى الخلق من احكام الهدى به فعظموا منه سبحانه ما عظم من نفسه فانه لم یخف عنكم شیئا من دینه و لم یترك شیئا رضیه او كرهه الا و جعل له علما بادیا و آیة محكمة تزجر عنه او تدعو الیه فرضاه فیما بقى واحد و سخطه فیما بقى واحد (20)
پیامبرش را هنگامى از این جهان برد كه از رساندن احكام و هدایت قرآن به خلق فراغت یافته بود ؛ پس خداوند را آنگونه بزرگ بدارید و تعظیم كنید كه خود بیان كرده است ؛ زیرا حكمى از دین خود را بر شما پنهان نگذاشت و هیچ مطلبى را كه مورد رضایت و خشنودیش باشد وانگذاشت، جز اینكه نشانى آشكار و آیه اى محكم كه از آن جلوگیرى یا به سوى آن دعوت كند، برایش قرار داد. پس رضایت و خشم و قانون او در گذشته و حال و آینده درباره همه یكسان است.»
مسلما وقتى پیامبرى براى هدایت بشر فرستاده مى شود و خاتم پیامبران معرفى مى گردد، كتاب آسمانى او نیز كه معجزه ابدى هم نام گرفته، باید تامین كننده این هدف باشد،و الا هدف الهى مهمل جلوه مى كند ؛ بنابراین لازم است پیامبر تا به انجام رساندن این هدف در میان امت باشد تا تمامى احكام دین خدا كه متضمن تكامل و تعالى و هدایت انسان است، به مردم عرضه گردد.
از طرف دیگر، بایستى این احكام چنان واضح و روشن باشند كه دقیقا مبین اوامر و نواهى الهى كه سعادت بشر در گرو آن است ، باشند.
همچنین، از نظر عقلى، جامعیت قرآن اقتضا مى كند كه دستورات آن متغیر نبوده دستخوش تحولات زمان قرار نگیرد. سخن آخر امام علیه السلام دقیقا گویاى همین مطلب است: «احكام الهى تا قیامت تغییر نمى پذیرد، بلكه حكم هر مساله مطابق ست با آنچه در عهد رسول اكرم صلى الله علیه وآله در قرآن و سنت بیان شده است.» (21)
حجیت قرآن كریم در نهج البلاغه و نظریه اهل حدیث
حجیت قرآن كریم از جمله مسائلى است كه مورد اختلاف بسیارى از علما و اندیشمندان فرقه هاى اسلامى و غیر اسلامى بوده است. منظور از حجیت قرآن كریم آن است كه این كتاب آسمانى از هرجهت براى همگان قابل درك و فهم است و در مقام استنباط و استناد مى توان بدان تكیه كرد و آن را مورد عمل و دلیل و مبنا قرار داد.
آیت الله خویى درباره حجیت ظواهر قرآن كریم كه برخى از علماى حدیث (22)بر آن اشكال وارد كرده اند، مى نویسد:«ظواهر قرآن، حجیت و مدركیت دارد و ما مى توانیم در موارد مختلف به معناى ظاهرى آن تكیه كرده، آن را مستقلا مورد عمل قرار دهیم و در گفتار و نظریات و استدلالهاى خویش به آن تمسك جوییم ؛ زیرا ظواهر قرآن براى عموم مردم، حجت و مدرك است.» (23)وى سپس پنج دلیل را براى اثبات این موضوع مطرح مى كند.
بدین ترتیب قرآن كریم از همه جهات براى بشر حجت است و دلیل محكمى براى او در پیشگاه حق تعالى است.
این مطلب در نهج البلاغه بوضوح دیده مى شود. حضرت در خطبه 182 مى فرماید: فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق حجة الله على خلقه اخذ علیه میثاقهم و آرتهن علیه انفسهم اتم نوره و اكمل به دینه ؛ «قرآن امر كننده و نهى كننده است و - برحسب ظاهر خاموش است ولى - در واقع - گویا و حجت و برهان خدا بر بندگان است كه از ایشان بر آن پیمان گرفت و آنها را در گرو آن قرار داد. نور آن را تمام گردانید و دین خود را به سبب آن كامل كرد.
در این قسمت، توجه به جند نكته ضرورى است:
اول: حضرت، قرآن را به عنوان حجت خدا بر خلق معرفى مى كند. بدیهى است، از آنجا كه قرآن كریم معجزه اصلى است و شامل كلیه دستورات سعادت بخش براى بشر است، از جانب خداوند منان حجت بر تمام انسانهاست. (24)از این رو اگر پیروان این كتاب آسمانى بدان عمل كنند، در آخرت نیز دلیلى بر اعمال خویش در پیشگاه حق تعالى خواهند داشت.
دوم: خداوند از بندگان خود بر فراگرفتن و عمل به قرآن كریم پیمان گرفت. ابن ابى الحدید در این باره مى نویسد: «از آنجا كه خداوند سبحان در عقول مكلفان، ادله توحید، عدل و از جمله مسائل نبوت را قرار داد و نبوت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله را عقلا اثبات كرد، به مانند گیرنده میثاق از مكلفان است به تصدیق دعوتش و قبول قرآنى كه نازل گشت، بدین صورت، نفوس آنها را مرهون بر وفا قرار داد كه در این حال، آنكه مخالفت كند به خود زیان رسانده و تا ابد هلاك شده است.» (25)
برخى دیگر از شارحان نهج البلاغه در ذیل این عبارت گفته اند كه خدا به واسطه نبى اكرم علیه السلام از بندگانش پیمان گرفت كه به قرآن عمل كنند.» (26)
همچنین احتمال دارد مراد از آن، قضیه ذریه قبل از خلقت آدم علیه السلام باشد كه در اخبار هم آمده است. (27)
تفسیر این عبارت، به هر صورتى كه باشد، مبین این مطلب است كه نفوس بندگان با خداوند در پذیرش قرآن - بعنوان كتابى الهى براى هدایت و سعادت بشرى پیمان بسته اند ؛ به طورى كه حضرت دقیقا بیان مى دارد كه خداوند نفوس و ارواح عباد را مرهون وفا به این امر قرار داد.
زمانى نفوس، مرهون رعایت حق تعالى و اطاعت از او و دستوراتش - كه همگى در كتاب آمده - مى شوند كه این كتاب از حجیت لازم برخوردار باشد.
سوم: این كتاب را كامل كننده دین مبین اسلام معرفى كرد. این گفته حضرت دقیقا گویاى این است كه:«الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا» (28) ؛ امروز دین شما را به حد كمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام كردم و بهترین آیین را كه اسلام است، برایتان برگزیدم.» این مطلب نشان از آن دارد كه قرآن مجید زیربناى دین جاودانى اسلام است ؛ پس لازم است از جامعیت، جاودانگى و حجیت برخوردار باشد.
امام على علیه السلام در جایى دیگر فرموده است: «انا حجیج المارقین و خصیم الناكثین المرتابین و على كتاب الله تعرض الامثال (29) ؛ من با خارج شوندگان از دین احتجاج و با شك كنندگان در دین دشمنى مى كنم ؛ كارهاى مشتبه به حق، به قرآن عرضه مى گردد.»
این عبارت تفسیرهاى مختلفى دارد ؛ علامه مجلسى مى گوید: «احتمال دارد مراد از امثال، حجتها یا احادیث باشد ؛ یعنى آنچه در مخاصمه با مارقان و مرتابان بدانها احتجاج مى شود، باید به كتاب خدا عرضه گردد تا صحت و فساد آن روشن شود و یا آنچه درباره عثمان به من استناد مى دهند، باید بر كتاب خدا عرضه گردد.» (30)
ابن ابى الحدید و خویى مراد حضرت از این سخن را همان گفته خداوند مى دانند كه فرمود:«هذان خصمان اختصموا فى ربهم... (31) ؛ این دو گروه(مؤمن و كافر) كه در دین خدا با هم به جدل برخاستند، مخالف و دشمن یكدیگرند.» (32)
در شان نزول این آیه روایتى است از امام حسین علیه السلام كه نضربن مالك آن را نقل كرده است. نضر مى گوید: «به امام علیه السلام گفتم: یا ابا عبدالله از قول خداوند در آیه «هذان خصمان اختصموا فى ربهم » به من خبر ده! پس فرمود: ما و بنى امیه درباره خداى تعالى به خصم برخاستیم. ما گفتیم صدق الله و آنها كذب گفتند ؛ پس ما روز قیامت دو خصم هستیم.» (33)
روایاتى شبیه به همین مضامین كه دو خصم ذكر شده را امام على علیه السلام و طرف مقابل را دشمنان وى معرفى كرده: در اخبار و روایات بسیار وارد شده است كه در اینجا مجال ذكر آن نیست.
درست است كه طبق روایات رسیده، خصومت بین محمد و آل محمدعلیهم السلام و دشمنان آنها باید بركتاب خدا عرضه گردد تا حق و ناحق از هم تمییز داده شود، اما همین مى رساند كتابى كه قابلیت عرضه شبهات را داشته و میزان و مقیاس قرار مى گیرد، (34)بایستى كتابى منزه از هر عیب، نقص و تحریف بوده و بتواند مرجع و حجت و مبنا باشد.
امام علیه السلام در یكى از بیانات نورانى خویش صریحا به همین مطلب اشاره كرده، مى فرماید:
«و كفى بالكتاب حجیجا و حصیما» (35)
قرآن براى بازخواست و داورى كفایت مى كند.
بدین ترتیب، قرآن برهان قاطع و حجتى محكم است براى كسى كه به آن احتجاج و با آن مخاصمه كند. و همین حجیت سبب مى گردد كه این مجموعه وحى الهى به عنوان ماخذ اصلى قوانین اسلام تلقى گردد و اصل و ریشه همه فروع قرار گیرد.
مى توان بوضوح دریافت كه دیدگاه امام على علیه السلام پیرامون جامعیت قرآن مجید در راستاى همان نگاه قرآن است كه فرموده:
«الیوم اكملت لكم دینكم ... و رضیت لكم الاسلام دینا»
و در جایى دیگر فرمود:
«فیه تبیان لكل شى ء»
و نیز فرمود:
«و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرین »
روشن است با توجه به دیدگاههاى همه جانبه حضرت در این زمینه، به كلیه نظرات افراطى كه وجود همه علوم بشرى را در قرآن مى دانند و یا نظرات تفریطى كه به حجیت ظواهر قرآن بدون تمسك به روایات تردید وارد مى كنند، خط بطلان مى كشد و از این میان معناى صحیح آیات قرآن نیز روشنتر رخ مى نمایاند.
پى نوشت ها:
1) نهج البلاغه، خطبه 18
2) انعام، 38
3) نحل، 89
4) نساء، 82
5) حشر، 7
6) مجمع البیان، طبرسى، ج 4، ص 372
7) المیزان، علامه طباطبایى، ج 7، ص 83
8) همان منبع، ج 5، ص 21
9) انیق » به معناى «حسن معجب » مى باشد، یعنى از نظر انواع بیان داراى زیبایى شگفت آورى است. بنگرید به: نهج البلاغه امام على بن ابى طالب(ع)، تصحیح صبحى صالح، ج 2، فهرس الالفاظ الغریبة.
10) ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، محمد تقى جعفرى، ج 4، ص 266-269
11) خطبه 175
12) خطبه 189
13) بیان در علوم و مسائل كلى قرآن، سید ابوالقاسم خویى، ج 1، ص 41-42
14) التفسیر، عیاشى، ج 1، ص 10
15) جامعیت قرآن كریم نسبت به علوم و معارف الهى و بشرى، محمد هادى معرفت، نامه مفید (فصلنامه دارالعلم لمفید)، ش 6، سال دوم، ص 5 ؛ گفت و گوبا استاد معرفت، مجله پژوهشهاى قرآنى، ش 11-12، ص 210-212
16) انعام، 59
17) بقره، 31
18) جامعیت قرآن كریم، همانجا
19) فرقان، 66
20) خطبه 182
21) ترجمه و شرح نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 595
22) علماى حدیث چنین عقیده دارند كه ظواهر قرآن حجیت ندارد ؛ یعنى نمى توان از ظاهر آیات بدون تمسك به روایات رسیده از معصومان(ع) به مفهوم و معناى آن رسید ؛ لذا هرگونه تفسیرى بدون نقل و تمسك به روایات ممنوع شمرده مى شود. بنگرید به: الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة، یوسف بحرانى، ج 1، ص 26-35
23) بیان در علوم و مسائل كلى قرآن، ص 413
24) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 10، ص 116
25) همان منبع، ص 117
26) فى ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنیه، ج 3، ص 41
27) شرح نهج البلاغه، ص 117
28) مائده، 3
29) خطبه 74
30) المتقطف من بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسى، ج 1، ص 207
31) حج، 19
32) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 6، ص 171 ؛ منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب لله هاشمى خویى، ج 5، ص 228
33) تفسیر نورالثقلین، حویزى، ج 3، ص 476
34) برخى شارحان مراد حضرت در خطبه 75 را میزان و مقیاس قرار گرفتن قرآن كریم دانسته اند. بنگرید به: فى ضلال نهج البلاغه، ج 1، ص 385
35) خطبه، 82
منابع :
- - قرآن مجید: ترجمه الهى قمشه اى
- - بیان در علوم و مسائل كلى قرآن: سید ابوالقاسم خویى، ترجمه محمد صادق نجفى و هاشم زاده هریسى، خوى، دانشگاه آزاد اسلامى، 1375 ش، چاپ پنجم، ج 2
- - ترجمه و تفسیر نهج البلاغه: محمد تقى جعفرى، نشر فرهنگ اسلامى، 1358، چاپ اول
- - ترجمه و شرح نهج البلاغه: علینقى فیض الاسلام ، تهران
- - التفسیر: ابوالنضر محمدبن مسعودبن عیاش سلمى سمرقندى عیاشى، تصحیح و تحقیق و تعلیق هاشم رسولى محلاتى، تهران، مكتبة العلمیة الاسلامیة، ج 2
- - تفسیر نورالثقلین: على بن جمعة عروسى حویزى، تصحیح و تعلیق هاشم رسولى محلاتى، قم، مطبعة الحكمة، ج 5
- - جامعیت قرآن كریم نسبت به علوم و معارف الهى و بشرى: محمد هادى معرفت، فصلنامه دارالعلم المفید، شماره 6، 1375، سال دوم
- - شرح نهج البلاغه: ابن ابى الحدید(متوفى 656ه) تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الكتب العربیة، قم، مؤسسه مطبوعاتى - اسماعیلیان، ج 2
- - فى ظلال نهج البلاغه: محمد جواد مغنیه، بیروت، دارالعلم للملایین، 1972م، چاپ اول، ج 4
- - گفتگو با استاد معرفت: محمد هادى معرفت، مجله پژوهشهاى قرآنى، شماره 11-12، 1376
- - مباحث فى علوم القرآن: صبحى صالح، بیروت، دارالعلم للملایین، 1990 م، الطبعة السابعة عشر
- - مجمع البیان لعلوم القرآن: ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (متوفى 548 ه.)، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلامیة مدیریة الترجمة و النشر، 1417 ه. ق.، ج 10
- - المقتطف من بحارالانوار: محمدباقر مجلسى، استخراج و تنظیم على انصاریان، تصحیح مرتضى حاجعلى فرد، وزارت الثقافة و الارشاد الاسلامى، 1408 ه. ق. ج 3
- - منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه: میرزا حبیب الله هاشمى خوئى، تصحیح ابراهیم میانجى، تهران، بنیاد فرهنگى امام المهدى(عج)، چاپ چهارم، ج 21
- - المیزان فى تفسیر القرآن: محمد حسین طباطبایى، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1417ه.ق، الطبعة الاولى، ج 20
منبع : فاطمه نقیبى؛مجله ندای صادق ؛شماره 19.