كسى كه چيزى از او خواسته اند تا وعده نداده آزاد است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  شناخت شناسی (سید رضی علیه الرحمه)  >  اندیشه های سیاسی اجتماعی موجود در آثار علامه سید شریف رضی (1)

اندیشه های سیاسی اجتماعی موجود در آثار علامه سید شریف رضی (1)

سید ابراهیم سید علوی
در میان آثار علمی و تألیفات تفسیری بر جای مانده از علامه سید شریف رضی دو کتاب نفیس: تلخیص البیان و حقایق التأویل را می توان نام برد که این دانشمند عظیم الشأن در ضمن بحث های تفسیری و قرآنی خویش در این دو کتاب، نظرات ارزنده ای در مسایل سیاسی، اجتماعی اسلام نیز ارائه داده است.
التبه تراجم نگاران، کتاب دیگری بعنوان معانی القرآن به او نسبت داده اند که اگر غیر از کتاب حقایق التأویل وی باشد، چنین کتابی بدست نیامده و بیش از همین عنوان، نام و نشان دیگری از این کتاب داده نشده است و لذا به نظر می رسد که معانی القرآن همان کتاب حقائق التأویل باشد و نیز کتابی که ایشان در تلخیص البیان، برخی مباحث تفسیری را به کتاب کبیر حواله می نماید و با عنوان «کتابنا الکبیر» از آن یاد می کند بقرینه اینکه در همین کتاب حقایق التأویل که تاکنون فقط، جزء پنجم آن بدست آمده و بطبع رسیده، مطالبی را به قسمت های دیگر همین کتاب ار جاع می دهد با اطمینان می توان گفت که کتاب کبیر، معانی القرآن و حقایق التأویل، یک کتاب بیش نیستند با نام های مختلف.
شریف رضی (ره) را می توان از دانشمندان مبرز جهان تشیع دانست که جلوتر از زمانش می زیسته و دارای اندیشه های ناب ادبی، تفسیری، کلامی و بویژه اندیشه ای سیاسی، اجتماعی در سطح بالا بوده است. شاهد این سخن، علاوه بر کتاب عظیم نهج البلاغه که خود گنجینه ای است از معارف الهی، سیاسی، اجتماعی، فلسفی و روانشناختی، هر چند که محتوای این کتاب بزرگ از خود رضی نیست بلکه مختاری است از سخنان حکمت بار امیرالمؤمنین علی علیه السلام که آن حضرت آنها را در مناسبتهای گوناگون ایراد فرموده و یا نوشته است اما بدون شک، عنایات سید مرحوم به این بخش از بیانات امیرالمؤمنین علیه السلام که در مایه های مختلف حکومت، سیاست و مدیریت می باشد خود بیانگر طرز تفکر وی نیز می تواند باشد زیرا ذوق، قریحه و استعداد هر کس در نوع عملکرد و انتخاب او جلوه می کند.
علاوه بر این کتاب پر ارج، در دیگر آثار سید نیز اندیشه های بلند و تفکرات اجتماعی والایی در زمینه سیاست و حکومت و دیگر مسایل انسانی، به خوبی به چشم می خورد و ما برخی از عناوین مباحث ایشان را که در کتاب نفیس حقایق التأویل مطرح ساخته، فهرست وار اشاره می کنیم و در حد امکان به بررسی هر یک می پردازیم.
- اندک یا زیاد جلوه گر شدن مسلمین در نظر مشرکان و بالعکس. (1)
- معنای نصرت الهی نسبت به مسلمانان بهنگام درگیری با مشرکان و کافران.(2)
- طرح دوستی مسلمین با مشرکان و کافران. (3)
- وحدت پیروان ادیان الهی و پرهیز از شرک در عبادت و بندگی. (4)
- امت نمونه و ملت متعالی. (5)
- مزاحمت ها و آزارهای کافران و مشرکان نسبت به مسلمانان. (6)
- سلطه شیطان بر اولیاء و پیروان خویش. (7)
- خیانت برخی از اهل کتاب. (8)
- ایجاد وحشت و دلهره توسط شیاطین.

الف- اندک یا زیاد جلوه گر شدن مسلمانان در نظر مشرکان و یا بالعکس
این بحث پیرامون تفسیر آیه سیزده سوره آل عمران، مطرح شده که خطاب به کافران می گوید:
به کافران بگو که هر چه زود، مغلوب خواهید شد و به دوزخ رهسپار خواهید گردید و چه بد بستر و جایگاهی است. و در دنباله می فرماید:«قد کان لکم آیه فی فئتین التقتافئه تقاتل فی سبیل الله و اخری کافره یرونهم مثلیهم رأی العین و الله یؤید بنصره من یشاء ان فی ذلک لعبره الاولی الابصار.»
نشانه و آیتی از لطف خدا با شما مؤمنین این است که چون دو گروه با هم روبرو شوند، گروه مؤمن را که در راه خدا جهاد می کنند گروه کافر دو برابر به چشم می نگرند و خداوند توانایی و یاری دهد به هر که خواهد و البته بدین آیت الهی اهل بصیرت اعتبار جویند.
و در آیات چهل و سه و چهار سوره الانفال خطاب به رسول اکرم چنین می خوانیم:
و اذ یریکهم الله فی منامک قلیلاً و او اریکهم کثیراً لفشلتم و لتنازعتم فی الامر و لکن الله سلم انه علیم بذات الصدور.
بیاد آرید زمانی را که سپاه شما دو وادی نزدیک دشمن واقع شد. و اگر این وعده و کارزار را به فرار شما با دشمن مقرر می شد، در وعده گاه از خوف و اندیشه در جنگ اختلاف می کردید، لیکن برای آن که حکم ازلی و فضای حتمی را که خداوند مقرر فرموده اجرا سازد شما را غلبه داد تا هر که هلاک شدنی است هلاک شود و هر که لایق حیات ابدی است به حیات ابدی رسید که همانا خداوند بصیر و شنوا است.
و اذ یریکموهم اذا التقیتم فی اعینکم قلیلاً و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امراً کان مفعولاً و الی الله ترجع الامور.
آنگاه که دشمنانت را در چشم تو و اصحابت اندک نشان دادیم و اگر سپاه دشمن را به چشم شما بسیار نشان داده بودیم کاملاً هراسان شده و در امر جدل مخالفت می کردید لیکن خدا به سلامت داشت که او را نابه دلهای خلق است.
بحثی که در این جا مطرح می شود آنست که خداوند به قصد نصرت و یاری مؤمنان، برخی کارهایی را که از حیث روحی و روانی مفید و مؤثر است انجام می دهد و در جنگ هایی که مسلمین در رکاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم داشته اند گاهی امداد های غیبی از سوی پروردگار، کارساز بوده است و از جمله شیوه های امداد، آن بوده که توجه سربازان اسلام از ظواهر امر و از مادیات به حقایق امور و معنویات معطوف شود.
به عبارت دیگر واقعیت خارجی آن بوده که مشرکان از نظر نفرات بیشتر و از بعد تجهیزات و ساز و برگ جنگی قوی تر بوده اند و اگر ملاک پیروزی نهایی همین ظواهر امر می بود می بایستی جنگ و پیکار به نفع کافران پایان یابد لکن از دیدگاه وحی و از نظر قرآن کثرت نفرات و فزونی تجهیزات، عاملی بیش نیستند و در این جا عوامل دیگری وجود دارد که بیشترین نقش بلکه نقش نهایی دارند که از آن جمله است روحیه سرباز و طرز تلقی او از دشمن.
پس بحث اساسی در این مورد چند نکته است:
اول: نصرت خداوندی و نزول امدادهای غیبی.
دوم: چگونگی این نصرت و کیفیت این امدادها.
سوم: کم جلوه دادن نفرات دشمن بعنوان یک شیوه امدادی.
علامه شریف رضی «طاب ثراه» با طرح اقوال مختلف علما و دانشمندان اسلامی در این زمینه تقریباً هشت قول و نظر، ابراز می دارند که بعضی از آنها احیاناً جنبه ادبی دارد در مورد نصرت و نحوه آن همه به بیان چند احتمال می پردازد.
* نصرت و یاری خداوند متعال، گاهی با منطقی بودن حرف مؤمنین و باصطلاح حقانیت آنان و داشتن حجت و منطق قوی است.
* و گاهی هم با عزت بخشیدن به مؤمنان و خوار و زبون ساختن کافران و مشرکان است.
* گاهی نیز با سختی کشیدن و تحمل مشقت ها و مشکلات است که موجب ورزیدگی و سرانجام اجر و پاداش اخروی می شود.
آری، خداوند تعالی مسلمانان را در میدان های جنگ به طرق مختلفی تأیید فرموده و مورد عنایت خویش قرار داده است:
* گاهی با فرو فرستادن فرشتگان از آسمان.
* و گاهی هم با به یاد انداختن نعمت های جاویدان الهی و توجه دادن مؤمنان به نعمات بهشتی تا بدینوسیله دل قوی بدارند و ثابت قدم در برابر دشمن ایستادگی کنند تا پیروز گردند.
* و گاهی نیز خداوند با انداختن رعب و وحشت بر دل دشمنان و بیرون کشیدن آنان از برج و باروهای محکم و تسلیم شده بی قید و شرط.
اما درباره مضمون آیه های یاد شده در صدر بحث و مسئله تقلیل مسلمانان و مؤمنان در نظر مشرکین و با بالعکس اقوال و نظراتی ابراز شده که ذیلاً خاطر نشان می شود و ناگفته نماند که ما در تقریر اقوال که تقریباً هشت قول می باشد به اختصار پرداخته و نظر خاص خود را هم در ضمن آورده ایم.
* خداوند متعال مسمانان را در نظر مشرکان کم و اندک جلوه می دهد تا بدین وسیله آنان مغرور کثرت جمعیت خویش شوند و دلگرم به فراوانی ساز و برگ جنگی خویش گردند. در نتیجه، مسلمانان را دست کم گیرند و همین معنی سبب هزیمت و شکست کفار شود.
* مشرکان پیش از آغاز جنگ و قبل از شروع درگیری به چشم مسلمانان، کم دیده می شوند. در نتیجه مسلمین و مؤمنین دل و جرات بیشتری برای حمله پیدا می کنند و بعد از آنکه در میدان، سرگرم پیکار شدند، و آثار فتح و پیروزی را دیدند متوجه کثرت جمعیت مشرکین و فراوانی ساز و برگ جنگی دشمن می شوند آنگاه به وعده های الهی دلگرم می شوند که چگونه آنان را با وصف کمی نفراتشان بر انبوه مشرکین، پیروز و غالب فرمود.
* خداوند متعال بطور کلی، مشرکین را در نظر مسلمین، حقیر، پست و کم اهمیت جلوه می دهد و همین پستی و حقارت دشمن در نظر مسلمانان، کثرت نفرات و فزونی ساز و برگ جنگی دشمن را از تأثیر می اندازد.
و همانگونه که در همین آیات تذکر داده شده و سلسله امور مزبور را نشانه هایی از تأثیرات غیبی بر امور زندگی بشر معرفی کرده است.
ما ملت مسلمان نیز در زندگی خود در همین برهه از حیات، ناظر درگیری دو گروه هستیم:
گروهی مجاهد و پیکار جو در راه خدا و گروهی دیگر کافر!

ب - طرح دوستی با غیر مسلمانان
از مسائل بسیار مهم جهان اسلام بویژه در عصر کنونی که عصر گسترش روابط ملل مختلف جهان است و روابط از ظرافت و حساسیت خاصی برخوردار می باشد و بسیاری از رازهای استعماری و استثماری بر ملا و مشت قدرت های استکباری در ارتباط با کشورهای دیگر و من جمله کشورهای مسلمان باز شده است، این مسئله است که مسلمانان در سطح فرد یا جامعه، با آنان چگونه باید رفتار کنند؟
و یا اگر فردی در میان مردم کافر، تنها باشد و ناگزیر از ایجاد رابطه شود آیا از روی تقیه، می تواند چنین ارتباطی را برقرار نماید و تا چه حد؟
و نیز اگر دولتی و جامعه ای مسلمان در اقلیت قرار بگیرد و کشور یا کشورهای دیگر، او را در میان بگیرند آیا او برای حفظ کیان خود می تواند با آن دول روابط حسنه برقرار سازد؟
در سوره آل عمران آیه 28 می فرماید:لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من الله فی شیء الا ان تتقوا منهم تقاه و یحذرکم الله نفسه و الی الله المصیر.
نباید اهل ایمان، مؤمنان را واگذاشته و از کافران دوست گیرند و هر که چنین کند رابطه او را خدا مقطوع است مگر برای در حذر بودن از شر آنها و خدا شما را از عقاب خود می ترساند و بازگشت همه به سوی خدا است.
نکته قابل دقت این است که پس از آنکه آیه دوستی مؤمنین با کافران نهی می فرماید و بعد از آنکه چنین کاری را فقط در صورت تقیه روا می داند آیا به راستی در صورت تقیه، می توان با کفار روابط حسنه و جدی برقرار کرد؟ یا اینکه این استثنا باصطلاح، استثناء منقطع است و بهیچ وجه روابط جدی و مودت آمیز فیمابین مؤمن و کافر روا نیست.
علما و دانشمندان، برای روشن شدن این مسئله، نظراتی ابراز داشته اند:
* از آنجایی که در مفهوم کلمه اتخاذ، یکنوع گزینش با عزم و تصمیم و علاقه و محبت، گنجانده شده پس هرگاه این کلمه با کلمه «لا» همراه شود نفی روابط حقیقی و مودت آمیز می کند و اگر یک سلسله روابط صوری و ظاهری مطرح باشد، اتخاذ دوست، بر آن اطلاق نمی شود.
پس فرد مؤمن حتی در موارد تقیه نیز می تواند از ته دل و با صمیمیت، با کافری طرح رفاقت بریزد جز روابط صوری و ظاهری آنهم فقط برای حفظ جان از خطر جدی.
برخی دیگر گفته اند: آیه مبارکه در شان عده ای از انصار نازل شده که با قومی از یهود رفت و آمد داشتند و در اثر این معاشرت و آمیزش، دین و اعتقادشان در معرض خطر قرار می گرفت و یهود دل آنان را به سوی خود معطوف می داشتند لذا خداوند مونین را از چنین اختلاط و آمیزش و معاشرت نهی کرد و از ایجاد روابط عمیق و درونی، با یهود بر حذر داشت.
همین معنا را می توان در بسیاری دیگر از آیات قرآن ملاحظه کرد از جمله آیات: 117 سوره آل عمران و 22 مجادله و 68 انعام و 51 مائده.
پس در مسئله معاشرت با کفار و پیرامون رابطه با مشرکین چند نکته قابل بحث و نظر است:
* طرح دوستی و روابط مودت آمیز و عمیق بطور کلی.
* طرح ارتباط صوری و ظاهری به قصد دفع ضرر و رفع خطر جانی.
* و در صورتی که انسان در وضع تقیه قرار گیرد و برای رفع خطر ناگزیر از همرنگی شود چنین کاری عزیمت است که شعفی آزاد است در انجام آن.
به عبارت دیگر آیا در مورد تقیه، باید حفظ ظاهر کند و خود را همرنگ و همکیش کفار نشان دهد و اگر نکند گناهی مرتکب شده و یا آنکه چنین عملی وجوب شرعی ندارد و اگر تقیه نکرد و در این راه صدمه دید و یا حتی اگر کشته شد نزد خداوند مأجور است و بلکه افضل ترک تقیه است و بهتر استقامت ورزیدن بر ایمان است. (9)
ریشه ماجرا بر می گردد به داستان شخصی بنام خبیب بن عدی و عمار یاسر.
خبیب بدست کفار و مشرکین به مکه اسیر می شود و از او می خواهند که به کفر و دین آنان برگردد و کلمه ناروا بر زبان آورد و الا او را خواهند کشت. اما خبیب تقیه نکرد و استقامت ورزید و کفر نگفت و سرانجام بدست کفار به شهادت رسید.
و عمار یاسر نیزد در شرایطی مشابه واقع شده بود وقتی تحت شکنجه شدید قرار گرفت تقیه کرد و خواسته مشرکان را بظاهر عملی نمود هر چند که دلش انباشته از ایمان بود و بدین وسیله نجات پیدا کرد. (10)
اهمین این مسئله و آثار مترتب بر آن، در عصر کنونی بخصوص با ملاحظه وضع موجود کشورهای اسلامی به طور ملموس، قابل مشاهده است و در زمینه روابط بین الملل، این حکم اسلامی و این دستور قرآنی را، راستی می توان از احکام مترقی، محسوب داشت البته، مسئله از ساده ترین صورتش آغاز می شود و آن اینکه اگر مسلمانی در زیر سلطه کفار و تحت شکنجه مشرکین قرار گرفت و از وی خواسته شد که کفر بورزد، چه باید کرد؟
اما در بررسی عمیق مسئله و غور در فروغ و شاخه های آن به مسائل اساسی تری می رسیم چنانکه در ماجرای رابطه برخی از انصار مدینه با قومی از یهود مطرح شده که آنجا، صحبت از شکنجه و تحت فشار مستقیم قرار گرفتن مطرح نیست و تقیه به معنای اصطلاحی کلمه عنوان نمی شود بلکه سخن از این است که یهود دل انصار را به سوی خود متمایل می کردند و آنان را در دینشان متزلزل می ساختند و چنانچه از ابن عباس در شأن نزول آیه مورد بحث (28 آل عمران) همین ماجرا، روایت شده است. (11)
این جریان تاریخی، برای ما درس بسیار مفیدی می تواند باشد و مع الأسف، غفلت مسلمانان در طول چند قرن و به اجرا در نیامدن این حکم و قانون مترقی توسط ایشان، کشورهای اسلامی را امروزه در وضعی قرار داده که شاید نیازی به توضیح نباشد.
آری وضعیت رقت بار کشورهای اسلامی از حیث نظامی، سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی، خود معلول همین بی توجهی به این قانون سیاسی و عرف دیپلماسی اسلامی است که اسلام برای خود عرف دیپلماسی خاصی دارد و هرگز تسلیم عرف دیپلماسی دیکته شده از سوی غرب استعمارگر و یا شرق سلطه گر نمی باشد.
بهر حال امروزه بسیاری از کشورهای اسلامی (عربی و غیر عربی) زیر سلطه فرهنگی، سیاسی و حتی نظامی کفار قرار گرفته و تحت حاکمیت مزدورانی اداره می شوند که در آغوش بیگانه دوره گذرانده و کاملاً به کیش و آئین آنان گرویده اند و خود باخته با کانونی از عقده های روانی به کشورهای اسلامی برگشته و بر حاکمیت جور نشسته اند و اگر مسلمانان از این دستور سیاسی اجتماعی آئین اسلام الهام بگیرند و در نوع رابطه با کفار تجدید نظر نمایند بی شک وضع این کشورها در بعد مدیریت سیاسی فرق خواهد کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1- حقایق التأویل، ص 32.
2- همان،ص 46.
3- همان، ص 71.
4- همان، ص 117.
5- همان، ص 225.
6- همان، ص.
7- همان، ص 370.
8- همان، ص 124.
9- همان، ص 75.
10- همان کتاب، ص 76.
11- همان، ص 74.

منبع: فصلنامه سالنمای النهج، شماره 6-8.