بزرگ ترين عيب آن كه چيزى را در خوددارى، بر ديگران عيب بشمار!
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  دانستنی های نهج البلاغه (در کلام اندیشمندان)  >  پژوهش هاي مستشرقان درباب نهج البلاغه

پژوهش هاي مستشرقان درباب نهج البلاغه

كتاب نهج البلاغه از جمله برجسته ترين متون ادبي عربي و سمبل فصاحت و بلاغت زبان است كه مورد توجه ادباي جهان اسلام قرار دارد و پيوسته به تلخيص، شرح و تاثيرپذيري آن پرداخته اند. گستره توجه به نهج البلاغه، تنها مختص مسلمانان نيست و انديشمندان غربي نيز مجذوب اين اثر بي همتا شده اند؛ چنانكه طي قرون 15و 16 ميلادي و هم زمان با آغاز مطالعات اسلامي در غرب، برخي مشاهير خاورشناس مانند سيلوستر دوساسي silvesteredesacy به متون برجسته ادب عربي علاقه مند شدند كه نهج البلاغه از مهم ترين آنهاست. در اين دوران مهم ترين علت توجه خاورشناسان به نهج البلاغه اهميت ادبي آن بود و طبعا براي تعميم و تعلم اين زبان، آنها ناگزير از يادگيري مهم ترين نصوص ادب عربي بودند و نهج البلاغه در زمره آنها بود.

در سال 1806 فلاشير خاورشناس شهير آلماني، كتابي حاوي برگزيده هاي ادب عربي را با نام «نثر اللئالي» به آلماني ترجمه و منتشر ساخت و «سيمون اوكلي» c.okley در كتاب تاريخ سازان به ترجمه انگليسي 169 نمونه از حكمت هاي امام علي(ع) پرداخت. اين نهضت ترجمه اي بعدها نيز تداوم يافت. به گونه اي كه ويليام يول، w. yule خاورشناس انگليسي در 1832 به ترجمه صدكلمه از حكم اميرمومنان(ع) پرداخت و آن را در «ادينبورو» منتشر ساخت. ليكن توجه به اين متن برجسته ادبي تنها اختصاص به خاورشناسان و متخصصان ادب عرب نداشت و بعدها مستشرقان شهيري چون «ايگناتس گلدزيمر» i. goldziher، «تئودور نولدكه» t. noledkeh و «كرنكو» kronkow نيز پژوهش هايي را درباب سخنان امام علي(ع) به سامان رساندند كه باعث توجه بيشتر جريان خاورشناسي به نهج البلاغه شد. اما شايد بتوان گفت كه پژوهش هاي جدي درباره نهج البلاغه از قرن بيستم و با تلاش مستشرقاني چون «كلمان هوار» c.huart، «رژي بلاشير» r. blachere و «گيب» gibb- كه بيشتر به حوزه خاورشناسي فرانسه تعلق دارند پي ريزي شد.
يكي از آغازگران اين جريان، «كلمان هوار» است. براي مثال او در مقاله «نهج البلاغه » دايره المعارف مختصر اسلام، سخناني را بيان كرد كه تا حد زيادي با آراي خاورشناسان پيش از او تفاوت داشت.هوار با نقل آراي شرقي ها، قضاوت هاي علي(ع) را با قضاوت هاي داوود و حضرت سليمان(ع) مقايسه كرد و ستايش شرقيان نسبت به نهج البلاغه را مطرح نمود. هم وطن او، «رژي بلاشر» در كتاب تاريخ ادبيات عرب، ضمن بحث از فن خطابه در ادبيات منثور عربي، از خطبه هاي خطيب ترين خليفه راشد بن علي(ع) و گردآوري آنها در نهج البلاغه سخن به ميان آورد؛ اما مورخ فرانسوي نويس ادب عربي، «م.عبدالجليل» كه تاريخ ادبيات او به سال 1943 ميلادي در پاريس منتشر شد، ابتدا نسبت به نثرهاي منسوب به صدراسلام ترديد كرد و نوشت:
«شايسته است در مجموعه آثار ادبي منسوب به علي(ع) بيشتر دقت كنيم.» با اين حال مباحث وي نسبت به پژوهش هاي جاري خاورشناسان داراي تمايزاتي بوده است. به عنوان نمونه، او برخلاف عرف و عادت غربيان به تجزيه و تحليل محتواي نهج البلاغه پرداخت و تصريح كرد كه هيچ دليل قاطعي بر ناصحيح بودن كل نهج البلاغه در دست نيست و اين مطلبي است كه تا پيش از او هيچ خاورشناسي آن را مطرح نكرد.
پس از وي، «گيپ» نيز ضمن بحث از ادب عربي در عصر آل بويه، مدون اصلي نهج البلاغه را معين نكرده و آن را به «شريف رضي» يا «شريف مرتضي» نسبت داد؛ هرچند او در باب استناد خطبه هاي امام علي(ع) كه وي آن را «شاهراه بلاغت» مي ناميد- ترديدي روا نداشت و از شهرت فراوان آن در ميان شيعيان و اهل سنت ياد كرد. بعد از كتاب گيب، روند داوري ها درباره نهج البلاغه رو به بهبودي نهاد.براي مثال: «مختار جبلي» نويسنده مسلمان مقاله «نهج البلاغه» در دايره المعارف اسلام ليدن، نخستين بحث از اصالت نهج البلاغه را متعلق به ابن خلكان دانسته كه ذهبي و ديگران بعدها آن را تكرار كرده اند. وي با رد نظر محققاني چون «دوسلان» و استناد به آثار مشاهير خاورشناسان و نسخ خطي متعدد، اذعان داشت كه تمامي نسخه هاي نهج البلاغه از آن علي(ع) بوده و گردآورنده آن شريف رضي است.«كليفورد ادموند باسورث» c.e.Bosworth خاورشناس «كثيرالتاليف» انگليسي در مقاله نهج البلاغه در دايره المعارف ادبيات عربي 1998 ميلادي، فهرست وار به دستاوردهاي پژوهش هاي خاورشناسي درباره نهج البلاغه اين چنين اشاره كرد:
«اين كتاب مجموعه اي از خطب، رسائل، عهود و حكم است كه به طور سنتي، به علي«ع» نسبت داده مي شود و مسلمانان سبك فصيح و آراسته آن را يكي از آثار برجسته نثر عربي مي دانند.»
او در ادامه، آراي شيعيان و بزرگان ادب عرب را در تائيد اصالت كتاب آورد و با توجه به پژوهش هاي افرادي چون واگليري نوشته است:
«بي ترديد بخش هاي قابل ملاحظه اي از كتاب نهج البلاغه به ويژه بخش هاي تاريخي و خطب نهج البلاغه مي تواند از سوي خود علي«ع» نگاشته شده باشد؛ زيرا در آن عباراتي كه اسناد يا سلسله ناقلانش به عصر حضرت بازمي گردد، موجود است.»

محمد طالبي
منبع :روزنامه كيهان، شماره 19747 به تاريخ 31/6/89، صفحه 10 (ادب و هنر)