مردم ستمكار را سه نشان است: با سركشى به مافوق خود ستم روا دارد، و به زير دستان خود با زور و چيرگى ستم مى كند، و ستمكاران را يارى مى دهد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

شرح محقق بارع جمال الدین محمد خوانساری بر غُرر الحکَم و دُرَر الکَلم

شرح محقق خوانسارى بر غررالحكم و دررالكلم، از بهترين شروح فارسى كتاب شريف غررالحكم و غررالكلم، به قلم جمال‌الدين محقق خوانسارى است. مقدمه و تصحيح استاد محدث ارموى بر ارزش اثر افزوده است.
 
كتاب در هفت مجلد مننشر شده است. شش جلد اول به شرح كلمات شريف حضرت و جلد آخر به فهرست موضوعى اختصاص يافته است.
 
گزارش محتوا
تأليف اين اثر به خواهش شاه سلطان حسين بوده است كه از آقا جمال خوانسارى درخواست كرده كه غررالحكم را به فارسى شرح كند تا فارسى زبانان نيز بتوانند از آن گنج گهر استفاده كنند.
 
عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد تميمى آمدى، از عالمان بزرگ شيعى قرن پنجم، با ديدن صد سخن گزيده جاحظ، آن را براى بيان بلاغت حضرت كافى ندانست و خود دست به جمع‌آورى سخنان آن حضرت زد و با آنكه چندين و چند برابر آن را گرد آورد؛ امّا خود را در انجام وظيفه‌اش ناتوان ديد و اين سخنان را «نمى از يمى» دانست. از آن پس، اين كتاب به دست ناسخان و شارحان افتاد و هر يك، فراخور حال خويش، چيزى بر آن افزود و به ارجمندى اين مجموعه افزود.
 
ترتيب سخنان امام در «غررالحكم»، بسيار ساده و براساس حروف الفباست كه شيوه‌اى است آسان‌ياب.
 
آمدى، تنها به زيبايى معنوى جملات حضرت نظر داشته و آنچه را گوش‌نواز و مقبول عقل ديده، با حذف اسناد و راويان آن و گاه با تقطيع اصل سخن به چند پاره، به ترتيب حروف الفبا ذكر كرده است.
 
اين مجموعه، در قرن دوازدهم به دست آقا جمال‌الدين خوانسارى ترجمه و شرح شد و در دو جلد رحلى در دسترس جويندگان معرفت قرار گرفت. اين شرح، تقريبا از همه شروح ديگر كتاب، مفص‍-ّل‌تر و جامع‌تر است.
 
مرحوم مير جلال‌الدين حسينى ارموى، نزدیک به چهل سال پيش، اين ترجمه و شرح را تصحيح كرد كه در هفت مجلّد بارها منتشر شده است. جلد اوّل اين مجموعه، در برگيرنده مقدمه مصحّح در بيش از يكصد صفحه است. اين مقدمه، شامل سه بخش اصلى است: 1- شخصيّت امام على(ع)، 2- زندگى، آثار و شخصيّت آمدى، و 3- شخصيّت و زندگى آقا جمال خوانسارى. ارموى، به تفصيل اظهارات ديگران در باب مصنّف و شارح «غرر» را از منابع متعدّد نقل مى‌كند و گزارش‌هاى نسخه‌شناختى مختلفى را مى‌آورد و در آخر، نسخه مورد اعتماد خود را معرّفى مى‌كند.
 
اين مقدمه مفصّل، از نظمى شايسته برخوردار نيست و در آن، مطالب به انحاى مختلف، گفته و باز گفته شده و سير منطقى ندارد. پس از آن، مقدمه مترجم (آقا جمال خوانسارى) آمده است كه در آن، به اختصار، هدف خود را از ترجمه، «استفاده عام از اين اثر در خور» ذكر كرده و گفته است كه در موارد لزوم، به ترجمه اكتفا نكرده، بلكه به شرح و تقرير (ايضاح و افصاح مراد) دست يازيده است.
 
در بخشى از اين مقدمه مى‌خوانيم: «تا آنجا كه بر حسب تتبّع ارباب تحقيق معلوم شده است، دو شرح بر غرر الحكم آمدى نوشته شده است: 1- شرح آقا جمال خوانسارى: اين شرح معروف‌ترين و مهم‌ترين شرحى است كه بر اين كتاب شريف نوشته شده است، بلكه شرح منحصر به فرد اين كتاب است، زيرا شرح دوم، چنانكه معلوم خواهد شد، شرح كتاب ديگرى است؛ به اين معنى كه شارح قبل از شرح كلمات و اخبار كتاب غررالحكم را طبق نظر خود بر موضوعاتى تقسيم نموده و در واقع كتاب آمدى را از وضع اصلى بيرون كرده و كتاب ديگرى نموده است. سپس به شرح آن كتاب مستخرج از كتاب اصلى كه خودش استخراج نموده پرداخته است؛ ليكن آقا جمال مرحوم بدون هيچ گونه تصرّفى در وضع كتاب به‌شرح آن پرداخته است».
 
سپس متن «غررالحكم» و شرح آن آورده مى‌شود كه تا پايان جلد ششم ادامه مى‌يابد و 11050 سخن كوتاه را در برمى‌گيرد. جلد هفتم اين مجموعه، شامل فهرست موضوعى كتاب است و در آن، مباحث به صورت موضوعى طبقه‌بندى شده است. پاره‌اى از عناوين اين جلد از اين قرارند: ايمان، مؤمن، بلا، بطر، بلاغت، وطن، ذلّت، تحقيق، سوء خلق، خلقت، مجالست، جوار، احتكار، صديق، صمت، صوم، صبر، قضا، تهمت، هيبت، يتيم و يقين.
 
شيوه شرح آقا جمال، به اين صورت است كه نخست متن سخن امام را مى‌آورد و در صورتى كه مفردات اين حديث نياز به توضيحى داشته باشد، آن را بيان مى‌كند. آنگاه ترجمه تحت‌الفظى و درست آن، در چارچوب ساختار زبان مبدأ آورده مى‌شود و سپس ترجمه آزادتر يا شرح آن نقل مى‌شود و اگر لازم باشد، اندكى به تفصيل مى‌گرايد.
 
ترجمه و شرح‌ها يكسان نيستند؛ گاه بسيار موجز و گاه مفصّل‌اند. براى مثال در شرح كلمه 82 «الصمت وقار، الهذر عار» تنها مى‌نويسد: «خاموشى، تمكين و وقار است و هرزه سرايى، عيب و عار». امّا در شرح كلمه 77 «الفقد أحزان» نزدیک به يك صفحه توضيح مى‌دهد و اختلاف نسخ را در باب «الفقد» يا «الفقر»، نقل مى‌كند. گاهى نيز، احتمالات معنايى گوناگون را در باب يك سخن بيان مى‌كند. براى مثال، در شرح كلمه 123 «الفاجر مجاهر» چنين مى‌نويسد:
 
«گناهكار، آشكارا كننده است؛ يعنى هر گناهكارى چنين است و گناه را پنهان نتوان كرد؛ زيرا كه هر چه كرده شود، بر خدا آشكار است و هر گاه بر خدا آشكار باشد و كسى از او حيا نكند، پس از پنهان كردن از خلق، چه سود. بلكه اين هم بى‌شرمى ديگر كه از خلق شرم كند و از خدا شرم نكند و ممكن است كه مراد، اين باشد كه هر چند كسى آشكارا نكند و پنهان دارد، به زودى آشكار مى‌شود. پس كسى كه خواهد، فسق او آشكار نشود، چاره او اين است كه فسق نكند و ممكن است كه معناى كلام، اين باشد كه فاجر و فاسق، كسى را توان گفت كه فسق و فجور را آشكارا كند. پس اگر كسى آن را پنهان دارد از مردم، اگر كسى بر آن مطّلع شود، او را فاسق و فاجر نگويند. چنانكه در شرع وارد شده كه كسى كه گناهى را آشكارا و علانيه كند، غيبت او و نيّت آن گناه به او جايز است؛ امّا اگر پنهان دارد، غيبت او جايز نيست».
 
نكته قابل توجّه در «غرر» كه مؤلف نيز در مقدمه بدان اشاره مى‌كند، اين است كه بسيارى از سخنان به ظاهر مستقل، در حقيقت، فقرات يك سخن بوده‌اند. براى مثال، كلمات 5561 و 5562 «سلاح المذنب الاستغفار» و «سلاح الحازم الاستظهار» در حقيقت، يك جمله بوده‌اند.
 
اين شيوه مؤلف كه در سراسر كتاب ديده مى‌شود، با هدف سهولت بخشيدن به حفظ كردن جملات و «اوقع بودن در نفوس» انجام گرفته است. يعنى مؤلف، به عمد سخنان چند بخشى را تقطيع كرده و آن‌ها را به صورت جملاتى مستقل در مى‌آورده است تا حفظ آن‌ها آسان‌تر باشد. امّا اينكه اين شيوه تا چه حد مؤثّر بوده، جاى پرسش است.
 
نكته ديگر، نسبت اين كتاب با «نهج‌البلاغه» است كه ظاهراً از اقبال بيشترى در جامعه شيعى - و حتى سنّى - برخوردار بوده و به انحاى مختلف، شرح و تفسير شده است؛ امّا «غرر» از اين منظر، چندان موفّق نبوده است. علّت اين ناكامى، نياز به بررسى بيشترى دارد؛ امّا آنچه در اين مختصر مى‌توان بدان اشاره كرد، اين است كه شريف رضى، با شناخت عميقى كه از انواع سخن و اغراض آن داشته، توانسته است. فصل‌بندى منطقى و مقبولى براى تأليف خود در نظر بگيرد و آن را در سه بخش سامان دهد: خطبه‌ها، نامه‌ها و سخنان كوتاه امام. اين تقسيم‌بندى، «نهج‌البلاغه» را بسيار خواندنى كرده است، به گونه‌اى كه هر كس آن را از آغاز تا پايان بخواند - حتى اگر با تاريخ اسلام آشنا نباشد - درست در فضايى كه امام در آن مى‌زيسته، قرار مى‌گيرد و مى‌تواند وضعيت بحرانى آن روزگار را دريابد و تصوير درستى از مخالفان و موافقان آن حضرت به دست آورد.
 
شريف رضى، از سخنان كوتاه و حكيمانه‌اى كه از هر گونه مرز زمانى و مكانى فراتر مى‌رود نيز غفلت نكرده و حدود پانصد سخن كوتاه حكمت‌آميز را نقل كرده است تا كسانى كه خواستار چنين سخنانى هستند، نيز از اين درياى حكمت و راه بلاغت برخوردار شوند. حال اگر فرضاً شريف رضى همه كتاب خود را به سخنان كوتاه امام - بى‌هيچ اشاره‌اى به مخاطبان آن - اختصاص مى‌داد، معلوم نبود، توفيق امروزى، نصيب كتابش گردد. ليكن با شيوه خاصّ خود، توانست هر خواننده‌اى را مجذوب كند.
 
آمدى، از اين تنوّع و گونه‌گونى سخن كه لازمه محبوبيت و پايايى آن است، غفلت ورزيده و حدود يازده هزار سخن را نقل مى‌كند كه غالباً تقطيع شده و جدا از بافت فكرى و جغرافياى خاصّ خود است. لذا كتاب او امكان رقابت با كتابى چون «نهج‌البلاغه» را از دست داده است.
 
ضعف اساسى كار آمدى، آن است كه پنداشته هر چه كميّت چنين سخنانى بيشتر شود، قوّت آن افزايش مى‌يابد؛ حال آنكه انتخاب دقيق جاحظ و گزينش‌گرى او و اكتفا به تنها يكصد سخن و يا شيوه شريف رضى و ارائه سخنان گوناگون حضرت، بيان كننده آن است كه قوّت تأثير، نتيجه ايجاز و اختصار است.
 
از اين‌رو، به نظر مى‌رسد كه اين كتاب عظيم و ارجمند، على‌رغم ارزش ادبى و تاريخى خود، نيازمند بازآفرينى است. كسى چونان خود مؤلف، بايد دست به كار شود و از اين مجموعه گران‌سنگ، احاديثى را برگزيند و آن را با نظمى درونى و فكرى - نه به ترتيب الفبايى - عرضه كند. البته تاكنون كتاب‌هايى تحت عنوان «تصنيف غررالحكم»، «معجم غررالحكم» و... منتشر شده است؛ اما هنوز كار در همان افق است و بايد همّتى ديگر ورزيد و طرحى نو در افكند. بايد روح «نهج‌البلاغه» را در كالبد «غررالحكم» دميد و آن را در قالبى جديد عرضه كرد.
 
وضعيت كتاب
نسخه اصل اين كتاب شريف را كه از آغاز تا انجام به خط آقا جمال خوانسارى مى‌باشد، در نزد استاد ارموى موجود بوده است. در تصحيح كتاب ضمن استفاده از نسخه اصل با دو نسخه ديگر دقيقاً مقابله و به اختلافات اشاره شده است. هدف ارموى تنها انتشار كتاب بوده و در مطالب شرح دخالت نكرده است. از جمله تصرّفات اندك وى عددگذارى در اوّل سخنان حضرت است.
 
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب
مقاله نگاهى به شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحكم، سيد حسن اسلامى، مجله علوم حديث، بهار 1378، شماره 11، ص83 - 88