متن عربی
« 139»
(52) (و من خطبة له (عليه السلام))
قد تقدم مختارها برواية و نذكرها هاهنا برواية أخرى و لتغاير الروايتين
أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَصَرَّمَتْ وَ آذَنَتْ بِانْقِضَاءٍ وَ تَنَكَّرَ مَعْرُوفُهَا وَ أَدْبَرَتْ حَذَّاءَ فَهِيَ تَحْفِزُ بِالْفَنَاءِ سُكَّانَهَا وَ تَحْدُو بِالْمَوْتِ جِيرَانَهَا وَ قَدْ أَمَرَّ مِنْهَا مَا كَانَ حُلْواً وَ كَدِرَ مِنْهَا مَا كَانَ صَفْواً فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا سَمَلَةٌ كَسَمَلَةِ الْإِدَاوَةِ أَوْ جُرْعَةٌ كَجُرْعَةِ الْمَقْلَةِ لَوْ تَمَزَّزَهَا الصَّدْيَانُ لَمْ يَنْقَعْ فَأَزْمِعُوا عِبَادَ اللَّهِ الرَّحِيلَ عَنْ هَذِهِ الدَّارِ الْمَقْدُورِ عَلَى أَهْلِهَا الزَّوَالُ وَ لَا يَغْلِبَنَّكُمْ فِيهَا الْأَمَلُ
« 140»
وَ لَا يَطُولَنَّ عَلَيْكُمْ فِيهَا الْأَمَدُ فَوَاللَّهِ لَوْ حَنَنْتُمْ حَنِينَ الْوُلَّهِ الْعِجَالِ وَ دَعَوْتُمْ بِهَدِيلِ الْحَمَامِ وَ جَأَرْتُمْ جُؤَارَ مُتَبَتِّلِي الرُّهْبَانِ وَ خَرَجْتُمْ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ الْتِمَاسَ الْقُرْبَةِ إِلَيْهِ فِي ارْتِفَاعِ دَرَجَةٍ عِنْدَهُ أَوْ غُفْرَانِ سَيِّئَةٍ أَحْصَتْهَا كُتُبُهُ وَ حَفِظَهَا رُسُلُهُ لَكَانَ قَلِيلًا فِيمَا أَرْجُو لَكُمْ مِنْ ثَوَابِهِ وَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِنْ عِقَابِهِ وَ اللَّهِ لَوِ انْمَاثَتْ قُلُوبُكُمُ انْمِيَاثاً
وَ سَالَتْ عُيُونُكُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَيْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِي الدُّنْيَا مَا الدُّنْيَا بَاقِيَةٌ مَا جَزَتْ أَعْمَالُكُمْ وَ لَوْ لَمْ تُبْقُوا شَيْئاً مِنْ جُهْدِكُمْ أَنْعُمَهُ عَلَيْكُمُ الْعِظَامَ .وَ هُدَاهُ إِيَّاكُمْ لِلْإِيمَانِ .
« 141»
و (منها) في ذكر يوم النحر و صفة الأضحية
« 142»
وَ مِنْ تَمَامِ الْأُضْحِيَّةِ اسْتِشْرَافُ أُذُنِهَا وَ سَلَامَةُ عَيْنِهَا فَإِذَا سَلِمَتِ الْأُذُنُ وَ الْعَيْنُ سَلِمَتِ الْأُضْحِيَّةُ وَ تَمَّتْ وَ لَوْ كَانَتْ عَضْبَاءَ الْقَرْنِ تَجُرُّ رِجْلَهَا إِلَى الْمَنْسَكِ .
و المنسك هاهنا المذبح .
متن فارسی
ص140
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در بيان بيوفائى دنيا و اهميّت ندادن بآن و ترغيب مردم بآخرت و بزرگ شمردن ثواب و عقاب و نعمتهاى حقّ تعالى)
قسمت أول خطبه
اين خطبه پيش از اين به روايتى اختيار و نقل شده، و در اينجا از روى روايت ديگرى براى اختلافى كه در اين دو روايتست بيان مى كنيم: (1) آگاه باشيد دنيا و بفناء و نيستى نهاده، و (بر اثر تغييراتى كه در آن مشاهده مي شود) در گذشتش را اعلام كرده، و خوشى آن باقى نمى ماند، (مانند جوانى و تندرستى) و به تندى (از اهلش) رو بر مىگرداند، و ساكنين خود را بفناء و نيستى مى كشاند، و همسايگان را بسوى مرگ ميراند (تا به گورستان بسپارد) و شيريني هاى آن به تلخى مبدّل شد (مانند جوانى به پيروى و تندرستى كه به بيمارى تبديل مىگردد) و صافيهاى آن تيره گرديد (پس اكنون كه تغييرات در آن آنى و فورى و بهره از آن موقّتى است، نبايستى بآن دلبند شد) (2) پس از اين دنيا (نسبت به زندگانى هر كس زمانى) باقى نمانده مگر ته ماندهاى (چند روزى) مانند ته مانده آب در مشك كوچكى، يا باقى نمانده از آن مگر جرعه اى
ص141
(مدّت كمى) مانند جرعه مقلة (عادت عرب بر اينست كه چون تشنگان در بيابان اندك آبى يابند، سنگ ريزه در ظرفى ريخته آنقدر آب بر آن بريزند كه آن سنگريزه ها را بپوشاند، پس هر يك آن مقدار آب را براى رفع تشنگى بياشامد، و باين طريق آب اندك را ميان خودشان قسمت كنند، و آن سنگريزه ها را مقلة گويند) پس تشنه (دنيا كه مدّت كمى از عمرش باقى مانده) اگر بمكد آن ته مانده (و يا آن جرعه مقله) را (بدنيا دل بسته از آخرت چشم پوشد) تشنگى او بر طرف نشود (بهره اى كه در نظر دارد بدست نياورد) (3) پس اى بندگان خدا (اكنون كه رفتار دنيا با شما چنين است) براى كوچ كردن از اين سرا كه براى اهلش زوال و نيستى مقدّر شده آماده شويد، و آرزو بر شما غالب نشود، و مدّت زندگانى در آن بنظر شما طولانى نيايد (به آرزوهاى بيجا تكيه مكنيد و از مرگ غافل نباشيد كه ناگاه شما را دريابد) (4) پس سوگند بخدا اگر بناليد مانند ناله شتران غم زده فرزند مرده، و بخوانيد مانند صداى كبوتر، و فرياد و زارى نمائيد مانند فرياد و زارى راهبى كه دنيا را ترك كرده، و از مالها و فرزندان در راه خدا بگذريد براى درخواست تقرّب از جهت بلندى مقام و منزلت نزد او، يا آمرزش گناهى كه نوشته شده و فرشتگان او آن گناه را ثبت نمودهاند، هر آينه كم است در مقابل ثوابى كه از جانب خداوند متعال من براى شما اميدوارم، و (همچنين) كم است در برابر عذاب او كه من از آن براى شما مى ترسم (ثواب و پاداش عبادت و پرستش خدا كه من بشما امر ميكنم بيشتر است از پاداش عبادتى كه شما در طلب آن تضرّع و زارى مىكنيد و بآنچه كه وسيله تقرّب است دست مىاندازيد، و عقاب و كيفر معصيتى كه من شما را از آن نهى مى نمايم سختتر است از معصيتى كه شما در آمرزش آن ناله و سوگوارى مىنماييد، خلاصه پاداش عبادت و بندگى خدا و كيفر معصيت و نافرمانى او كه من مىدانم از حيطه ادراك و فهم شما بيرون است، پس كوشش كنيد در آنچه كه امر ميكنم، و چشم بپوشيد از آنچه كه نهى مى نمايم). (5) و سوگند بخدا اگر براى شوق به حقّ تعالى يا براى ترس از او دلهاى شما گداخته شود و از چشمهايتان خون جارى گردد و بدين منوال زندگى كنيد در دنيا مادامى كه باقى است، اين اعمال و منتهى درجه كوشش شما برابرى با نعمتهاى بزرگ خداوند كه بشما عطاء فرموده نمىنمايد، و مساوى راهنمائى نمودن او شما را بسوى ايمان نمى گردد.
ص142
و قسمتى از اين خطبه در بيان عيد قربان و صفت حيوان قربانى است:
(6) از جمله شرائط حيوان قربانى آنست كه تمام گوش باشد (بريده و شكافته نباشد) و چشمش سالم باشد، پس اگر گوش و چشمش بى عيب بود، قربانى صحيح و درست است، (7) و اگر شاخ شكسته باشد (براى قربانى صلاحيّت ندارد، مانند گوسفند پا شكستهايست كه) براى رفتن به قربانگاه مى لنگد (قربانى گوسفند پا شكسته و شاخ شكسته درست نيست. سيّد رضىّ فرمايد:) منسك (اگر چه بمعنى محلّ عبادت و پرستش است، و ليكن) در اينجا بمعنى قربانگاه و آن موضعى است كه قربانى را در آنجا سر مى برند.