پاكدامنى زيور تهيدستى ، و شكر گزارى زيور بى نيازى (ثروتمندى) است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه (سید علی نقی فیض السلام)  >  در بيان هلاكت مردم ( خطبه شماره 87 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

« 219»

(87) (و من خطبة له ( عليه‏ السلام  ))
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَقْصِمْ جَبَّارِي دَهْرٍ قَطُّ إِلَّا بَعْدَ تَمْهِيلٍ وَ رَخَاءٍ وَ لَمْ يَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ وَ فِي دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ وَ مَا كُلُّ ذِي قَلْبٍ بِلَبِيبٍ وَ لَا كُلُّ ذِي سَمْعٍ بِسَمِيعٍ وَ لَا كُلُّ ذِي نَاظِرٍ بِبَصِيرٍ فَيَا عَجَباً وَ مَا لِيَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَاءِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا لَا يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ وَ لَا يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ وَ لَا يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ وَ لَا يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ يَعْمَلُونَ فِي الشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْكَرُوا مَفْزَعُهُمْ فِي الْمُعْضِلَاتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ وَ تَعْوِيلُهُمْ فِي الْمُبْهَمَاتِ عَلَى آرَائِهِمْ كَأَنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ‏

 

« 220»

نَفْسِهِ قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِيمَا يَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْكَمَاتٍ .

 


متن فارسی

 

ص220

 از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السّلام است (كه در آن مردم را بجهت اختلاف در دين و اعتماد بر آراء و عقائد باطله و پيروى نكردن از پيغمبر و امام سرزنش مى ‏فرمايد):
(1) پس از اداى حمد و سپاس خداى تعالى و درود بر خاتم انبياء (بدانيد رسم دنيا بر اين بوده كه) خداوند سبحان گردنكشان روزگار را هرگز نابود ننموده مگر پس از مهلت دادن و خوشگذرانى، و شكستگى استخوان هيچيك از امّتها (ى پيغمبران) را اصلاح نكرده مگر پس از تنگى و رنج (در زندگى، پس شما هم به ستمگرى ستمكاران شكيبا بوده منتظر روزى باشيد كه خدا دست ظلم و تعدّى آنها را كوتاه نمايد) و سختيهايى كه بآن رو آورديد (شما را دريافت) و كارهاى بزرگ و گرفتاريهايى كه از آن پشت گردانيديد (رهائى يافتيد) عبرت است (تا شما را آگاه گرداند كه خداوند هيچ قومى را در سختى نگذارد و عاقبت، ستمكاران را از پاى در آورد و هر مصيبت و بلائى را زوالى است) (2) و (ليكن) هر دلدارى خردمند نيست (تا حقائق را بفهمد) و هر گوش دارى شنوا نيست (تا حقّ را بشنود) و هر چشمدارى بينا نيست (تا از ديدن پيشآمدهاى روزگار عبرت گيرد، و معلوم است براى درك حقائق دلهاى هشيار و گوشهاى شنوا و چشم هاى بينا لازم است، نه اين دلها و گوشها و چشمها كه حيوانات هم آنرا دارند) (3) پس شگفتا و چگونه به شگفت نيايم از خطاء و اشتباه كارى اين فرقه‏ هاى گوناگون كه دليلهاى ايشان در دينشان با يكديگر اختلاف دارد (و در هر امرى اعتماد بر دليلهاى خود دارند و) از سنّت پيغمبرى پيروى نكرده به كردار وصيّى اقتداء نمى ‏نمايند (اگر پيروى مى‏ كردند اختلاف در دينشان نبوده از عذاب الهىّ مى‏ رهيدند) و ايمان بغيب (خدا و روز رستخيز) نمى‏ آورند و از زشتى (حرام و شبهه) خوددارى نمى‏نمايند (پس اگر بنا ديده گرويده و از زشتى خوددارى مى ‏كردند به دليلهاى نادرست خود كه موجب اختلاف در دينشان شد اعتماد نداشتند) (4) در شبهات (آنچه بر ايشان مشتبه است، طبق رأى نادرست خود) رفتار نموده از خواهش هاى نفس پيروى مي كنند، معروف و پسنديده نزد ايشان چيزى است كه خودشان نيكو شناخته‏ اند و منكر و ناشايسته پيش آنها چيزيست كه خودشان بد دانسته ‏اند، (5) در مشكلات پناهگاهشان خودشان هستند (در حلّ احكام مشكله‏

 

 ص221

بخود مراجعه نموده و بنظر خويشتن رفتار مى ‏نمايند اگر چه مخالف گفته خدا و رسول باشد) و در امور پوشيده (معارف الهيّه) اعتمادشان بر رأي هاى (نادرست) خودشان است (اگر چه بر خلاف عقل و دين باشد) گويا هر مردى از ايشان (در امر دين) در آنچه مى ‏بيند (حكم هر مسئله كه بيان مي كند) پيشواى خود است كه بندهاى استوار و دلائل محكمه از خويش گرفته است (و بآنها استدلال مى‏ نمايد و اعتقادش اينست كه هر حكمى كه به رأى نادرست خود اجتهاد كرده مانند حكم الهى است).

قبلی بعدی