چون دنيا به كسى روى آورد ، نيكى هاى ديگران را به او عاريت دهد ، و چون از او روى برگرداند خوبى هاى او را نيز بربايند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه (سید علی نقی فیض السلام)  >   خانه علاء حارثى ( خطبه شماره 200 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

« 662»

(200) (و من كلام له (عليه ‏السلام) ) بالبصرةو قد دخل على العلاء بن زياد الحارثي و هو من أصحابه يعوده فلما رأى سعة داره قال
مَا كُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِي الدُّنْيَا وَ أَنْتَ إِلَيْهَا

 

« 663»

فِي الْآخِرَةِ كُنْتَ أَحْوَجَ وَ بَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ تَقْرِي فِيهَا الضَّيْفَ وَ تَصِلُ فِيهَا الرَّحِمَ وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا فَإِذاً أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ فَقَالَ لَهُ الْعَلَاءُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَشْكُو إِلَيْكَ أَخِي عَاصِمَ بْنَ زِيَادٍ قَالَ وَ مَا لَهُ قَالَ لَبِسَ الْعَبَاءَةَ وَ تَخَلَّى مِنَ الدُّنْيَا قَالَ عَلَيَّ بِهِ فَلَمَّا جَاءَ قَالَ : يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكَ الْخَبِيثُ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ وَ وَلَدَكَ أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ قَالَ وَيْحَكَ إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْحَقِّ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ .


متن فارسی

ص663

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در بصره هنگاميكه براى عيادت علاء پسر زياد حارثى
كه بيمار و از اصحاب آن بزرگوار بود باو وارد شد چون فراخى خانه او را ديد فرمود:

 

 ص664

1 با فراخ بودن اين خانه در دنيا چه كردى و حال آنكه تو به فراخى آن در آخرت نيازمندتر هستى (زيرا در اين خانه بيش از چند روزى نمى‏ مانى و در آن خانه هميشه خواهى بود) آرى اگر بخواهى با فراخى اين خانه فراخى خانه آخرت را هم دريابى ميهمان در آن پذيرايى نموده با خويشاوندان پيوسته باش، و حقوق شرعيّه (خمس و زكوة و صدقات و سائر حقوق واجبه و مستحبّه) را از آن آشكار كن كه در اين صورت بواسطه فراخى اين خانه فراخى خانه آخر ترا دريافته‏اى. پس علاء به آن حضرت عرض كرد: يا امير المؤمنين از برادرم عاصم ابن زياد بتو شكايت ميكنم. آن بزرگوار فرمود: 2 براى چه گفت: (همچون رهبانان) گليمى‏  پوشيده و از دنيا دورى گزيده. حضرت فرمود: او را نزد من بياوريد، چون آمد فرمود: 3 اى دشمنك خود (شيطان) پليد ناپاك خواسته ترا سرگردان كند (كه باين راهت وا داشته و آنرا در نظرت آراسته است) آيا بزن و فرزندت رحم نكردى (كه تنهائى و درويشى پيشه گرفتى) آيا باورت اين است كه خداوند براى تو پاكيزه‏ ها را حلال كرده و كراهت دارد و نمى‏ خواهد كه تو از آنها بهره‏مند گردى (در صورتيكه در قرآن كريم س 7 ى 32 مى‏ فرمايد: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ يعنى بگو: كى حرام كرده است آرايش و روزيهاى پاكيزه‏اى را كه خداوند براى بندگانش مقرّر فرموده) تو پست ترى از اينكه خداوند نعمتى را بتو حلال كند و نخواهد كه از آن بهره برى (زيرا اين مرتبه انبياء و اوصياء آنها است). عاصم گفت: يا امير المؤمنين كار من مانند كار تو است كه در لباس زبر و خشن و خوراك سخت و بى‏مزه هستى حضرت فرمود: 4 واى بر تو، من مانند تو نيستم، زيرا خداى تعالى به پيشوايان حقّ واجب گردانيده كه خود را با مردمان تنگدست برابر نهند تا اينكه فقير و تنگدست را پريشانيش فشار نياورده نگران نسازد.

قبلی بعدی