اى مردم، بايد خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه كيفر ، ترسان بنگرد ، زيرا كسى كه رفاه و گشايش را زمينة گرفتار شدن خويش نداند ، پس خود را از حوادث ترسناك ايمن مى پندارد و آن كس كه تنگدستى را آزمايش الهى نداند پاداشى را كه اميدى به آن بود از دست خواهد
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  دانستنی های نهج البلاغه (سایر مباحث)  >  بيت الله

بيت الله

از نام‌هاي كعبه
«بيت» در اصل به محل زندگي انسان در شب است كه بعدها بدون اعتبار قيد شب[1]، به معناي مكان سكونت[2]و زندگي، گرد هم آمدن و بازگشت[3]به كار رفته است. «الله» از ريشه «أله» به معناي معبود، پس از حذف همزه و درآمدن الف و لام بر آن، براي باري تعالي عَلَم شده است.[4]تركيب اضافي «بيت الله»، بر پايه تقدير لام اختصاص ميان مضاف و مضاف اليه،[5]به معناي خانه متعلق به خداوند و با توجه به غير جسماني و بي‌مكان بودن خداوند،[6]اضافه تشريفيه و براي بزرگداشت[7]خانه منسوب به الله است. پاره‌اي روايت‌ها مساجد را خانه‌هاي خدا بر زمين دانسته[8]و همين را علت بزرگداشت آن‌ها معرفي كرده‌اند.[9]بر اين اساس، حركت به سوي مسجد، حركت به سوي خدا[10]و زيارت او[11]شمرده شده است. در برخي روايت‌ها «بيت الله» بر مسجد الاقصي اطلاق شده است.[12]در منابع و فرهنگ اسلامي، «بيت الله» بيشتر به كعبه گفته مي‌شود. برخي اطلاق ياد شده را علم بالغلبه[13]و به دليل كثرت كاربرد دانسته و گروهي ديگر، آن را علم جنس و به معناي كلي مسجد مي‌دانند كه كعبه بارزترين مصداق آن است.[14]برخي اضافه تشريفيه «بيت الله» در اطلاق بر كعبه را نمايانگر برتري آن بر ديگر مساجد دانسته‌اند.[15]«بيت الله» در بسياري از كاربردها با الگوگيري از آيه 2 مائده/5 (آمّينَ البيتَ الحَرام) با وصف (الحرام) همراه است.[16]برخي روايت‌ها علت اين وصف را حرمت ورود مشركان به خانه خدا دانسته‌اند.[17]در بسياري موارد، واژه «بيت» همراه الف و لام عهد[18]و بدون افزوده شدن به «الله» به سبب كاربرد فراوان بر كعبه[19]اطلاق مي‌گردد؛ پيشينه نسبت دادن جايي به خدا و اطلاق تعابيري همانند «بيت الله» بر آن، به عهد عتيق مي‌رسد. «بيت ايل»[20](شهري مرزي ميان بيت المقدس يا اورشليم و نابلس[21]) و «ايلياء» (شهر بيت المقدس[22]) هر دو به معناي بيت الله هستند. بتان جاهلي خانه‌اي داشتند كه به نام بت نسبت مي‌يافت و عبادتگاه به شمار مي‌رفت.[23]با ظهور اسلام، آن خانه‌ها از ميان رفتند[24]و تنها كعبه به عنوان بيت الله و نماد يكتاپرستي باقي ماند. اشعار[25]و گزارش‌هاي تاريخي[26]گوياي كاربرد تركيب ياد شده و تركيبات همانند آن در روزگار جاهليت و آغاز ظهور اسلام درباره كعبه است. براي نمونه، قريش ميان عرب به «اهل بيت الله» و «جيران بيت الله» مشهور بودند و در سفرهاي تجاري مورد احترام قرار مي‌شدند و در بسياري از موارد كاروانشان غارت نمي‌شد و در نتيجه، تجارتي پر سود داشتند.[27]عبدالمطلب در سخن مشهور خود به ابرهه، «البيت» را بر كعبه اطلاق كرده است: «إنّي أنا رَبُّ الإبِلِ وانَّ لِلبَيتِ رَبّاً سَيَمنَعُهُ».[28]بر پايه روايتي از امام صادق(ع) مي‌توان دريافت كه نسبت «بيت ربنا» ميان اعراب پيش از اسلام پيشينه داشته است.[29]
 
تركيب «بيت الله» در آيات قرآن نيامده؛ ولي الفاظي همانند آن مانند «بَيتي»، «البَيت» (بقره/2، 125؛ حج/22، 26) و «بَيتِك» (ابراهيم/14، 37) درباره كعبه به كار رفته است. در دو مورد نخست، قرآن از زبان خداوند يادآور مي‌شود: به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم تا خانه‌ام را براي طواف كنندگان، معتكفان، و ركوع‌گران و سجده كنندگان پاكيزه سازد: (وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ)؛ (وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ... وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود). در موردي ديگر، دعاي ابراهيم(ع) را گزارش مي‌كند: خداوندا! برخي فرزندان خود را در سرزمين غير قابل كشت مكه نزد خانه تو مسكن دادم تا نماز را برپا دارند: (رَبَّنا إِنّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاة...) به عكس موارد پيشين، در آيه 3 قريش/106 «ربّ» به «البيت» افزوده شده و از قريش مي‌خواهد تا خداوندگار اين خانه را پرستش كنند: (فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْت).[30]
 
افزون بر آيات قرآن، «بيت الله» در بسياري از منابع روايي و فقهي هنگام بيان پاره‌اي آموزه‌ها و احكام درباره كعبه به كار رفته است؛ همچون: اشاره به داستان آن در روزگار پيامبران پيشين و حتي آدم(ع)،[31]حجت خدا بودن بيت الله بر بندگان[32]، عبادت شمردن نگاه به بيت الله[33]، كراهت نماز بر پشت بام بيت الله.[34]گذشته از نمونه‌هاي ياد شده، برخي روايت‌ها در تبيين علت مناسك حج، با بيت الله دانستن كعبه، وقوف در مشعر عرفات[35]و مزدلفه، انجام قرباني و پاك شدن از گناه را مقدمه‌اي براي زيارت خانه خدا و ورود به آن شمرده‌اند.[36](← كعبه) اختلاف درباره علم بالغلبه و يا علم جنس بودن «بيت الله» سبب پيدايش احكامي متفاوت درباره فردي شده است كه نذر مي‌كند به بيت الله برود. بر پايه ديدگاه اول، رفتن به كعبه واجب است.[37]با اين حال، ميان هواداران ديدگاه دوم، گروهي بر اين باورند كه به سبب انصراف «بيت الله» به بارزترين مصداق يعني كعبه، رفتن به آن جا واجب است[38]و دسته‌اي نيز معتقدند كه اگر قصد مكاني معين را نداشته باشد، چيزي بر او لازم نيست؛ زيرا بيت الله ميان همه مساجد مشترك است و چيزي معين نمي‌شود.[39]برخي هم در صورت عدم قصد و نبودن قرينه، رفتن به هر مسجدي را كافي دانسته‌اند.[40]
 
 
منابع
الاحتجاج:ابومنصور الطبرسي (م.520ق.)، مشهد، نشر مرتضي، 1403ق؛الامالي:الصدوق (م.381ق.)، قم، البعثه، 1417ق؛انساب الاشراف:البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛تاج العروس:الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك):الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛تحرير الاحكام الشرعيه:العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق عليه‌السلام، 1420ق؛التحرير و التنوير:ابن ‏عاشور (م.1393ق.)، مؤسسة التاريخ؛تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم):ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش شمس الدين، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛تفسير العياشي:العياشي (م.320ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه؛تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن):القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛التفسير الكبير:الفخر الرازي (م.606ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق؛ثواب الاعمال:الصدوق (م.381ق.)، قم، الرضي، 1368ش؛جامع المسائل:محمد تقي بهجت، قم؛الخلاف:الطوسي (م.460ق.)، به كوشش خراساني و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1407ق؛رسائل المرتضي:السيد المرتضي (م.436ق.)، به كوشش حسيني و رجايي، قم، دار القرآن، 1405ق؛روضة المتقين:محمد تقي المجلسي (م.1070ق.)، به كوشش موسوي و اشتهاردي، قم، بنياد فرهنگ اسلامي، 1396ق؛زاد المسير:ابن جوزي (م.597ق.)، به كوشش عبدالرزاق، بيروت، دار الكتاب العربي، 1422ق؛سعد السعود:ابن طاووس (م.664ق.)، قم، الرضي، 1363ش؛سنن الترمذي:الترمذي (م.279ق.)، به كوشش عبدالوهاب، بيروت، دار الفكر، 1402ق؛السيرة النبويه:ابن هشام (م.213/218ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، دار المعرفه؛شرائع الاسلام:المحقق الحلي (م.676ق.)، قم، اسماعيليان، 1408ق؛شرح الرضي علي الكافيه:رضي الدين الاسترآبادي (م.686ق.)، به كوشش يوسف عمر، تهران، مؤسسة الصادق عليه‌السلام، 1395ق؛عقائد الاماميه:المظفر (م.1381ق.)، قم، انصاريان؛علل الشرائع:الصدوق (م.381ق.)، به كوشش بحر العلوم، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ق؛فتح الباري:ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛قاموس الكتاب المقدس:بطرس عبدالملك و ديگران، قاهره، دار الثقافه، 1994ق؛قواعد الاحكام:العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1413ق؛الكافي:الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛الكامل في التاريخ:ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛كتاب مقدس:ويليام گلن و هنري مرتن، ترجمه: فاضل خان همداني، تهران، اساطير، 1380ش؛الكشاف:الزمخشري (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق؛كشف اللثام:الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛كشف المراد:العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش حسن‏زاده آملي، قم، نشر اسلامي، 1419ق؛لسان العرب:ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛المجموع شرح المهذب:النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛المحاسن:ابن خالد البرقي (م.274ق.)، به كوشش حسيني، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1326ش؛مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام:الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛مستدرك الوسائل:النوري (م.1320ق.)، بيروت، آل البيت عليهم‌السلام، 1408ق؛المصباح المنير:الفيومي (م.770ق.)، قم، دار الهجره، 1405ق؛المصنّف:عبدالرزاق الصنعاني (م.211ق.)، به كوشش حبيب الرحمن، المجلس العلمي؛معجم البلدان:ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛معجم مقاييس اللغه:ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛مغني المحتاج:محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛مفردات:الراغب (م.425ق.)، به كوشش صفوان داودي، دمشق، دار القلم، 1412ق؛المفصل:جواد علي، بيروت، دار العلم للملايين، 1976م؛من لا يحضره الفقيه:الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛المنمق:ابن حبيب (م.245ق.)، به كوشش احمد فاروق، بيروت، عالم ‏الكتب، 1405ق؛النحو الوافي:عباس حسن، دار المعارف؛النهايه:مبارك ابن اثير (م.606ق.)، به كوشش الزاوي و الطناحي، قم، اسماعيليان، 1367ش.
 
مهدي ملك‌محمدي؛ حسين حسينعلي
[1]. مفردات، ص151.
[2]. مفردات، ص151؛ المصباح، ص68، «بيت».
[3]. معجم مقاييس اللغه، ج1، ص324؛ النهايه، ج1، ص170، «بيت».
[4]. مفردات، ص82؛ المصباح، ج2، ص20.
[5]. نك: شرح الرضي، ج2، ص206-208؛ النحو الوافي، ج3، ص20.
[6]. كشف المراد، ص406؛ عقائد الاماميه، ص36.
[7]. مفردات، ص498.
[8]. ثواب الاعمال، ص27.
[9]. علل الشرائع، ج2، ص318.
[10]. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص199.
[11]. الامالي، ص440.
[12]. سعد السعود، ص100؛ بحار الانوار، ج18، ص317.
[13]. التحرير و التنوير، ج30، ص492.
[14]. نك: لسان العرب، ج15، ص310؛ تاج العروس، ج20، ص226، «نحو»؛ ج3، ص22، «بيت».
[15]. فتح الباري، ج2، ص120.
[16]. نك: الكافي، ج4، ص277؛ المصنف، ج5، ص149.
[17]. علل الشرائع، ج2، ص398؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص191.
[18]. زاد المسير، ج1، ص109.
[19]. الكشاف، ج1، ص183-184.
[20]. كتاب مقدس، سفر پيدايش 28: 11-22.
[21]. قاموس الكتاب المقدس، ص200؛ التحرير و التنوير، ج14، ص14.
[22]. معجم البلدان، ج1، ص293؛ تاج العروس، ج14، ص38، «ايل».
[23]. نك: رسائل المرتضي، ج3، ص230؛ المفصل، ج6، ص228-229.
[24]. نك: المفصل، ج6، ص234، 242، 272.
[25]. السيرة النبويه، ج1، ص175؛ المنمق، ص63، 103؛ انساب الاشراف، ج1، ص72.
[26]. انساب الاشراف، ج1، ص71؛ تاريخ طبري، ج2، ص133؛ الكامل، ج1، ص443.
[27]. التفسير الكبير، ج32، ص295؛ تفسير قرطبي، ج21، ص200؛ نك: تفسير ابن كثير، ج8، ص466.
[28]. السيرة النبويه، ج1، ص50؛ نك: الكامل، ج1، ص444.
[29]. الاحتجاج، ج2، ص346.
[30]. نك: التفسير الكبير، ج32، ص298.
[31]. تفسير عياشي، ج1، ص37؛ الكافي، ج4، ص196؛ علل الشرائع، ج2، ص421.
[32]. تفسير عياشي، ج1، ص39؛ مستدرك الوسائل، ج9، ص336.
[33]. المحاسن، ج1، ص69.
[34]. سنن الترمذي، ج1، ص216-217.
[35]. روضة المتقين، ج4، ص29-30.
[36]. علل الشرائع، ج2، ص443؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص197.
[37]. المجموع، نووي، ج8، ص473؛ مسالك الافهام، ج11، ص331؛ كشف اللثام، ج9، ص85.
[38]. شرائع الاسلام، ج3، ص146؛ تحرير الاحكام، ج4، ص355؛ قواعد الاحكام، ج3، ص287.
[39]. الخلاف، ج6، ص194؛ مغني المحتاج، ج4، ص362.
[40]. جامع المسائل، ج4، ص326.

منبع :دانشنامه حج