رترين بى نيازى و دارايى، نوميدى است از آنچه در دست مردم است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  شناخت شناسی (سید رضی علیه الرحمه)  >  بغداد و کرخ مولد و مسکن شریف رضی(1)

بغداد و کرخ مولد و مسکن شریف رضی(1)

 

محمد علی جاودان

دولت عباسیان

آنگاه که حکومت جهان اسلام از خاندان اموی خارج شده و به خاندان عباسی رسید تغییراتی در اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی لازم آمد که از جمله آن تغییر مرکز حکومت بود. روشن بود که دمشق دیگر نمی تواند در مقام گذشته خود یعنی مرکزیت سیاسی عالم اسلام باقی بماند، زیرا در مردم این سرزمین، زمینه نیرومندی از علاقه و نفوذ معنوی امویان وجود داشت. (1) که از دو عامل اساسی ریشه می گرفت:

اول اینکه شام بدست سردار اموی یزید در صدر اسلام فتح شده و هم با دست او به اسلام گرویده بود.

دوم: اینکه حکومت و خلافت بیش از صد سال امویان از دو تیره سفیانی و مروانی و تبلیغات حساب شده ایشان، هواخواهی بنی امیه را در آنجا بسط و عمق بخشیده بود.

افزون بر این سرزمین شام از طرفی به مرزهای خطرآفرین روم بسیار نزدیک بوده و از طرف دیگر از بیشتر نقاط مهم عالم اسلام بویژه خراسان، مرکز پیروان خاندان عباسی بسیار دور بود. همه این جهات به عدم تناسب آن برای احراز عنوان مرکزیت جهان اسلام کمک می کرد.

در میان دیگر شهرهای مهم و بزرگ عالم اسلام، کوفه با اینکه در روی کار آمدن عباسیان دخالت داشت (2) جای چندان مناسبی برای مرکزیت حکومت ایشان نبود.

البته ابوالعباس سفاح، اولین خلیفه عباسی در این شهر حکومت خویش را آغاز کرده و ابوسَلَمَه خَلال یکی از بزرگترین داعیان و بنیان گذاران دولت عباسی از اهالی این شهر بود. (3) اما مردمان شهر کوفه، که اکثراً یمانی الاصل یا از موالی بودند، و از علویان طرفداری می کردند تکیه گاه خوبی برای عباسیان بشمار نمی آمدند. چنانکه بعدها هر جا شورشی علیه عباسیان برخاست بطور غالب دست آنها در آن شورش دیده می شود.

اما شهر بصره با اینکه در علاقه مندی به علویان چندان سابقه خوشی نداشت، و این از نظر عباسیان امتیازی محسوب می شود، چون هم از خراسان فاصله زیاد داشت، و هم مثل دمشق در یکی از مرزهای سرزمین پهناور اسلام قرار گرفته بود برای احراز مرکزیت حکومت جدید مناسب شمرده نمی شد.

با توجه به این جهات بود که سفاح بزودی دستگاه حکومت خویش را از کوفه برچیده به شهری که در اطراف کوفه ساخته بود، و - بدان هاشمیه نام نهاد - منتقل ساخت. اما اینجا هم از انقلابات کوفه در امان نبود، و لذا بسرعت از آنجا هم تغییر مکان داده و در شهری که در ناحیه انبار بنا کرده بود، - و آن را هم به هاشمیه موسوم نمود - سکونت گزید. او بالاخره در همانجا بسال 136 وفات یافته و به خاک سپرده شد. (4)

ابوجعفر منصور جانشین وی نیز در همین شهر بر سریر قدرت نشست، اما بزودی گرفتار طغیان گروه افراطی و تندروی راوندیان شده و با تحمل مشکلات فراوان توانست، از دست آنها رهایی یابد؛ (5) این حادثه یکی از عوامل دل زدگی او نسبت به این شهر است. اما عامل مهمتر این بود که شورش های متعدد علویان که از کوفه نشأت می گرفت برای پایتخت او مایه خطر محسوب می شد. (6) پس روی هم رفته است شهر مرکزی مطمئن برای حکومت او به حساب نمی آمد. به همین خاطر بود که در صدد یافتن جانی مناسب برای پایتخت برآمد. مدتی به کار جستجو و تحقیق در این باره گذشت. عاقبت به کمک دانشمندان و اهل نظر، در ساحل غربی رود دجله و نزدیکی مدائن محلی انتخاب شد. می گویند انتخاب و طرح اولیه ساختمان آن در سال 141 هـ انجام گرفته است. (7)

محل انتخاب شده بسیار مناسب می نمود، زیرا از یک طرف بر سر راه کاروان های تجار و مسافران و زائران بسیاری از شهرها و نقاط عالم اسلام قرار داشت که می توانست شهر را به پایگاهی بزرگ برای تجارب و سیاحت و سکونت تبدیل سازد و مهمتر از همه آنها خراسان بود که لشگرگاه عباسیان و مرکز طرفداران این خاندان و یکی از پر رونق ترین نقاط عالم اسلام از نظر اقتصادی و بهره دهی مالیات به حساب می آمد، (8) از طرف دیگر آب و هوایی سالم و خاکی حاصل خیز داشت که ماه بسیار مستعدی برای کشاورزی و باغداری در این ناحیه بوجود می آورد، و بالاخره ثالثاً دو رودخانه پر آب دجله و فرات و نهرهایی که آن دو را به هم پیوند داده و یا از هر یک جداشده و بخشی از ناحیه بین دو رود را سیراب می ساخت برای سرسبزی شهر و حومه آن عاملی مؤثر بودند.

مجموعه این عوامل و توجهی که بعدها عباسیان و حاشیه نشینان دربار ایشان بکار بردند، و نیز پولی که از همه جهان اسلام بعناوین مختلف غارت شده و به بغداد سرازیر می گشت، باعث شد که بزودی شکوه و زیبایی و آبادانی این شهر رونق دمشق را از خاطره ها زائل کند، و بغداد بصورت شهری بی نظیر از جهت وسعت و عظمت و زیادی عمارات و قصرها، فراوانی جمعیت و ثروت، خوشی آب و هوا و کثرت بساتین و باغات در آید. بیش از نیم قرن از عمر این شهر نگذشته بود که مرکز ثروت دنیا و قطب اصلی سیاست جهانی شد، و تنها رقیب آن در جهان آن روز شهر قسطنطنیه می توانست باشد. (9)

ساختمان بغداد

سرزمینی که بغداد در آن ساخته می شد بکلی خالی از سکنه نبود. بلکه از زمانی دراز روستاهای آبادی در آن وجود داشت. یکی از این روستاها بغداد نام داشت که به جای آن شهر بغداد ساخته شد، و دیگری به کرخا موسم بود که محله بزرگ شیعه نشین کرخ در آنجا بوجود آمد. سومی بنام براثا مشهور بود که یکی از محلات حومه بغداد، بجای آن بوجود آمد. اهالی این قریه ها مسیحی آرامی بودند، و به احتمال قوی دو نام بغداد و کرخ، اصالت آرامی داشتند. در قریه کرخا از سال های دراز قبل از ساختمان بغداد، تا سال های دراز قبل از ساختمان بغداد، تا سال های چندی بعد از آن، یک بازار بزرگ مکاره تشکیل می شد که خود عاملی برای آبادانی نواحی اطراف بشمار می رفت. (10)

مورخین قدیم کیفیت بنای این شهر را چنین نوشته اند که منصور دوانیقی جماعتی از حکماء و اهل بصارت، فرستاد تا موضع مناسب بطلبند. ایشان آن مقام که امروز بغداد آنجاست اختیار کردند و منصور نیز حاضر شد و آن موضع را بپسندید و شهر بنا کرد. یکی از عقلاء نصاری گفت: یا امیرالمؤمنین یکی از فضایل این موضع آن باشد که میان دجله و فرات افتاده است، و در وقت محاربه، دجله و فرات همچنان باشند که دو خندق شهر. دیگر آنکه خوار و بار از دیار بکر بانحدار در دجله به این مقام آرند، و از بصره بجانب بحر بصعود، و از جانب شام در روی فرات، و از خراسان و دیار عجم در شط تامرا. دیگر آنکه چون مقام در میان (دو رود بزرگ) است اگر جسر را قطع کنند دشمن نتواند گذشت. دیگر آنکه این موضع در میان بصره و واسط و موصل افتاده و بر و بحر و جبل هم نزدیک. چون (منصور) این سخن بشنید رغبت او در آن تأسیس زیاده شد. امثله (و فرامین) باطراف هم نوشت تا استادان و مهندسان و فعله بیامدند، و چون بنیاد باره نهادند خشت اول بدست خویش نهاد. (11)

می گویند: هنگامی که نقشه شهر کشیده شد، منصور فرمان داد تا آن را در زمینی که باید شهر در آن بنا شود، در همان ابعاد اصلی با خاکستر مشخص کنند، و بعد در محل آن خاکسترها نواری از پنبه قرار داده آتش بزنند. بدین ترتیب یکباره ترکیب تمام نقاط اصلی شهر با خطوطی آتشین، در معرض دید او قرار گرفت. (12)

ساختمان شهر در سال 145 شروع شد و در سال 146 قصر خاص منصور و مسجد جامع شهر در پشت آن پایان یافت. منصور خود بر اینکار نظارت داشت. اما با قیام محمد نفس زکیه در مدینه و برادرش ابراهیم در بصره، بغداد را رها ساخته و به کوفه آمده و در آنجا مسکن گزید، و به رتق و فتق امور جنگ پرداخت. هنگامی که توانست این شورش ها را سرکوب کند که البته با نهایت قساوت و شدت و بی رحمی آن را به پایان رسانید، دوباره به بغداد بازگشت، و دیگر بار نظارت بر ساختمان شهر را عهده دار شد.

تکمیل ساختمان شهر تا سال 149 ادامه داشت. تعداد افرادی که در انجام این عمل شرکت داشتند تا صد هزار تن گفته اند. مسعودی می گوید: در هر روز پنجاه هزار تن در شهر بکارهای ساختمانی مشغول بودند. مقدار اموالی که منصور در راه ساختمان این شهر صرف نمود در حداقل نقل، چهار میلیون و اندی در هم، و حداکثر آن هیجده میلیون دینار تخمین می زنند (13) که پاره ای از محققان آن را با مبالغه همراه می دانند. (14)

البته این مبلغ که با توجه به خسّت منصور بسیار گزاف بنظر می رسد، مربوط به ساختمان شهر و دیوارهای سه گانه و خندق و بازارهای آن و مسجد جامع و قصر خاص خلیفه می باشد. (15)

شهر بغداد بصورت دایره ساخته شد، شکلی که برخلاف نظر جغرافیانویسان قدیم (16) تازگی نداشت، و در بنای همدان و حّران و دارابجرد بکار رفته بود. چهار دروازه، شهر را به بیرون متصل می ساخت، و هر دروازه دو درب آهنین بزرگ داشت که تنها بوسیله یک گروه از مردان ممکن بود بسته یا گشوده شود. این دروازه ها باندازه ای بلند بود که یک علمدار سوار بر اسب با علم خود و یک نیزه دار با نیزه بلند از آن داخل می شد. بدون اینکه علم یا نیزه خم شود. یعقوبی می گوید: پهناور دیوار اصلی شهر در پایین نود ذراع و در بالا بیست و پنج ذراع و بلندی آن شصت ذراع بوده است. (17) همو در تاریخ پهنای دیوار را در پائین هفتاد ذراع می داند. (18) ولی دیگران قطر دیوار را از این هم کمتر دانسته و پنجاه ذراع گفته اند. (19)

شخصی که از بیرون به شهر وارد می شد، در ابتدا به خندق و سپس به دروازه آهنین باروی بیرونی شهر می رسید. این دیوار از نظر بلندی نصف دیوار دوم که شرح آن گذشت بود. بعد از عبور از آن با گذشتن از دالانی مسقف بطور صد ذراع به دروازه دیوار دوم می رسید. در فاصله دو دیوار یک زمین خالی از ساختمان بنام فصیل قرار داشت که می توانست محل نقل و انتقالات نظامی و حرکات جنگی و دفاعی باشد. شخص بعد از عبور از دروازه های این دیوار به خیابان اصلی شهر وارد می شد که تا ارگ مرکزی که قصر سلطنتی و مسجد جامع در آن بود ادامه می یافت و به همین ترتیب شخص با دور زدن ارگ می توانست از دروازه روبرو خارج شود. در واقع دروازه های شهر روبروی هم قرار گرفته و با خیابانهای وسیع و مستقیمی بهم متصل بودند. این خیابانها بر عم عمود بوده و شهر را به چهار قسمت تقسیم می کردند.

چهار دروازه شهر عبارت بودند از:

1- دروازه بصره که در جنوب شرقی قرار داشت.

2- دروازه کوفه که در جنوب غربی قرار گرفته و کاروانهای حجاج از آن سوی، به مکه می رفتند.

3- دروازه شام که در شمال غربی با روی شهر جای گرفته بود.

4- دروازه خراسان که آن را باب الدوله می نامیدند که در شمال شرقی شهر واقع شده و به دجله منتهی می گشت. (20)

در درون باروی شهر منصور برای خود و کسانش قصرها و خانه ها ساخته بود. قصر مجلل او که باب الذهب یا قبه الخضراء نام داشت، درست در وسط شهر قرار گرفته بود. این قصر بصورت مربع ساخته شده و هر ضلع آن چهار صد ذراع یا دویست متر طول داشت. دیوارهای قصر مرمرین و در آن زرین بود، و به همین مناسبت هم بود که به قصر باب الذهب شهرت داشت. قبه ای سبز رنگ بر فراز ایوانی بلند پیشروی قصر را زینت می داد، (21) و یادآور قبه سبزرنگ قصر معاویه در شام بود. قصر منصور و ایوان با شکوه آن، روی به دروازه باب الکوفه داشت، و مسجد جامع که درست در پشت قصر ساخته شده بود روی به دروازه خراسان و شرق داشت. این مسجد نیز بشکل مربع بود و هر ضلع آن دویست ذراع یا حدود صد متر طول داشت. مسجد جامع و قصر منصور چنانکه اشارت رفت در میدان وسیعی قرار گرفته بود که در وسط شهر ایجاد گشته و شکل دایره داشت. در این میدان جز قصر باب الذهب با ساختمان عظیم و دیوارهای بلند آن و مسجد جامع و مکان هائی برای شرطه و محافظان مخصوص، ساختمان دیگری وجود نداشت. (22) این میدان مدور از همه طرف بیک دیوار محصور گشته بود.

بعد از این میدان، قصرهای فرزندان خلیفه و خانه های غلامان خاص و خدمتگزاران مورد اعتماد وی ساخته شده بود. بر اساس این طرح کسان و معتمدان خلیفه حلقه ای محافظ بر گرد قصر او بوجود

آورده بودند که می توانست در موقع بروز خطر احتمالی تا اندازه ای از حوادث جلوگیری کند. پس از این مرحله ادارات دولتی قرار گرفته بودند که چون حلقه محافظ دوم برای قصر خلیفه بحساب می آمدند. بعد از ادارات دولتی، خانه های سران لشکری و کشوری دولت عباسی ساخته شده بود. منصور به اینگونه افراد زمین هائی در شهر بیرون آن داده بود تا در آن برای خود و وابستگان و اطرافیان خویش خانه بنا کنند. (23)

بازار بغداد

چنانکه اشاره شد شهر دو خیابان اصلی داشت که چهار دروازه شهر را بهم متصل می ساخت، و هر کدام که قطری از این شهر دایره وار بودند، در حدود 2600 متر طول داشت.

عرض این خیابانها در سال 157 تا چهل ذراع وسعت یافت. در اطراف این دو خیابان اصلی کوچه های وسیع و مسقفی بشکل بازارهای کنونی بوجود آمده بود که صدمتر طول در حدود هشت متر عرض داشتند. این کوچه های مسقف «طاق» نام داشتند. (24) این طاق ها به کوچه هائی با وسعت کمتر منتهی می گشت که در زبان عربی بدان «درب» می گفتند. کوچه های کوچک با نام «سُکه» از این درب ها باز شده و به خانه ها راه می یافت. کوچه های شهر بشکلی ساخته شده بود که به سوی ارک و میدان مرکزی شهر راه نداشت، و در هر سوی آنها دروازه های تعبیه شده بود که به هنگام لزوم می توانست بسته شده و از خانه های داخلی حفاظت کند. طاق های مختلف به نام فرمانده لشکر یا مرد بزرگی که در آن ناحیه سکنی داشت، و یا اهل قبیله یا شهری که بدان هجرت کرده بودند موسوم می شد. طبق دستور منصور در هر محله بازارهائی برای داد و ستد انواع کالاهای داخلی و خارجی بوجود آمده بودند. بازارها و مراکز پلیس هر محل در طاقات آن قرار گرفته بودند. هر یک از دروازه های چهارگانه شهر بوسیله هزار تن سپاهی مسلح که زیر نظر یک فرمانده انجام وظیفه می کردند، محافظت می شد (25) بدین ترتیب شهر بغداد بیشتر از آنکه یک شهر باشد، یک دژ مستحکم نظامی بود، بلکه به گفته اهل نظر نیرومندترین و تسخیرناپذیرترین قطعه شهرهای مشرق زمین بشمار می رفت. (26)

منصور با ساختن این همه استحکامات و در نظر گرفتن این همه طرحهای حفاظتی می خواست شهری بوجود بیاورد که بتواند او را که در آن عصر از همه طرف گرفتار طغیان و آشوب و خطر بود در پناه خویش محفوظ بدارد. حتی گفته اند که او از زیرزمین های قصر خود، راهی پنهانی و زیرزمینی، به بیرون بغداد کشیده بود که در دو فرسخی شهر سر در می آورد تا اگر خطر به کنار قصر او رسید بتواند از این راه پنهانی جان سالم بدرببرد. (27)

اما با همه تدبیرها بزودی معلوم شد همان کسان که محافظان شهر اویند می توانند مایه خطری بزرگ برای او شوند. یک قیام و طغیان داخلی از سوی قوای مسلح و سپاهیان محافظ شهر، این خطر بزرگ را برای منصور مجسم ساخت، و او را بفکر چاره انداخت. (28) به اشاره یکی از سران دولت، منصور فرزندش مهدی را با بخش عظیمی از لشکر خویش به آن سوی دجله روانه ساخته و قصری در آنجا برای سکونت مهدی بنا کرد. این ناحیه که در ابتدا به «عسکر مهدی» شهرت یافت، بعدها بنام رصّافه و بغداد شرقی مرسوم شد، و با انتقال خلفای عباسی بدان بصورت مرکز اصلی قدرت در جهان اسلام درآمد.

پی‌نوشت‌ها:

1- نگاه کنید به مروج الذهب، 33؛3، چ اسعد داغر و یعقوبی: البلدان، ؛5، چ نجف.

2- طبری، 428؛6، چ ابوالفضل ابراهیم و مسعود: مروج الذهب، 252-253؛3 و تجارب السلف، ؛ 97، چ عباس اقبال.

3- اخبار الطوال، ؛ 370، چ قاهره.

4- در احوالات سفاح نگاه کنید: مروج الذهب، 252؛280؛3 و طبری، 421-471؛7.

5- تجارب السلف، ؛ 106-105، و نیز نگاه کنید به: تاریخ الاسلام السیاسی، 105؛2-104 ، چ هفتم 1964 و زیدان: تاریخ التمدن الاسلامی، 184؛2.

6- طبری، 614؛7 و تجارب السلف، ؛106.

7- البلدان، ؛7.

8- چاپ دهم 1974، در ترجمه و نگارش تازه ای که از این کتاب بوسیله مؤلف و دوستانش دکتر ادوارد جرجی و دکتر جبرائیل جبور در زبان عربی وجود دارد: تاریخ العرب، ؛ 419، چ 6، 1980 بیروت.

9- همان کتاب، متن انگلیسی ؛ و متن عربی ؛ 368.

10- در ماده کرخا، و نیز ماده سوق الثلاثاء در معجم البلدان 3؛283، چ بیروت.

11- تجارب السلف، هندوشاه نخجوانی ؛ 107- 106، چ عباس اقبال و مقایسه شود با مناقب بغداد ؛ 8 و معجم البلدان 458؛1

12- نگاه کنید به مناقب بغداد ؛ 8 و ابن اثیر 559؛5 چ دار صادر.

13- تاریخ بغداد 69؛1 و معجم البلدان 459؛1 و لسترانج: بغداد فی عهد الخلافه العباسیه ؛ 44، چ بغداد و فیلب حتی و دیگران تاریخ العرب ؛ 358- 357.

14- دکتر حسن ابراهیم حسن: تاریخ الاسلام السیاسی 379؛2، چ هفتم.

15- طبری 655؛7 و ابن اثیر 757؛5، چاپ دارصادر.

16- زرین کوب: تاریخ ایران بعد از اسلام ؛415.

17- البلدان ؛ 7- 8 و لسترانج: بغداد، 28-27 هر ذراع در حدود نیم متر است.

18- تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر آیتی 365؛2.

19- دکتر مصطفی جواد و دیگران: بغداد؛ 19 و ابن اثیر 560؛5.

20- لسترانج: سرزمینهای خلافت شرقی ؛ 33-32 و تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر آیتی 365؛2 - دکتر مصطفی جواد و دیگران: بغداد ؛ 19 و الاعلاق النفیسه ؛ 108.

21- طاهر مظفر العمید: بغداد مدینه المنصور المدوره ؛ 19، چ بغداد و دکتر مصطفی جواد و دیگران: بغداد ؛ 22 و 25 و نگاه کنید به معجم البلدان 460؛1-459 و تاریخ بغداد 73؛1.

22- البلدان ؛ 9.

23- بلاذری: فتوح البلدان ؛ 363-361، تحقیق صلاح الدین المنجد و البلدان ؛ 12-10.

24- معجم البلدان 5؛4 طاق به طاقات جمع بسته می شد، و درب به دروب و سِکّه به سُکک.

25- تاریخ بغداد 77؛1، چ افست بیروت.

26- دکتر مصطفی جواد و دکتر احمد سوسه: تخطیط بغداد ؛ ص 21 از کتاب بغداد جمع آوری گروهی از دانشمندان عرب، چ 1961 بغداد.

27- تاریخ بغداد ؛ 77 و ابن جوزی: مناقب بغداد ؛ 11، چ بغداد سال 1342 هـ.

28- طبری 39؛8 - 37 و تاریخ بغداد 83؛1 - 82 و مناقب بغداد 13-12 و تاریخ الاسلام السیاسی 376؛2.

منبع:سالنمای النهج، شماره 6-8.