باید بر زبان و زمان نهجالبلاغه تسلط داشت
1401/01/19
عشایری: باید بر زبان و زمان نهجالبلاغه تسلط داشت
یک استاد نهجالبلاغه پژوه گفت: دو دانش که اهمیت بسیار دارد و الان در نهجالبلاغه خوانیها کمتر مورد توجه قرار میگیرد، تسلط بر زبان و زمان نهجالبلاغه است. یعنی این متن در یک محیط بی محیط و ایزوله نوشته نشده و ناظر بر قضیه فی واقعه است.
عشایری: باید بر زبان و زمان نهجالبلاغه تسلط داشت
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، درششمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهجالبلاغه» موضوع «نهجالبلاغه؛ خوانش گزینشی، خوانش التقاطی» با حضور محمد عشایری منفرد نهجالبلاغه پژوه و عضو هیأت علمی جامعهالمصطفی مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت.
مسعود دیانی؛ مجری برنامه در ابتدای این گفتوگو از عشایری پرسید که یکی از چالشهای مباحثی که درباره نهجالبلاغه اتفاق میافتد این است که اغلب برداشتها ناصحیح و نابجاست؛ از یکسو ما کسانی را داریم که برای تغییر در جامعه و اوضاع نهجالبلاغه را یک منبع مفید میدانند در مقابل گرایشهایی را داریم که میخواهند نهجالبلاغه از هرنوع خوانش جدید تهی شود و امکان بهرهمندی از این ظرفیت وجود نداشته باشد. اگر نخواهیم در این دوگانه گرفتار شویم باید چه اصولی را در نظر بگیریم؟
عشایری پاسخ داد: من فکر میکنم ارباب دانش تفسیر بحث دارند با عنوان شهود مفسر که در آن میگویند، مفسر را بیست دانش بایسته است به عبارت دیگر بیست دانش که مفسر در بعضی حوزهها در حد اجتهاد یعنی کارشناسی و کارشناسی ارشد تسلط نداشته باشد، نمیتواند تفسیر کند به همین دلیل برخی میگویند تفسیر، سهل و ممتنع است. درباره تفسیر کتابی مثل نهجالبلاغه که بین بزرگان ما به نام اخالقرآن مشهور است باید درباره تلاشهایی برای تفسیر آن انجام میشد اما کار منسجم وقویای وجود ندارد. جرج جرداق که یک عرب مسیحی غیر مسلمان است اما نهجالبلاغه بسیار مأنوس بوده است. او میگوید من تعجب میکنم از جامعهای که در آن نهجالبلاغه وجود داشته باشد اما در عین حال ظلم هم وجود داشته باشد. یعنی درک او از نهجالبلاغه مانع، رافع و دافع ظلم است. البته این حرف را خیلیهای دیگر مثل زکی مبارک هم میگویند. او میگوید من معتقدم خوانش نهجالبلاغه به انسان رجلیت، مردانگی، عدالت و صفات نیک دیگری میدهد چون این کلمات از روحی سرچشمه میگرفته که با عظم شیران به جنگ مشکلات میرفته است. به عقیده زکی مبارک اصلاحگری نهجالبلاغه یک اصلاحگری تدریجی است یعنی اینگونه نیست که شما بخوانید تا تغییر کنید بلکه نهجالبلاغه خودش سایش کجیهای شما را به عهده خواهد گرفت.
دیانی سپس گفت: برای اینکه یک جامعه براساس الگوهای نهجالبلاغه باشد به چه اصولی باید پایبند بود؟
عشایری پاسخ داد: شاید بسیاری از دانشهایی که برای شروط مفسر گفتیم اینجا بیاید ولی دو دانش که اهمیت بیشتری دارد و الان در نهجالبلاغه خوانیها کمتر مورد توجه قرار میگیرد، تسلط بر زبان و زمان نهجالبلاغه است. به این معنا که این متن در یک محیط بی محیط و ایزوله نوشته نشده و ناظر بر قضیه فی واقعه است و عینیت گراست و قابلیت نسخه بودگی برای دردهای بشریت برای قرون دیگر و زمانهای دیگر در خودش دارد.
مجری برنامه سپس پرسید که منظورتان از زبان نهجالبلاغه، زبان عربی است یا معتقدید که نهجالبلاغه یک زبان اختصاصی خودش را دارد که جز با استمرار در پژوهش در نهجالبلاغه به آن زبان دست پیدا نمیکنیم؟
این نهجالبلاغه پژوه جواب داد: هردوی اینها مد نظر است. زبان نهجالبلاغه افزون برآنکه خصوصیاتی دارد که دشواریهایی به وجود میآورد مشکل دیگر این است که زبان فارسی و عربی ما از زبان عربی که نهجالبلاغه به آن صادر و تولید شده فاصله زیاد گرفته است. یعنی هر ۱۰ سالی که بر یک زبان میگذرد زبان بازآفرینی میشود؛ زبان مانند یک رودخانه است. به جهت آینده آفرینی امام علی (علیه السلام) که برای اسلام و دین اسلام داشتند یک سازوکاری تدبیر شد که زبان عربی با کمترین تغییرات مواجه شود ولی باز هم دچار تغییر و تطور شد ولی مثلا زبانی مثل انگلیسی که از آن مراقبتی نشده آنقدر تغییر کرده که انگلیسی زبانهای الان برای خواندن داستانها و نمایشنامههای شکسپیر که ۳۰۰-۴۰۰ سال از آن گذشته مشکل دارند مثل ما که برای فهم تاریخ بیهقی مشکل داریم. بنابراین بخشی از مشکلات ما با نهجالبلاغه به این تغییرات زمانی زبان برمیگردد.
دیانی سپس پرسید آیا مصادیقی وجود دارد مبنی براینکه ما با نادیده گرفتن این دو دچار خطاهایی شدیم؟
عشایری گفت: بله، این جملات در یک زمانی صادر شدند که آنموقع میتوانستند به یک نحوی قرینگی کنند که منظور از متن را برسانند. مثلا در یک خطبه ای داریم که با پاداش به نیکوکاران، او را زجر بده. این برای من سوال شد که چرا باید با تشویق یک نیکوکار یک نیکوکار دیگر را زجر دهم؟ بعد فهمیدم «اُزجر» در زبان عربی به معنی جلوی کاری را گرفتن است. به این معنا که با پاداش به نیکوکاران جلوی کار بدکاران از بدکاری را بگیر و خب میبینید که چقدر تفاوت معنایی وجود دارد. مثلا در حکمتها حضرت جمله ای دارند با این مضمون که کسی که بدون اندیشه دینی وارد تجارت شود در ربا میافتد. «ارتطم» در این حکمت یعنی در گل و لای و باتلاق ویک مسیر بدون بازگشت گیر افتادن.
وی در ادامه به توضیح واژه «محکم» و «اِحکام» در خطبه ۵۳ که یکی از خطبههای مهم نهجالبلاغه است و فرد بسیار بزرگی مثل میرزای نائینی هم تاکید کرده که همه افراد بزرگی که در جامعه مسئولیت یا منصبی دارند باید حتما یکبار این نامه را بخوانند پرداخت. این خطبه خطاب به مالک اشتر است. به نظر من قرآن دو مرحله «اِحکام» دارد؛ مرحله نزول و مرحله دوم زمانی که بعد از پیامبر، قرآن معلم واقعی خود که اهل بیت بود را از دست داد. امیرالمومنین در این خطبه درباره قرآن «اِحکام» سخن میگوید. قرآنی که از ورود اباطیل به آن جلوگیری شده است. بنابراین برای تفسیر واژه ای مثل محکم یا اِحکام باید برگردیم و شرایط زمانه را بسنجیم. امیرالمومنین این جملات را به کسانی میگفت که قرآن را به گونه ای می خواندند که از دلشان خوارج به وجود آمد.
دیانی گفت: پس به عقیده شما ما باید با تمام نهجالبلاغه مواجه اینچنینی داشته باشیم که ترجمه تحت اللفظی نداشته باشیم و زمان را لحاظ کنیم وتحلیل ناظر به قرینگی آن زمان باشد.
عضو هیأت علمی جامعه المصطفی بیان کرد: بله این موضوع بسیار مهم است. علاوه براین ما در زبان نهجالبلاغه یک اختلاف نسخ هم داریم و نسخه ای که امروزه در دست ماست تصحیح شده نسخه دکتر صبحی صالح است و مرحوم دشتی و بسیار دیگری از مترجمان این نسخه را ترجمه کردند. بنابراین وقتی قرار است روی نهجالبلاغه کار جدی کنیم باید در اختلاف نسخه هم استدلال داشته باشیم چنانکه در قرآن از هیچ مفسری در کلماتی که دارای اختلاف قرائت است، تفسیرش را نمیپذیریم مگر آنکه اجتهاد خودش را در اختلاف قرائات گفته باشد.
دیانی گفت: مرز بین اینکه یک خوانش را به سوسیالیستی بودن یا لیبرال بودن متهم کنیم کجاست؟ از یکطرف وقتی اطراف سراغ عدالت میروند شائبه چپ بودن و مارکسیست بودن به وجود می آید از آن طرف خوانش های سوسیالیستی و مارکسیستی صورت میگیرد و گروه های التقاطی از نهجالبلاغه استفاده میکنند، مرز بین این دو کجاست؟
وی پاسخ داد: زمانی میتوانید یک معرفت را به نهجالبلاغه منتسب کنید که تمام کلمات امیرالمومنین در نهجالبلاغه و کلمات امیرالمومنین را که در نهجالبلاغه نیامده است دیده باشید و بعد تائیدی یا ابطالی کلمات دیگر را هم نسبت به معرفتی که به دست میآورید بررسی کرده باشید به عبارت دیگر باید بدانید که در کلمات امیرالمومنین کدام جمله وجود دارد که نسبت به برداشت تو احتمال ابطال کنندگی دارد و آن احتمال را صادقانه تقریر کنید و جواب دهید یا اگر جواب ندادید قرائت را با آن سخن دوم امیرالمومنین (علیه السلام) سایش دهی.
عشایری ادامه داد: یکی از کارهای مهم دیگری که باید انجام شود این است که اگر بخواهید یک نظریه را به امام علی (علیه السلام) نسبت دهید باید چنانکه اشاره کردم در اختلاف نسخه هم استدلال داشته باشیم. ما درگذشته دانشی به نام احتجاج القراءه داشتیم که امروز از بین رفته است یعنی روش حجت اقامه کردن که امروز منسوخ شده است.
دیانی گفت: خب اینطور کار سخت می شود و جز مجتهدینی که زبان عربی و تاریخ و نسخ را میشناسند کسی نمی تواند درباره نهجالبلاغه حرف بزند و انگار از نظر شما حتی شارحین نهجالبلاغه هم باید نقد شوند.
میهمان برنامه پاسخ داد: بله ولی گاهی هم می توان نهجالبلاغه را خواند تا به نورانیت امیرالمومنین متصل شد. یعنی همچنان می توان نهجالبلاغه را خواند و درباره آن سخن گفت اما روی سخنان من درباره استخراج نظریه است. چون خواندن ترجمه های نهجالبلاغه های که خیلی ها را در غرب و شرق زیرو رو کرده است. بنابراین منظور این نیست که کسی نهجالبلاغه نخواند اما اگر بخواهیم نظریه استخراج کنیم باید با احتیاط نظر دهیم. این نکته در مورد قرآن هم وجود دارد. ما نمیتوانیم بخشی از نهجالبلاغه را ببینیم اما بخش دیگر که تاثیر تغییر دهنده دارد را نبینیم.
عشایری در ادامه به موضوع حق در نهجالبلاغه پرداخت و گفت: اگر دقت کرده باشید درباره خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه که حق والی به رعیت و حق رعیت به والی است هم اینگونه عمل می شود که گاهی بخش رعیت به والی را بلندتر میخوانند و گاهی هم بخش والی به رعیت علاوه براینکه در انتها یک واژه وجود دارد که به اشتباه ترجمه شده است. محققی که این حق را هم معنا با حق طبیعی که جان لاک گفته میبیند و با همان گزاره بنیادین جان لاک نهجالبلاغه را درک میکنند و دچار اشتباه میشوند. تفاوت این دو دیدگاه در این است که در حق الهی، یک خدایی یک حق طبیعی حیات داده که خودش هم هروقت بخواهد می گیرد ولی در حق حیات جان لاک اینگونه نیست. امام علی (علیه السلام) در خصوص حق حاکم بر رعیت هم عقیده ندارد که همواره حق حاکم بر رعیت مقدم است و مواردی هم وجود دارد که برعکس آن صادق است.
دیانی در پایان گفت: خیلی وقتها ما این را میشنویم که امیرالمومنین اصلا به مصلحت توجه نداشت و طبق یک اصول و قواعد عمل میکرد، آیا واقعا ایشان اینگونه بود؟
این نهجالبلاغه پژوه پاسخ داد: نه اصلا اینطور نیست. درباره امام علی (علیه السلام) دو دوگانه غلط ساختند. یکی «مصلحت و نص» که بنیانگذارش هم ابن ابی الحدید است. او میگوید علی بن ابی طالب به شدت نصگرا بود. ولی من این دوگانه را قبول ندارم و ایشان نصوص را با مصلحت پیش میبرد و دو گانه دیگر، «مصلحت و عدالت» است که این هم غلط است چون مصلحتی که درچارچوب مدیریتی امیرالمومنین (علیه السلام) تعریف میکنیم، مصلحتی است که در ذیل عدالت است و ما حق نداریم عدالت را به گونه ای بفهمیم و تفسیر کنیم که در برابر عدالت قرار بگیرد.
منبع :خبرگزاری مهر