از ويژگى هاى انسان در شگفتى مانيد ، كه : با پاره اى " پى " مى نگرد ، و با " گوشت " سخن مى گويد . و با " استخوان " مى شنود ، و از " شكافى " نَفس مى كشد!!
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  مقالات (اجتماعی)  >  اوصاف طبیعت در نهج البلاغه

اوصاف طبیعت در نهج البلاغه

خداوند تبارک و تعالی همه نیازهای بشر را در آسمان و زمین به ودیعت نهد از آن جمله معادن را آفرید و آن را در درون زمین و در دل کوهه تعبیه کرد تا انسان برای دستیابی به آن تلاش کند و به انسان معادن کوهستانها و صدفهای دریا و آنچه از سیم و زر ناب و مروارید غلطان و دانه های مرجان در درون خود دارند بخشیده است.

لو وهب ما تنفست عنه معادن الجبال و ضحکت عنه اصداف البحار من فلز اللجین و العقیان و نثارة الدرر و حصید المرجان ما اثر ذالک فی جوده. [1]هر چه را که از معادن بیرون می آید یا هر چه را که از خنده صدفهای دریا حاصل می شود از سیم و زر ناب و مرواریدهای غلطان اگر همه را ببخشد در جود و بخشش او اثر نکند.

محمد عبده درباره این سخن امام می فرماید: امام علیه السلام تعبیرهای نو و تازه ای را به کار می گیرد از آن جمله وقتی معادن شکافته می شوند و گوهرهایی را بیرون می دهند به نفس کشیدن تعبیر می کند زیرا وقتی که زمین مواد گداخته درون خود را به بیرون می ریزد گویی که نفس می کشد یا باز شدن دهان صدف را به خندیدن تعبیر می نماید. [2]

- سپس آبها را جاری ساخت و آن را سرچشمه حیات قرارداد.

فلما سکن هیج الماء من تحت اءکنافها و حمل شواهق الجبال الشمخ البذخ علی اءکتافها، فجر ینابیع العیون من عرانین اءنوفها و فرقها فی سهوب بیدها و اءخادیدها و عدل حرکاتها بالراسیات من جلامیدها و ذوات الشنا خیب الشم من صیا خیدها؛

وقتی هیجان آب در گوشه و کنار زمین آرام گرفت کوههای بلند سر به فلک کشیده را بر دوش زمین نهاد سرچشمه های آب را بر فراز کوهها شکافت و در بیابانها و زمینهای هموار جاری ساخت و حرکت زمین را با کوههای پر صخره و کوههای سر برافراشته و استوار تنظیم کرد. [3]

سپس به نقشی که آب در زندگی انسانها دارد می پردازد و می فرماید:

واءعد الهواء متنسما لساکنها، و هوا را آماده ساخت تا بر ساکنین زمین بوزد.

چشمه ها را در بلندیها شکافت تا مهمترین ابزار کشاورزی را در اختیار انسان قرار دهد.

ثم لم یدع جرز الارض التی تقصر المیاة عن دوابیها و لا تجد جداول الانهار ذریعة الی بلوغها حتی اءنشاءلها ناشئة سحاب تحیی مواتها و تستخرج نباتها؛

سپس زمینهای خشک و بی آب و علف را که آب چشمه به بلندیهای آن نمی رسید جوی ها راهی برای رسیدن آنها نداشتند وا نگذاشت بلکه ابری آفرید تا زمین مرده را زنده گرداند و گیاهانش را برویاند. [4]

- آنگاه امام علیه السلام به توصیف گردش آب در طبیعت و تاثیر آن در زندگی می پردازد:

فلما اءلقت السحاب برک بوانیها و بعاع ما استقلت به من العب ء المحمول علیها و اءخرج به من هوامد الارض النبات و من زعر الجبال الاعشاب عهی تبتهج بزینة ریاضها و تزدهی بما اءلبسته من ریط اءزاهیرها و حلیة ما سمطت به من ناضر انوارها و جعل ذالک بلاغا للاءنام و رزقا للاءنعام؛

وقتی که ابر چون شتری که سینه خود را بر زمین می گذارد در هوا گسترده شد و بار سنگین باران را که با خود داشت بر زمین نهاد از سرزمین های بی گیاه رویید و در جای جای کوهها علف تازه سر بر آورد و زمین به زیور مرغزارهای خود شاد گردید و از جامه های نازک و نرم که از شکوفه های تازه بر تن کرده بود به خود بالید این همه را روزی مردمان و رزق چهارپایان قرار داد. [5]

چه زیبا و دل انگیز است این توصیف که حقایق علمی را با وصفی ادیبانه بیان می کند و منافع حیاتی رودها چشمه ها گیاهان و درختان را در کنار لذت روحی می آورد که انسان از مشاهده این مناظر جذاب که دست طبیعت آنها را در کنار هم قرار داده می برد این ابرها با بار گران آب در هوا گسترده می شوند چون شتری که با بار سنگین که سینه خود را به زمین می نهد و قطعات ابر چون پستان شتر که از خود شیر می دهد باران فرو می ریزد.

آبهای باران در دره ها به راه می افتد و از آن رودها و جویبارهای کوچک جریان می یابد. و چیزی نمی گذرد که زمین مرده و بیجان حیاتی دوباره می یابد و بوی خوش زندگی از آن به مشام می رسد.

درختان در دشتها و گیاهان در کوهها سر بر می آورند تا انسان و حیوان از آن استفاده کنند و در این لحظات است که انسان به تماشای این مناظر زیبا می نشیند مرغزارهایی که سراسر زمین را می پوشاند گلها که قطره های باران را در آغوش می کشند و زلال درخشان آب که در فرو دست ها جاری می گردد گویی طبیعت به زیور روشنی از گیاه و آب و خاک آراسته گشته است رنگهای سبز و آبی و زرد دست به دست هم دادند تا مناظر دل انگیز بیافرینند چه چشم انداز زیبایی همه جمع شده اند تا انسان از آنها بهره مند شود؛ آری طبیعت با مناظر زیبایش انسان را به سوی خود می کشد تا تلاش کند و روزی خود را از طبیعت برگیرد.

بدین ترتیب رنگها و تصویرها انسان را به کار و تلاش وا می دارد تا شیرین ترین لحظات عمر خویش را در آغوش این مناظر دلربا سپری کند به استخراج معدن بپردازد زمین را شخم کند نهری را بشکافد و یا گیاهی را کشت کند.

سوالی که پس از اینها به ذهن می رسد آن است که آیا این منابع برای انسان کافیست؟

امام علیه السلام پس از آنکه نعمت های خداوند بر بندگانش را یکی پس از دیگری می شمرد می فرماید:

ما اءثر ذالک فی جوده و لا اءنفدسعة ما عنده ولکان عنده من ذخایر الاءنعام مالا تنفده مطالب الا نام لاءنه الجواد الذی یغیضه سوال السائلین و لا یبخله الحاح الملحین؛

او هر چه ببخشد در بخشندگی او اثری نمی گذارد و از خزانه گسترده او نمی نکاهد اندوخته نعمتها در نزدش به اندازه ای است که درخواست جود او نخشکاند اصرار آنان در طلب او را به تنگ نظری نکشاند. [6]

آری پاک و منزه است خداوندی که نعمتهایش در شمار نمی آید هر چند درخواست و خواهش بندگان تکرار شود.

پی نوشتها:

[1] خطبه: 91

[2] محمد عبده: شرح نهج البلاغه، ص 212

[3] خطبه 91

[4] خطبه 91

[5] خطبه 91

[6] خطبه 91

منبع : اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه، دکتر سید محسن حائری، ترجمه: عبدالعلی آل بویه لنگرودی