از نافرمانى خدا در خلوت ها بپرهيزيد، زيرا همان كه گواه است، داورى مى كند.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  معارف نهج البلاغه (امامت)  >   امام شناسی در نهج البلاغه

امام شناسی در نهج البلاغه

در ساحل نهج البلاغه

خزانه داران دانش
اهل بیت علیهم السلام که بنا بر حدیث ثقلین، پیوندی ناگسستنی با قرآن دارند، مفسّران واقعی این کتاب آسمانی به شمار می آیند؛ چرا که آن ها خزانه داران علوم و معارف وحی الهی اند و خداوند باری تعالی از گنجینه های علم خویش به ایشان بخشیده تا پس از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، هدایت و ارشاد امت را تا روز قیامت به دست گیرند. در سخنانی از امیرمؤمنان علی علیه السلام در این باره آمده است: «مردم! ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله چونان پیراهن تن او، و یاران راستین او، و خزانه داران علوم و معارف وحی و دَرهای ورود به آن معارف می باشیم. هیچ کس جز از دَر به خانه ها وارد نخواهد شد و هر کس از غیر دَر وارد شود، دزد نامیده می شود. مردم! درباره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله آیات کریمه قرآن نازل شد. آنان گنجینه های علوم خداوند رحمان اند؛ اگر سخن گویند، راست گویند، و اگر سکوت کنند، بر آنان پیشی نجویند».
ستون های استوار اسلام
اهل بیت در گفتار و رفتار پیرو حقیقی قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله هستند و هرگز از مسیر حق خارج نمی شوند. آنان بهترین الگو برای مسلمانان اند و با مطالعه سخنان و سیره شان، با شیوه زندگی سعادتمندانه آشنا می شویم. در خطبه ای از امیرمؤمنان علیه السلام آمده است: «خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله مایه حیات دانش و نابودی جهل اند. بردباری شان شما را از دانش آن ها خبر می دهد و ظاهرشان از صفای باطن و سکوتشان از حکمت های گفتارشان با خبر می سازد. هرگز با حق مخالفت نمی کنند و در آن اختلاف ندارند. آنان ستون های استوار اسلام و پناهگاه مردم هستند. حق به وسیله آن ها به جایگاه خویش بازگشت و باطل از جای خویش رانده و نابود، و زبان باطل از ریشه کنده شد. اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله دین را چنان که سزاوار بود، دانستند و آموختندو بدان عمل کردند، نه آن که شنیدند و نقل کردند؛ زیرا راویان دانش بسیار، اما حفظ کنندگان و عمل کنندگان به آن اندک اند».
رسول خدا صلی الله علیه و آله و تعیین جانشین
یکی از ضروری ترین مباحث دین اسلام، بحث امامت است؛ چرا که امامت، همان ادامه مسیرنبوت است و اگر امامت نبود، تلاش و کوشش شبانه روزی پیامبر در مدت 23 سال رسالت از بین می رفت. بدون وجود امام، مردم جامعه پس از پیامبر صلی الله علیه و آله مرجعی برای تفسیر آیات قرآن و سنت پیامبر و نیز پاسخگویی در مسایل جدید نخواهند داشت. در سخنانی از امیرمؤمنان علیه السلام دراین باره آمده است: «رسول گرامی اسلام، در میان شما مردم، جانشینانی برگزید چنان که تمام پیامبران گذشته برای امت های خود برگزیدند؛ زیرا آن ها هرگز انسان ها را سرگردان رها نکردند و بدون معرفی راهی روشن و نشانه های استوار از میان مردم نرفتند».
نگهبان دین خدا
بررسی تاریخ اسلام، نقش سازنده ونجات بخش اهل بیت علیهم السلام را در جامعه اسلامی روشن می سازد؛ چرا که آنان با برخورداری از علوم و معارف الهی، همواره از کتاب و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله حافظت و نگهبانی می کردند و جلو انحراف ها و بدعت ها را می گرفتند. در بخشی از سخنان امیرمؤمنان علیه السلام چنین آمده است: «عترت پیامبر صلی الله علیه و آله جایگاه اسرار خداوندی و پناهگاه فرمان الهی و مخزن علم خدا و مرجع احکام اسلامی، و نگهبان کتاب های آسمانی و کوه های همیشه استوار دین خدایند. خدا به وسیله اهل بیت، پشت خمیده دین را راست نمود و لرزش و اضطراب آن را از میان برداشت.... نمی توان کسی را با خاندان رسالت مقایسه کرد و آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند، با آنان برابرنخواهند بود. عترت پیامبر اساس دین و ستون های استوار یقین هستند. شتاب کننده، بایدبه آنان بازگردد و عقب مانده باید به آنان بپوندد؛ زیرا ولایت ویژه آن هاست و وصیت پیامبر در مورد خلافت مسلمین و میراث رسالت، به آن ها تعلق دارد».
مسلمانان و چراغ های هدایت
یکی از عوامل گمراهی مسلمانان، پیروی نکردن از اهل بیت پیامبر است که از درست نشناختی آن بزرگواران سرچشمه می گیرد. امیرمؤمنان علی علیه السلام در این باره می فرماید: «مردم! کجا می روید؟ چرا از حق منحرف می شوید؟ پرچم های حقْ بلند و نشانه ها آن آشکار است. با این که چراغ های هدایت روشنگرِ راه اند، همانند گمراهان به کجا می روید؟ چرا سرگردانید، در حالی که عترت پیامبر در میان شماست. آن ها زمامداران حق یقین، و پیشوایان دین و زبان های راستی و راستگویانند. پس باید در بهترین منازل قرآن جایشان دهید و همانند تشنگانی که به سوی آب شتابانند، به سویشان هجوم ببرید. ای مردم! این حقیقت را از خاتم پیامبران بیاموزید که فرمود: هر که از ما می میرد، در حقیقت نمرده است و چیزی از ما کهنه نمی شود».
تنهایی و مظلومیت امامان
یکی از عوامل مهم مظلومیت اهل بیت علیهم السلام را باید در دنیازدگی و بی وفایی مردمِ عصر زندگی آنان جستجو کرد؛ چرا که برخی از روی نادانی، و برخی دیگر به دلیل حمایت های مالی دستگاه های اموی و عباسی، دست از حمایت امامان معصوم برمی داشتند و آن بزرگواران را که هدفی جز سعادت ابدی مردم نداشتند، تنها رها می کردند. امام علی علیه السلام در هشداری به مردم چنین فرمودند: «ای مردم! مهار بار سنگین گناهان را رها کنید و امام خود را تنها مگذارید، که در آینده خود را سرزنش می کنید. خود را در آتش فتنه ای که پیشاپیش افروخته اید نیفکنید، راه خود گیرید واز راهی که به سوی فتنه ها کشانده می شود، دوری کنید.... همانا من در میان شما چونان چراغ درخشنده در تاریکی هستم که هر کس به آن روی می آورد، از نورش بهره مند می گردد. ای مردم! سخنان مرا بشنوید و به خوبی حفظ کنید. گوش دل خود را باز کنید تا گفته های مرا بفهمید».
اهل بیت علیهم السلام و شایستگی مقام امامت
اهل بیت پیامبر که برگزیدگان خداوند متعال اند، از دریای علوم الهی سیراب شده اند و بر اسرار و رموز قرآن آگاهی دارند. از این رو کسی جز آنان شایسته جایگاه امامت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله نیست. در سخنانی از حضرت علی علیه السلام دراین باره چنین آمده است: «کجایند کسانی که پنداشتند دانایان علم قرآن آنان هستند نه ما؟ آن ها این ادعا را بر اساس دروغ و ستمکاری بر ضدّ ما روا داشتند. خدا ما اهل بیت پیامبر را بالا آورد و آنان را پست و خوار کرد. به ما عطا فرمود و آن ها را محروم ساخت. ما را در حریم نعمت های خویش داخل کرد و آنان را از آن خارج نمود، که راه هدایت را با راهنمایی ما می پویند و روشنی دل های کور را ازما می جویند.... مقام ولایت و امامت در خور دیگران نیست و دیگر مدعیانِ زمامداری، شایستگی آن را ندارند».
در مکتب اهل بیت علیهم السلام
بهره گیری از مکتب نورانی اهل بیت علیهم السلام ، امری پیچیده و نیازمند پیمودن مقدماتی برای فهم معارف والای آن است. امام علی علیه السلام دراین باره فرمودند: «همانا امر ما ـ ولایت اهل بیت علیهم السلام ـ سخت و تحمل آن دشوار است و جز مؤمن دیندار که خدا او را آزموده و ایمان در دلش استوار است، قدرت پذیرش و تحمل آن را ندارد، و حدیث ما را جز سینه های امانت پذیر و عقل های بردبارفرا نگیرد». امام در ادامه، در خصوص آگاهی ژرف خویش چنین فرمودند: «ای مردم! پیش از آن که مرا نیابید، آن چه می خواهید بپرسید، که من راه های آسمان را بهتر از راه های زمین می شناسم».
علی علیه السلام همراه همیشگی پیامبر صلی الله علیه و آله
علی علیه السلام یگانه شخصیتی است که از همان دوران کودکی تحت تربیت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله قرار گرفت و در هر زمان و مکان با ایشان همراه و همراز بود. خود آن حضرت در سخنانی می فرماید: «من در خردسالی، بزرگان عرب را به خاک افکندم و شجاعان دو قبیله معروف «رَبیعه» و «مُضَر» را در هم شکستم. شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله در خویشاوندی نزدیک و در مقام ومنزلت ویژه می دانید. پیامبر مرا در اتاق خویش می نشاند. در کودکی مرا در آغوش خود می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید. بدنش را به بدن من می چسبانْد و بوی پاکیزه خود را به من می بویاند. گاهی هم غذایی را لقمه لقمه دردهانم می گذاشت.... پیامبر صلی الله علیه و آله هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می فرمود و به من فرمان می داد که به او اقتدا کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله چند ما از سال را در غار حراء می گذرانْد. تنها من او را مشاهده می کردم و کسی جز من او را نمی دید. در آن روزها، در هیچ خانه اسلام راه نیافت، جز خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم. من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را می بوییدم».
علی علیه السلام ، کوه استوار
بامطالعه و بررسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علیه السلام در می یابیم هر زمان که خطری اساس دین اسلام را تهدید می کرد، تنها وجودی که در نهایت دلیری در برابر هجوم و تهدیدها به پا می خاست، امیرمؤمنان علی علیه السلام بود. در خطبه ای از آن حضرت در نهج البلاغه آمده است: «آن گاه که همه از ترس سُست شده، کنار کشیدند، من قیام کردم، و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند، من آشکارا به میدان آمدم، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت که همه باز ایستادند، من با راهنمایی نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعار، صدایم از همه آهسته تر بود، امادر عمل، برتر و پیشتاز بودم. زمام امور را به دست گرفتم و جلوتر از همه پرواز کردم و پاداش سبقت در فضیلت ها را بردم، همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت در نمی آورد و توفان ها آن را از جای برنمی کند، کسی نتوانست عیبی در من بیابد، و سخن چینی جای عیبجویی در من نمی یافت. خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را باز گردانم، و نیرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او بازستانم».
پذیرش رهبری
یکی از وظایف اساسی عالمان دینی جامعه، قیام بر ضد ستمگران وحمایت از ستمدیدگان است؛ چرا که سکوت آنان، راه را برای ظلم وچپاول مستکبران هموار خواهد نمود. البته در این میان مردم هم نباید ساکت بنشینند و دست از حمایت اندیشمندان بردارند که اگر این طور شود، تلاش عالمان و فریاد آنان به جایی نخواهد رسید. در سخنانی از امیرمؤمنان علیه السلام ، علت قبول رهبری مسلمانان چنین آمده است: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت وجان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران، حجت را بر من تمام نمی کردند، و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگیِ ستمگران، و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم. آن گاه می دیدید که دنیای شما نزد من، از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است».
عدالت در حکومت امیرمؤمنان علیه السلام
برقراری عدالت اجتماعی، بزرگ ترین شعار حکومت امیرمؤمنان بود که هرگز برای لحظه ای از آن چشم نپوشید. در تاریخ آمده که به امام گفتند: مردم به دنیا دل بسته اند. معاویه با هدایا و پول های فراوان آن ها را جذب می کند، شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردار تا به تو گرایش پیدا کنند. امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ آن ها فرمود: «آیا به من می گویید برای پیروزی خود، از ستم درباره امت اسلامی که بر آن ها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است وستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد. اگر این اموال از خودم بود، به گونه ای مساوی در میان مردم تقسیم می کردم، تاچه رسد به اموال خدا. آگاه باشید! بخشیدن مال به آن ها که استحقاق ندارند، زیاده روی و اسراف است. ممکن است در دنیا مقام بخشنده آن را بالا برد، اما در آخرت پست خواهد کرد، شاید در میان مردم گرامی اش بدارند، اما در پیشگاه خدا خوار و ذلیل خواهد بود».
شیوه زندگی امیرمؤمنان علیه السلام
امیرمؤمنان علی علیه السلام در نامه ای که به یکی از فرمانداران خویش به نام «عُثمان بن حُنَیف» نوشتند: «من اگر می خواستم، می توانستم از عسل پاک، مغز گندم و بافته های ابریشم برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وادارد که غذاهای لذیذ برگزینم، در حالی که در «حجاز» یا «یَمامَه» کسی باشد که به قرص نانی نرسد یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیربخوابم و اطرافم شکم هایی که از گرسنگی به پُشت چسبیده و جگرهای سوخته وجود داشته باشد.... آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرمؤمنان خوانند و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم، و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؟ آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف است و از آینده خود خبر ندارد. آیا مرا بیهوده آفریده اند؟!»
شجاعت علی علیه السلام
شجاعت برخاسته از ایمان امیرمؤمنان علی علیه السلام چنان بود که شجاعان و پهلوانان سپاه دشمن با شنیدن نام «علی» لرزه بر اندامشان می افتاد. در خطبه ای از خود آن حضرت آمده است: «به خدا سوگند اگر تنها با دشمنان روبه رو شوم، در حالی که آنان تمام روی زمین را پر کرده باشند، نه باکی دارم و نه می هراسم. من به گمراهی آنان وهدایت خود که بر آن استوارم، آگاهم، و از طرف پروردگارم به یقین رسیده ام. همانا من برای ملاقات پروردگار مشتاق و به پاداش او امیدوارم. لیکن ازاین اندوهناکم که بیخردان و تبهکاران این امت، حکومت را به دست گیرند، آن گاه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را به بردگی کشند، با نیکوکاران در جنگ و با فاسقان همراه باشند».
علی علیه السلام و پرهیز از ستم
در حکومت حضرت علی علیه السلام اثری از تبعیض و ستم به چشم نمی خورد. به همین دلیل، برخی از سرشناسانی که ابتدا در صف یاران آن حضرت بودند، به صف دشمنان امام پیوستند. امیرمؤمنان در سخنانی درباره این مسئله می فرماید: «سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روی خارهای سَعدان به سر ببرم، یا با غُل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش رادر روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم، و چیزی ازاموال عمومی را غصب کرده باشم. چگونه بر کسی برای نفس خویش ستم کنم، در حالی که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش می رود و زمانی طولانی در خاک اقامت می کند؟!». ایشان در جای دیگری می فرماید: «به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم و پوست جُوی را از مورچه ای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد».
هر پیروی را امامی است
امیرمؤمنان علی علیه السلام هنگامی که آگاه شد یکی از فرماندارانش به نام «عُثمان بن حُنیف» به مهمانی یکی از سرمایه داران بصره رفته، در نامه ای ضمن نکوهش او چنین نوشتند: «آگاه باش! هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند و از نور دانشش روشنی می گیرد. آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری دهید. پس سوگند به خدا! من ازدنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام. بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من، از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است».
علی علیه السلام و مبارزه با امتیازخواهی
با مطالعه سیره حکومتی حضرت علی علیه السلام درمی یابیم که وقتی صحبت از اموال بود، دیگر دوست و آشنا برای حضرت مهم نبود و علی علیه السلام برای هیچ کس برتری در نظر نمی گرفت. در سخنانی که از خود آن حضرت نقل شده، چنین می خوانیم: «به خدا سوگند برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهی دست شده و از من درخواست داشت تا یک مَنْ از گندم های بیت المال را به او ببخشم. کودکانش رادیدم که از گرسنگی گویا موهاشان با نیل رنگ شده بود. پی در پی مرا می دید و درخواست خود را تکرار می کرد. چون به گفته های او گوش دادم، پنداشت به دلخواه او رفتار می کنم و از راه و رسم عادلانه خود دست برمی دارم. روزی آهنی را در آتش گداخته، به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چونان بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل! گریه کنندگان بر تو بگریند. از حرارت آهنی می نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است، اما مرا به آتش دوزخی می خوانی که خدای جبارش با خشم خود آن را گداخته است؟ تو از حرارت ناچیز می نالی و من از حرارت آتش ننالم؟».
غیبت حضرت مهدی (عج)
مسئله مهدویت، یکی از مسایل اساسی دین اسلام است که امامان معصوم از همان سال های نخست، یکی پس از دیگری درباره این مسأله آگاهی های لازم را به مسلمانان می دادند تا شرایط را برای غیبت امام عصر(عج) فراهم سازند. از آن جمله امیرمؤمنان در خطبه ای می فرماید: «بدانیدآن کس ازما (حضرت مهدی علیه السلام ) که فتنه های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر درآن گام می نهد و بر همان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام رفتار می کند تا گره ها را بگشاید. بردگان و ملت های اسیر را آزاد می سازد، جمعیت های گمراه و ستمگر را می پراکند و حق جویان پراکنده را متحد می سازد. حضرت مهدی (عج) سال های طولانی در پنهانی از مردم به سر می برد، چنان که اثر شناسان، اثر قدمش را نمی شناسند، گرچه در یافتن اثر و نشانه ها تلاش فراوان کنند. سپس گروهی برای درهم کوبیدن فتنه ها آماده می گردند و چونان شمشیرها صیقل می خورند، دیده هاشان با قرآن روشنایی می گیرد، در گوش هاشان تفسیر قرآن طنین می افکند و در صبحگاهان و شامگاهان جام های حکمت سر می کشند».
ویژگی های عصر ظهور
عصر حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) که عصر عدالت، علم، معرفت، فاه و امنیت است، نهایت آرزوی مستضعفان و مظلومان دنیاست و در این جهانِ سراسر ظلم، چراغ امید را در دل های آنان روشن نگه داشته است. امیرمؤمنان در سخنانی راجع به حکومت حضرت مهدی (عج) می فرماید: «او هنگامی که مردم، هدایت را تابع هوس های خویش قرار می دهند، خواسته ها را تابع هدایت وحی می کند، در حالی که به نام تفسیر، نظریه های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می کنند، نظریه ها واندیشه ها را تابع قرآن می سازد.... زمامداری حاکمیت می یابد که غیر از خاندان حکومت های امروزی است. کارگزاران حکومت ها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد. زمین میوه های دل خود و معادن طلا و نقره را برای او بیرون می ریزد و کلیدهایش را به او می سپارد. او روش عادلانه در حکومت حق رابه شما می نمایاند و کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را که تا آن روز متروک مانده اند، زنده می کند».
منبع: حمزه کریم خانی ؛ گلبرگ ؛ مهر 1384، شماره 67، ص 21.