عمرى كه خدا از فرزند آدم پوزش را مى پذيرد شصت سال است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  معارف نهج البلاغه (فروع دین)  >  دیدگاه نهج البلاغه درباره نماز

دیدگاه نهج البلاغه درباره نماز

1- فلسفه نماز
574. نشانه اصلى دين
...اءقام الصلاة فاءنها الملة.
برپا داشتن نماز نشانه اصلى دين است. (1)
575. اسباب تشكر از خدا
اءن قوما عبدوا الله رغبُة فتلك عبادة التجار، و اءن قوما عبدوا الله رهبة فتلك عبادة العبيد، و اءن قوما عبدوا الله شكرا فتلك عبادة الاحرار
گروهى خدا را به انگيزه ثواب و پاداش مى پرستند، اين عبادت تاجران و بازرگانان است و گروهى خدا را از روى ترس مى پرستند، اين عبادت غلامان و برده صفتان است و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى مى پرستند، اين عبادت آزادگان است.(2)
576. تقرب متقين
الصلاة قربان كل تقى، و الحج جهاد كل ضعيف
نماز موجب تقرب هر پرهيزگار و حج هر ناتوان است. (3)
577. نماز چونان چشمه آبگرم
فى وصيته بالصلاة -: اءنها لتحت الذنوب حت الورق، و تطلقها اءطلاق الربق، و شبهها رسول الله صلى الله عليه و آله بالحمة تكون على باب الرجل، فهو يغتسل منها فى اليوم و الليلة خمس مرات، فما عسى اءن يبقى عليه من الدرن؟
درباره نماز چنين سفارش مى كند: گناهان را از گردن ها باز مى كند، همان گونه كه مهارها از گردن حيوانات باز مى شود. رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز را به چشمه آب گرم تشبيه فرموده است كه مقابل در خانه مردى در جريان باشد و آن مرد در هر روز و شب پنج مرتبه در آن شست و شو نمايد (با اين شست و شوى مكرر چه كثافت و چركى در بدن او باقى خواهد ماند؟) (4)
578. پاك كننده ذنوب
ما اءهمنى ذنب اءمهلت بعده حتى اءصلى ركعتين و اءسال الله العافية
گناهى كه مرا بعد از آن مهلت خواندن دو ركعت نماز و درخواست عافيت از خدا داشته باشم برايم مهم نيست. (5)
579. پاك شدن از تكبر
... الصلاة تنزيها عن الكبر.
خداى بزرگ نماز را واجب فرمود تا انسان را از تكبر و گردنكشى پاك (6) گرداند.
580. تواضع در برابر حق سبحانه
.. لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا، و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا
بندگان مؤ من هنگامى كه نماز مى خوانند ساييدن گونه ها به خاك نشانه تواضع و گزاردن اعضاى شريف بر زمين، دليل كوچكى و اظهار حقارت است. (7)
581. اعمال تابع نمازند!
اءعلم اءن كل شى ء من عملك تبع لصلاتك
بدان كه هر عملى از اعمال تو تابع نمازت مى باشد. (8)
582. مصونيت به وسيله نماز
.. عن ذلك ما حرس الله عباده المؤ منين بالصلوات... تسكينا لاطرافهم، و تخشيعا لابصارهم، و تذليلا لنفوسهم، و تخفيضا لقلوبهم، و اءذهابا للخيلاء عنهم
خداوند متعال بندگان مؤ من خود را به وسيله نمازها... براى آرامش دست و پا و اندام ديگرشان و خشوع ديدگانش، فروتنى جان هايشان، و خضوع دل هايشان، و دور كردن كبر و غرور از وجودشان؛ از تباهكارى ها و ستمگرى و تكبر و گردنكش حفظ مى كند. (9)
583. از بين برنده گناهان
اءنها لتحت الذنوب حت لورق
نماز، گناهان را مانند ريزش برگ درختان فرو مى ريزد. (10)
2- اهتمام و توصيه به نماز
584.سابقين در نماز
اللهم اءنى اءول من اءناب، و سمع و اءجاب، لم يسبقنى الا رسول الله صلى الله عليه و آله بالصلاة
بار پروردگار! من نخستين كسى هستم كه به حق رسيده و آن را شنيده و پذيرفته است، هيچ كس بر من به نماز پيشى نگرفت مگر رسول خدا صلى الله عليه و آله. (11)
585. واجبات را به جاى آوريد!
الفرائض الفرائض، اءدوها اءلى الله تؤ د كم اءلى الجنة
واجبات را به جاى آوريد؛ آن ها را براى خدا به جا آوريد تا شما را به بهشت برساند. (12)
586. توصيه پيامبر به نماز
... كان ياءمر اءهله و يصبر عليها نفسه.
رسول خدا صلى الله عليه و آله هم اهل خود را به نماز فرمان مى داد و هم خود شخصا با شكيبايى آن را به انجام مى رسانيد.(13)
587. قدر نهادن به نماز
قد عرف حقها رجال من المومنين الذين لا تشغلهم عنها زينة متاع و لا قرة عين من ولد و لا مال. يقول الله سبحانه: (رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اءقام الصلاة و اءيتاء الزكاُة )
قدر و اهميت نماز را مردانى از مؤ منين مى دانند كه زينت كالاى دنيا و فرزندى كه نور چشم انسان است و مال و دارايى آن ها را به خود مشغول نمى دارد، چنانكه خداى سبحان مى فرمايد: مردانى هستند كه تجارت و داد و ستد دنيا، آن ها را از ياد خدا و اقامه نماز و پرداخت زكات باز نمى دارد. (14)
588. از نماز گزاران باشيد!
اءلا تسمعون اءلى جواب اءهل النار حين سئلوا: ما سلككم فى سقر؟قالوا: لم نك من المصلين
آيا به پاسخ اهل دوزخ گوش فرا نمى دهيد كه وقتى از آن ها سؤ ال مى شود، چه چيز شما را گرفتار دوزخ ساخت؟گويند: ما از نماز گزاران نبوديم. (15)
589. نماز را مراعات كنيد!
تعاهدوا اءر الصلاة، و حافظوا عليها، و استكثروا منها، و تقربوا بها، فاءنها كانت على المومنين كتابا موقوتا
امر نماز را مراعات كنيد و آن را محافظت نماييد و بسيار به جايى آوريد و با آن به خدا تقرب جوييد؛ زيرا نماز (بر مومنين فريضه اى است نوشته شده و وقت آن تعيين گرديده ). (16)
3- احكام نماز فرادى و جماعت
590. نماز جماعت را طولانى نكنيد
صلوا بهم صلاة اءضعفهم و لا تكونوا فتانين
با مردم همانند ضعيف ترين آن ها نماز بگزاريد؛ و سبب فتنه و فساد نباشيد. (17)
591. رعايت حال ماءمومين
من كتابه للاشتر -: و اءذا قمت فى صلاتك للناس، فلا تكونن منفرا و لا مضيعا، فاءن فى الناس من به العلُة و له الحاجة و قد سالت رسول الله صلى الله عليه و آله حين وجهنى اءلى اليمن كيف اءصلى بهم!؟فقال: (صل بهم كصلاة اءضعفهم، و كن بالمؤ منين رحيما)
در نامه خود به اشتر مى فرمايد: آن گاه كه به نماز مى ايستى و مردم پشت سر تو ايستاده اند نماز را طورى انجام بده كه نه (بر اثر طول كشيدن ) موجب رنجش و نفرت مردم گردد و نه بر اثر خواندن موجب ضايع شدن حق بيمار شود؛ زيرا در ميان نمازگزاران كسانى هستند كه بيمارند يا كار ضرورى دارند (و بايد رعايت هر دو طرف بشود) من از رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگامى كه به يمن اعزام شدم پرسيدم: موقعى كه پيشنماز آنان شدم، نمازم را چگونه انجام دهم؟
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: نماز خود را در ميان آنان همانند نماز ضعيف ترين مردم بخوان و با مؤ منان مهربان باش! (18)
592. واجبات و مستحبات
لا قربة بالنوافل اءذا اءضرت بالفرائض.
مستحبات چنانچه به واجبات زيان رساند، موجب قرب به خدا نشود. (19)
594. ترك مستحب در صورت زيان به واجب
اءذا اءضرت النوافل بالفرائض فارفضوها
هر گاه امور مستحب به واجبات زيان رسانند، آن ها را ترك كنيد. (20)
594. اهميت نماز جمعه
لا تسافر فى يوم جمعة حتى تشهد الصلاة الا فاصلا فى سيل الله اءو فى اءمر تعذربه. و اءطع الله فى جميع اءمورك، فاءن طاعُة الله فاضلة على ما سواها
در روز جمعه مسافرت مكن تا بتوانى در نماز جمعه شركت كنى، مگر آن كه سفر تو در راه خدا باشد يا به خاطر كارى باشد كه در آن معذور باشى. در همه كارها مطيع خدا باش، كه اطاعت خداوند بر همه چيز برترى دارد. (21)
4- وقت نماز
595. نماز در وقت خواندن
صل الصلاة لوقتها الموقت لها، و لا تعجل وقتها لفراغ، و لا تؤ خرها عن وقتها لاشتغال و اعلم اءن كل شى ء من عملك تبع لصلاتك
نماز را در وقت مقرر آن به جاى آور و به علت فراغت از كار وقت آن را پيش ‍ ميانداز و به علت اشتغال آن به تاءخير ميافكن و بدان كه هر كار تو وابسته به نماز است. (22)
596. بر پا داشتن نماز
يقول الله سبحانه: رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اءقام الصلاة و اءيتاء الزكاة. و كان رسول الله صلى الله عليه و آله نصبا بالصلاةُ بعد التبشير له بالجنة
خداى سبحان مى فرمايد: مردانى هستند كه بازرگانى و خريد و فروش ‍ آن ها
را زا ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات باز نمى دارد. و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با وجود اين كه به بهشت مژده داده شده بود براى نماز خود را به رنج مى افكند. (23)
597. مراقبت از نماز
الله الله فى الصلاة، فاءنها عمود دينكم
خدا را، خدا را، مراقب باشيد در مورد نماز؛ زيرا كه نماز، ستون دين شماست. (24)
5- نماز شب و شب زنده دارى
598. يقين برتر از شك و ترديد
قد سمع رجلا من الحرورية يتهجد و يقراء، فقال عليه السلام: نوم على يقين خير من صلاة فى شك
على مردى از خوارج را در حال عبادت شبانه و قرائت قرآن ديد، فرمود: (خوابى كه با يقين همراه باشد، بهتر از نمازى است كه با شك و ترديد باشد) (25)
599. خوشا به حال شب زنده داران
عن نوف البكالى قالى: راءيت اميرالمومنين ذات ليلة، و قد خرج من فراشه، فنظر فى النجوم، فقال لى: يا نوف! اءراقد اءنت اءم رامق؟
فقلت: بل رامق! قال:
يا نوف! طوبى للزاهدين فى الدنيا، الراغبين فى الاخرة، اءولئك قوما اءتخذوا الارض بساطا، و ترابها فراشا، و ماءها طيبا، و القرآن شعارا، و الدعاء دثارا، ثم قرضوا الدنيا قرضا على منهاج المسيح.
يا نوف! اءن داود عليه السلام قام فى مثل هذه الساعة من الليل، فقال: اءنها ساعة لا يدعو فيها عبد الا اءستجيب له، اءلا اءن يكون عشارا اءو عريفا اءو شرطيا، اءو صاحب عرطبة ؤ هى الطنبور اءو صاحب كوبة. و هى الطبل و قد قيل اءيضا. اءن العرطبة الطبل و الكوبة الطنبور
از نوف بكالى روايت شده است كه گفت: شبى اميرمؤ منان على عليه السلام را ديدم كه از بستر خويش برخاست و به ستارگان مى نگرد، آن گاه به من گفت: اى نوف! خوابى يا بيدار؟
گفتم: بيدارم.
فرمود: اى نوف! خوشا به حال پارسايان اين جهان كه دل در سراى ديگر بسته اند، آنان كه زمين را فرش و خاك را بستر و آب را شربت نوشين و قرآن را شعار جامه زيرين؛ يعنى روش خود و زينت دل و دعا را دثار (جامه رو؛ يعنى مانع حوادث) قرار داده اند. و چون حضرت عيسى از دنيا بريده و جدا گشته اند.
اى نوف! حضرت داود عليه السلام شب ها در چنين ساعتى از بستر برمى خاست و مى گفت: اين ساعتى است كه هيچ بنده اى خداى بزرگ را نخواند، مگر اين كه دعايش مستجاب شود، جز آن كه باجگير يا جاسوس ‍ خبرچين يا گزمه كه همكار داروغه ستمگر است و يا نوازنده تنبور و طبل باشد (عرطبه به معنى تنبور و كوبه به معنى طبل است و نيز گفته اند: عرطبه به معنى طبل و كوبه به معنى تنبور است) (26)
600. از خدا بترسيد!
اتقوا الله عباد الله! تقية ذى لب شغل التفكر قلبه، و اءنصب الخوف بدنه، و اءسهر التهجد غرار نومه
اى بندگان خدا! از خدا بترسيد، مانند ترسيدن خردمندى كه انديشه (قيامت) او را به خود مشغول كرده و ترس از عذاب الهى جسمش را رنجور ساخته، و شب زنده دارى (براى عبادت و نماز شب خواب اندكش را ربوده است. (27)
601. اوصاف شب زنده داران
طوبى لنفس اءدت اءلى ربها فرضها، و عركت بجنبها بؤ سها، و هجرت فى الليل غمضها، حتى اءذا غلب الكرى عليها افترشت اءرضها، و توسدت كفها، فى معشر اءسهر عيونهم خوف معادهم، و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم، و همهمت بذكر ربهم شفاههم، و تقشعت بطول استغفار هم ذنوبهم، (اءولئك حزب الله، اءلا اءن حزب الله هم المفلحون)
خوشا به حال كسى كه وظيفه خويش را نسبت به پروردگارش ادا كند و مشكلات زندگى را تحمل كرده و ناملايمات را بر خود آسان گيرد و خواب را از ديدگان بشويد و اگر خواب بر او غلبه كرد، زمين را بستر خويش سازد و دستش را بالش. آنان كه خوف قيامت چشمانشان را بيدار نگاه داشت و پهلوهايشان را از خوابگاه دور ساخته و همواره لب هايشان را بيدار نگاه داشت و پهلوهايشان را از خوابگاه دور ساخته و همواره لب هايشان به ذكر پروردگار در حركت است و گناهانشان از بسيارى استغفار زدوده شده است: آنان حزب و گروه خدا هستند، بدانيد كه گروه خدا رستگاران اند.) (28)
602. چه نيكوست خواب زيركان!
كم من قائم ليس له من قيامه اءلا السهر و العناء جبذا نوم الاكياسبسا نماز شب خوانى كه از ايستادن و نمازگزاردنش جز بيدارى و رنج نيست، چه نيكو است خواب زيركان و عالمان دين!(29)
603. على عليه السلام در محراب نيايش
من خبر ضرار بن حمزة الضبائى عند دخوله على معاويه و مساءلته له عن اءميرالمؤ منين عليه السلام و قال: فاءشهد لقد راءيته فى بعض مواقفه و قد اءرخى الليل سدوله و هو قائم فى محرابه قابض على لحيته يتململ تململ السليم، و يبكى بكاء الحزين، و يقول:
يا دنيا! يا دنيا! اءليك عنى. اءبى تعرضت؟اءم الى تشوقت؟لا حان حينك هيهات! غرى غيرى، لا حاجة لى فيك، قد طلقتك ثلاثا لا رجعة فيها! فعيشك قصير، و خطرك يسير، و اءملك حقير. آه من قلة الزاد، و طول الطريق ت و بعد السفر، و عظيم المورد
گفته اند: ضرار بن حمزه ضبايى بر معاويه وارد شد و معاويه درباره اميرمؤ منان على عليه السلام از او پرسيد، او گفت: گواهى مى دهم كه او را در جايى ديدم كه شب پرده سياهش را آويخته بود و او در محراب عبادتش ‍ ايستاده و محاسن خود را به دست گرفته و همچون مار گزيده به خود مى پيچيد، و همانند دردمندان از سر خوف مى گريست و مى فرمود:
اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو و دست از دامنم بردار! آيا براى فريفتن من اين چنين در برابر من جلوه مى كنى يا آرزومند منى؟هنگام فريبت نزديك مباد! چه دور است آرزوى تو! ديگرى را بفريب؛ زيرا مرا به تو نيازى نيست.
من تو را سه طلاقه كردم كه رجوعى نداشته باشد. زندگى در تو كوتاه و ارزش تو اندك و آرزو در تو حقير است. واى از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر و بزرگى حسابگاه (30)
604. توصيف اصحاب محمد (ص)
لقد راءيت اءصحاب محمدصلى الله عليه و آله فما اءرى اءحدا يشبههم منكم! لقد كانوا يصبحون شعثا غبرا، و قد باتوا سجدا و قياما، يراو حون بين جباههم و خدودهم و يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم! كاءن بين اءعينهم ركب المعزى من طول سجودهم! ادا ذكر الله هملت اءعينم حتى تبل جيوبهم، و مادوا كما يميد الشجر يوم الريح العاصف
من اصحاب محمد صلى الله عليه و آله را ديدم و يكى از شما را نمى بينم كه مانند ايشان باشيد؛ زيرا آنان صبح، ژوليده مو و غبارآلوده بودند و شب را بيدار به سجده و قيام مى گذراندند. ميان پيشانى ها و رخسارهاشان نوبت گذاشته بودند (گاهى پيشانى و گاه رخسار روى خاك مى نهادند) و از ياد بازگشت مانند اخگر و آتشپاره سوزان مى ايستادند. گويا پيشانى هايشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بزها (پينه بسته) بود، هر گاه ذكر خداوند سبحان به ميان مى آمد، از ترس عذاب و كيفر و اميد به پاداش، اشك چشمانشان مى ريخت، به طورى كه گريبان هاشان تر مى گشت و مى لرزيدند، چنان كه درخت در روز وزيدن تندباد مى لرزد. (31)
--------------------------
1-خطبه 110.
2-حكمت 237.
3-حكمت 136.
4-خطبه 199.
5-حكمت 299.
6-حكمت 252.
7-خطبه 234.
8-نامه 27.
9-خطبه 192.
10-خطبه 190.
11-خطبه 131.
12-خطبه 167.
13-خطبه 190.
14-خطبه 19.
15-خطبه 190.
16-خطبه 199.
17-نامه 52.
18-حكمت 39.
19-حكمت 39.
20-حكمت 279.
21-نامه 69.
22-خطبه 199.
23-خطبه 199.
24-نامه 47.
25-حكمت 145 و 97.
26-حكمت 104.
27-خطبه 82.
28-خطبه 45.
29-حكمت 137.
30-خطبه 96.
31-خطبه 96.
منبع :نهج البلاغه موضوعی (عباس عزیزی) ناشر:صلاة ؛چاپ عترت ؛محل نشر:قم سال نشر: ١٣٨٠