علم دو گونه است: علم فطرى و علم اكتسابي؛ اگر هماهنگ با علم فطري نباشد سودمند نخواهد بود.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  مقالات (اعتقادی)  >  تأثیر دو باور اعتقادی توحید و معاد بر اخلاق در نهج‌البلاغه(1)

تأثیر دو باور اعتقادی توحید و معاد بر اخلاق در نهج‌البلاغه(1)

چکیده

باور به دو اصل مبدأ و معاد در دلبستگی و پایبندی به ملکات و سجایای اخلاقی حائز اهمیت و خاستگاه پژوهش‌های بسیار است.باور به شعور عالم هستی و تأثیر تکوینی رذایل و فضائل اخلاقی بر جهان و مرجعیت اخلاقی خداوند به این معنا که اساس همه چیز در عالم، به ذات مطلق الهی باز می‌گردد، از نتایج التزام به وجود خداوند یگانه است.

حسن فاعلی و تقرب به او از پیامدهای اخلاق موحدانه است، به خصوص اینکه در این رویکرد نیت امری اعتباری و قراردادی نیست بلکه حقیقتی تکوینی و تأثیرگذار بر افعال اخلاقی به حساب می‌آید.باور به معاد و روز واپسین، نگاه زاهدانه به دنیا را درپی خواهد داشت، علاوه بر اینکه مسئله قیامت، بهترین ضمانت اجرا در فعل و ترک فضائل و رذائل اخلاقی است.

واژگان کلیدی:نهج‌البلاغه، اخلاق، اصول اعتقادی، مبدأ، معاد.

طرح مسئله

رابطه دین و اخلاق از موضوع‌های پژوهشی مهم است که همواره اختلاف‌نظر و چالش‌هایی را درپی داشته است، داستان مناظره افلاطون و اثیفرون از نمونه‌های تاریخی آن، در دوران یونان باستان است. (افلاطون، 1380: 1 / 253 ـ 248)

رابطه دین و اخلاق اهمیت بسیاری دارد که به نظر برخی حتی از اعتقاد ورزیدن به وجود خدا و معاد نیز مهم‌تر است. (ملکیان، بی‌تا: 51) به‌خصوص اینکه این مسئله به گرایش‌های علمی متعددی مانند کلام، اخلاق و فلسفه اخلاق گره خورده است. در ترابط دین و اخلاق، آنچه مورد توجه است شمول دین بر اخلاق است. زیرا دین در برگیرنده اعتقادات، اخلاق و احکام می‌شود. که حدیث معروف نبوی نشانگر آن است:

إ‌ِنّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أ‌َوْ فَر‌ِیضَةٌ عَادِلَةٌ أ‌َوْ سُنّةٌ قَائِمَةٌ. (کلینی، : 1 / 37)همانا علم سه چیز است: آیه محکم، فریضه عادله و سنت پابرجا.ازآنجاکه رابطه دین و اخلاق از موضوع‌های پژوهشی مهم در فرهنگ غربی و اسلامی است، در قرن حاضر در اثر ظهور سکولاریسم، بحث جدایی دین از عرصه زندگی به طور عام و از اخلاق به طور خاص، قوت یافته است؛ به طوری که حتی عده‌ای دین را ضد اخلاق و تخریب‌کننده آن پنداشته‌اند.

در اخلاق سکولار، مرجعیت هرگونه متن یا شخص دینی مردود است و هیچ اصل مسلم و ثابت دینی در تنظیم اخلاق پذیرفته نمی‌شود. اخلاق سکولاریستی بر عناصری از اخلاق طبیعت‌گرایانه محض که ارتباطی با دین وحیانی و گرایش‌های ماورای طبیعی ندارد، پی‌ریزی شده‌ است. (سربخشی، 1388: 50)

ادله اخلاق سکولاریستی معمولاً با دو هدف صورت می‌پذیرد یا با نگاه نفی و مخدوش نمودن مبانی و پشتوانه‌های عقلی و منطقی اخلاق دینی و یا بالاتر اینکه چون دین را موجب اضرار به ارزش‌های اخلاقی می‌دانند از این رو دین و اخلاق را به عنوان دو پدیده ناهمگون می‌پندارند.

با این وصف، این سؤال مطرح می‌شود که آیا به‌راستی اخلاق از اعتقادات جداست و بدون داشتن اعتقاد صحیح یا بی‌اعتقادی می‌توان به اخلاق کامل و جامع دست یافت؟ ما در این مقاله درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم و این مسئله را با بررسی نگاه ویژة علم دار توحید و اخلاق امام المتقین علی(ع)  در پرتو کلام ایشان در نهج‌البلاغه مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌دهیم. قابل یادآوری است به دلیل گستردگی موضوع اعتقادات، آنچه در این مجال به آن پرداخته می‌شود، تأثیر توحید و معاد به عنوان دو رکن اصلی ادیان توحیدی و به صورت خاص دین مبین اسلام بر اخلاق است.

رابطه اعتقادات و اخلاق

با توجه به نهج‌البلاغه شریف، منظور از دین در این بحث، ادیان ابراهیمی  و به‌خصوص دین اسلام  است و شامل دین‌های نوظهور و مشرکانه نمی‌شود. علامه جعفری در مورد وحدت ادیان ابراهیمی و توحیدی می‌نویسد: هدف و منظور ما از دین جهانى این است که همه ما ابراهیمیان در اعتقاد به اصول مشترکى که بین ما مورد قبول است، متحد شویم. کلیات این اصول عبارتند از: اعتقاد به خدا و صفات کمالیه او و به معاد و ابدیت و فرشتگان و تکالیف الهى (عبادات و امثال آن، هر کسى بر مبناى دین خود) و اخلاق فاضله اعلا و مانند آنها در مسیر خود به سوى جاذبیت کمال اعلا. (جعفری، 1376: 26 / 87)

استاد شهید مطهری اخلاق و اعتقادات را در تعامل و تأثیرگذار بر یکدیگر می‌داند و در تبیین آن معتقد است: اعتقاد بر اخلاق و عمل اثر مى‏گذارد و اخلاق و عمل نیز به‌نوبه خود بر اعتقاد اثر مى‏گذارند. معنویت یا مادیت اخلاقى و عملى کاملاً در اعتقاد مؤثر است و بالعکس، اعتقاد مادى یا غیرمادى نیز در اخلاق و عمل مؤثر واقع مى‏شود. براى اعتقاد محکم و استوار داشتن باید فضاى مساعد اخلاقى و عملى نیز فراهم آورد. براى مثال، اعتقاد الهى در فضاى مساعد اخلاقى و عملى معنوى، استحکام یافته و پایدار مى‏ماند.

در غیر این صورت، مادیت اخلاقى به تدریج آن را مضمحل و فرسوده مى‏سازد. اعتقاد مادى و غیرالهى نیز نمى‏تواند با اخلاق و عمل معنوى سازگار باشد و دیر یا زود، اخلاق و عمل معنوى، اعتقادى همسو با خود را تحقق مى‏بخشد و یا بالعکس، اعتقاد مادى، اخلاق و عمل مادى موافق و سازگار با خود را تحقق خواهد بخشید و سبب از بین رفتن خلق و فعل معنوى خواهد شد. (مطهری، 1372: 175 ـ 170)

ابعاد وجودی انسان (اعتقادات، صفات نفسانی، رفتار) در یکدیگر تأثیر می‌گذارند و صفات نفسانی از اعتقادات و اندیشه تأثیر می‌پذیرند.امام علی(ع)  ریشه صفات ناپسند ترس، و بخل و حرص را ضعف اعتقاد به توحید بیان کرده است: همانا بخل، ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند که ریشه آنها بدگمانى به خداى بزرگ است. (سیدرضی، 1379: ن 53)

همچنین صفات نفس، بر اعتقاد اثرگذار هستند؛ امیرالمؤمنین(ع)  ایمان را بر چهار رکن استوار دانسته است که دو تای آنها مربوط به صفات و اخلاق است: الْإ‌ِیمَانُ عَلَى أ‌َرْبَع‌ِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْر‌ِ وَ الْیَقِین‌ِ وَ الْعَدْل‌ِ وَ الْجهَادِ. (سیدرضی، 1379: ح 31) ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل، جهاد. این پژوهش با توجه به فرضیه مورد نظر خود که معتقد به تأثیرگذاری دین بر اخلاق بوده به تحلیل مورد پژوهانه برخی از این کارکردها از نگاه نهج‌البلاغه می‌پردازد.

توحید و اخلاق

توحید، اولین اصل اعتقادی است که دیگر اصول ـ هرکدام به گونه‌ای ـ بر اساس آن تعریف می‌شود. توحید شامل سه قسم ذاتی، صفاتی و افعالی است که برخی از آثار آنها بر اخلاق را مورد بررسی و توجه قرار می‌دهیم:

1. شعور عالم هستی

در بینش توحیدی، جهان هستی دارای نوعی شعور اخلاقی است؛ چراکه آن هم طبق خلقت تکوینی خود به سوی خداوند در حرکت است و مقتضای آن همسویی با خیرات و زیبایی‌هاست. خداوند با رحمت و خیر خود، جهانی را آفریده که به سوی کمال در حرکت می‌باشد و کلیت آن براساس خیر است.

آنچه از طرف خداوند متعال به سوى بندگانش نازل مى‏شود، جز صلاح و خیر نیست؛ زیرا ذات پاک او تواناتر و بى‏نیازتر از آن است که براى اداره جهان هستى ـ که بدون درخواست خودِ جهان و نیاز خداوند به آن ایجاد شده است ـ فساد و شر را به کار ببرد؛ لذا اگر آدمى زبان به سخن درباره خدا بگشاید، نباید چیزى جز حمد و ستایش او بگوید و هیچ‌کس جز خداوند سبحان که خالق همه خیرات و کمالات می‌باشد، شایسته ستایش حقیقى نیست.

همچنین ازآنجاکه هیچ ناشایستگى و بدى از طرف خداوند بر انسان‌ها نازل نمى‏شود و آن ذات پاک، اسباب و علل طبیعى و انسانى را چنان آفریده است که یا نتیجه‏اى جز خیر محض براى انسان ندارند یا دست‌کم خنثا هستند، لذا بهره‏بردارى آدمیان از این اسباب و علل در راه فساد و ناشایستگى‏ها مربوط به خود آنان مى‏باشد؛ در نتیجه هیچ اعتراض و ملامتى متوجه خداوند و نیز علل و اسباب جهان طبیعت نیست؛ بلکه این نفس سرکش و طغیانگر است که سزاوار سرزنش است. (جعفری، 1376: 4 / 174)

اعمال بد و ناشایست، مانند حرکت برخلاف جهت رودخانه به سختی انجام می‌شود و با جریان طبیعت همسو نیست. طبیعت و سایر موجودات نسبت به بدی و خوبی برخورد یکسانی ندارند و به یاری نیکی‌ها و خوبی‌ها برمی‌خیزند و بدی‌ها در آنها اثر نامطلوبی دارد و نظم طبیعی آنها را برهم می‌زند.

برخی از آیات قرآن کریم، دلالت روشنی دارند که فراوانی نعمت‌ها یا قحطی و کاسته شدن برکات الهی، به اعمال و رفتار انسان‌ها باز می‌گردد: و اگر مردمی که در شهرها و آبادی‌ها زندگی می‌کنند، ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می‌گشاییم ولی آنها حقایق را تکذیب کردند و ما هم آنها را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم. (اعراف / 96)

امام علی(ع)  هم همنوا با قرآن، جهان هستی را مخلوق خداوند و دارای شعور و هماهنگی با نیکی‌ها دانسته است: بدانید این زمینى که شما را بر روى خود نگاه مى‏دارد و آن آسمانى که شما را در سایه‏اش قرار مى‏دهد، هر دو فرمان‌بردار پروردگار شما هستند. آنها از روى دلسوزى و یا از در چاپلوسى و یا به امید خیر و نیکى و بهره‏اى، سود و برکت خود را در دست‌رس شما نمى‏گذارند؛ بلکه دستور دارند تا نیازمندى‏هاى شما را برآرند؛ پس اطاعت امر کرده، براى انجام مصالح شما قیام نموده‏اند.

خداوند بندگانش را که به کارهاى ناشایسته مى‏پردازند با کاهش نعمت و از میان رفتن برکت و بسته‏شدن درهاى رحمت به رویشان دچار مى‏سازد تا کسانى که پشیمان‌اند، راه توبه پیش گیرند و آنهایى که سر به هوا هستند، پند و اندرز پذیرند و سرخورده، منزجر گردند و ایزد بزرگ و توانا آمرزش خواستن را سبب فراوانى روزى و رسیدن رحمت و مهربانى قرار داده است. (موسوی، 1376: 390)

ابن‌میثم در مورد شعور توحیدی موجودات می‌گوید: معرفت خداوند سبحان داراى مراتبى است. اولین (و آخرین) مرتبه این است که بنده بداند براى جهان آفریدگارى است. دومین مرتبه شناخت این است که انسان وجود صانع را تصدیق کند ... . این دو مرتبه در فطرت انسان نهفته است؛ بلکه در فطرت حیوان که عمومى‏تر از فطرت انسان است. (بحرانی، 1375: 1 / 265)

بنابراین جهان هستی در برابر کارهای پسندیده، عکس‌العمل مثبت نشان می‌دهند؛ چون مسخر خداوند متعال هستند:دنیا و آخرت، خدا را فرمان‌بردار است و سررشته هر دو به دست اوست. آسمان‏ها و زمین‏ها کلیدهاى خویش را به او سپردند و درختان شاداب و سرسبز، صبحگاهان و شامگاهان در برابر خدا سجده مى‏کنند و از شاخه‏هاى درختان نور سرخ‌رنگى شعله‏ور شده، به فرمان او میوه‏هاى رسیده را به انسان‏ها تقدیم مى‏دارند. (سیدرضی، 1379: خ 133)

در بینش توحیدی، جهان هستی از آن جهت که مخلوق خداوند است، سرشتی توحیدی دارد و به سمت نیکویی و خیر در حال حرکت است: (خداوند) موجودات را آفرید، پس آفرینش کامل گشت و (موجودات) به عبادت و اطاعت او پرداختند، دعوت او را پذیرفتند و در برابر فرمان الهى سستى و درنگ نکردند و در اجراى فرمان الهى توقف نپذیرفتند. پس (خداوند) کجى‏هاى هر چیزى را راست و مرزهاى هر یک را روشن ساخت ... و با حکمت و تدبیر خویش، هر یکى را به سرشتى که خود خواست، درآورد. (همان: خ 91)

رذایل اخلاقی، تأثیری تکوینی بر جهان می‌گذارند که بر طبق حکمت خدای تعالی و تابع مصلحت و مفسده واقعی است. جهان بر طبق فطرت توحیدی خود حرکت می‌کند و مقتضای این فطرت، همسویی با خیر و نیکی است. در بینش توحیدی، بدی‌های اخلاقی، تأثیر تکوینی منفی‌ای بر جهان و پدیده‌های طبیعی دارند؛ اما اگر انسان برطبق اخلاق عمل کند، هم‌نوا و هم‌جهت با جهان هستی شده است و حتی پدیده‌های طبیعی هم به یاری او برمی‌خیزند. بدین ترتیب، اخلاقی دیدن جهان که ناشی از نوعی اعتقاد توحیدی است، باعث حرکت بیشتر انسان به سوی نیکی‌ها و خیرات می‌شود.

2. مرجعیت اخلاقی خداوند

یکی از مسایل علم اخلاق این است که آیا احکام اخلاقی دایرمدار مسئولیت هستند یا نه. مسئولیت به معنای پاسخگو بودن و مورد بازخواست قرار گرفتن است و در جایی معقول خواهد بود که مسئول نسبت به امر مورد سؤال، وظیفه و تکلیفی داشته باشد.

منظور از مسئولیت این است که شخص در مقابل نیرو یا شخص دیگری مورد بازخواست قرار گیرد و از او سؤال شود که چرا این کار را انجام دادی یا ندادی. پس جایی مسئولیت فرض می‌شود که قبلاً الزام و تکلیفی وجود داشته باشد. در جایی که مسئولیتی هست، سؤال‌کننده‌ای هم هست. اگر تکلیف نبود، مسئولیت هم معنایی نداشت. (مصباح‌یزدی، 1370: 176)

مبنای سرزنش یا تحسین اخلاقی این است که فرد را در قبال عمل خود مسئول بدانیم. (برنارد، 1383: 74) اگر انسان در برابر کارهای خود پاسخگو نباشد، نمی‌توان به او گفت چه کار خوبی کردی یا چرا این کار بد را انجام دادی؛ اما وقتی او ملامت یا تشویق می‌شود، نشانة داشتن مسئولیت است.

در فرهنگ نهج‌البلاغه، انسان مسئول اعمال خویش است: پس بترسید از خدایی که در پیشگاه او حاضرید و اختیار شما به دست اوست و حرکات شما را زیر نظر دارد. (سیدرضی، 1379: خ 183) برای اینکه پاداش و عقابی در مقابل نیک و بد اخلاقی داده شود، باید پاداش‌دهنده از کیفیت و میزان عمل اطلاع کافی داشته باشد؛ یعنی بداند هر فرد چه مقدار عمل خوب یا بد انجام داده است تا مطابق آن پاداش دهد و تنها خداوند است که چنین آگاهی کاملی دارد.

مراد از مسئولیت اخلاقى، پاسخگو بودن در برابر پروردگار است که نتیجه آن، مجازات و کیفر اخروى خواهد بود؛ اعم از اینکه مسئولیت و کیفر دنیوى هم وجود داشته باشد یا نه. به بیان دیگر، شاخصه مسئولیت اخلاقى، ترتّب عقاب و کیفر اخروى بر عمل است؛ همچنان‌که ارزشمندى اخلاقى، ثواب و پاداش اخروی را مى آفریند. (دیلمی و آذربایجانی، 1382: 46)

باید به این نکته هم اشاره کرد که از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع)  انسان نه تنها در برابر خود و سایر هم‌نوعانش در پیشگاه خداوند مسئولیت دارد، بلکه در قبال طبیعت هم باید پاسخگو باشد: فَإ‌ِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَن‌ِ الْبقَاع‌ ِ وَ الْبَهَائِم‌ ِ. (سیدرضی، 1379: خ 167) شما داراى مسئولیت هستید، حتى نسبت به زمین‌ها و حیوانات.

طبیعت و محیط‌زیست، ملک طلق انسان نیستند که به هر صورتی که خواست در آنها تصرف کند؛ بلکه مخلوق خداوند هستند: همه زمین‌ها زمین‌ خداست و همه مردم عیال خداوند و همه حیوانات مخلوقات خداوند هستند و رعایت حق آنها از جانب خداوند واجب شده است و ما در قبال آنها و دردهایشان مسئولیم تا چه رسد به دردهای مردم. (مغنیه، 1358: 2 / 490)

در دیدگاه دینی، همه هستی دارای شعور و مشغول تسبیح پروردگار. با این نگاه، فرد موحد مسئولیت بیشتری نسبت به طبیعت احساس می‌کند. در روایتی از رسول اکرم(ص)  نقل است که فرمود: «حیوان بر گردن صاحب خود شش حق دارد: ... بر صورت او نزند؛ زیرا آن پروردگارش را تسبیح مى‏گوید.» (ابن‌بابویه قمی، 1382: 1 / 481)

این نگاه، برخلاف دیدگاه سکولاریستی حاکم بر طبیعت است که عالم هستی را فاقد مبدأ و منتها و بدون جهت‌گیری نسبت به نیکی‌ و بدی و فاقد شعور می‌داند و به آن نگاهی صرفاً سودگرایانه دارد. از این منظر، حتی اگر در مورد لزوم حفظ طبیعت و محیط‌زیست بحث شود، هدف نهایی آن تأمین سود بیشتر و درازمدت برای بشر است، نه حفظ آن از روی وظیفه.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. شریف رضی، نهج‌البلاغه، ترجمه دشتی.

3. آذربایجانی، مسعود و احمد دیلمی، 1382، اخلاق اسلامی، قم، دفتر نشر معارف.

4. آمدی‌تمیمی، عبدالواحد، 1360، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق سیدجلال‌الدین محدث‌ارموی، تهران، دانشگاه تهران.

5. ابن‌ابی‌الحدید، عزالدین ابوحامد، 1377، شرح نهج‌البلاغه، نصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله مرعشی‏نجفی.

6. ابن‌بابویه قمی (صدوق)، علی بن محمد، 1382، الخصال، ترجمه یعقوب جعفری، قم، نسیم کوثر.

7. افلاطون، 1380، دوره آثار، ترجمه محمدحسن لطفی، و رضا کاویانی، ج 1، چ دوم، تهران، خوارزمی.

8. امید، مسعود، 1378، «‌درآمدی‌ بر فلسفه اخلاق‌ از منظر استاد مطهری»‌، فصلنامه قبسات، شماره 13.

9. بحرانی، ابن‌میثم، شرح نهج‌البلاغه، 1375، ج 2، ترجمه قربانعلی محمدی‏مقدم و على‏اصغر نوایی‏یحیی‏زاده، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی.

10. جعفری، محمدتقی، 1376، شرح و ترجمه نهج‌البلاغه، ج 1، 4، 17، 26، چ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

11. سربخشی، محمد، اخلاق سکولار، چ اول، قم، مؤسسه امام خمینی(ره) .

12. سروش، عبدالکریم، 1360، دانش و ارزش، چ هفتم، تهران، یاران.

13. طباطبایی، محمدحسین، 1374، ترجمه المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی‌همدانی، چ پنجم، قم، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

14. فرانکنا، ویلیام، 1376، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، قم، مؤسسه فرهنگی طه.

15. فنایی‌اشکوری، ابوالقاسم، 1384، دین در ترازوی اخلاق، تهران، صراط.

16. کلینی، محمد بن یعقوب، 1413 ق، الکافی، بیروت، دارالاضواء.

17. ــــــــــــــــــــ ، بی‌تا، ترجمه اصول کافی، ج 1، ترجمه سیدجواد مصطفوی، تهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه.

18. مصباح‌یزدی، محمدتقی، 1370، درس‌ها‌یی از فلسفه اخلاق، قم، اطلاعات.

19. مطهری، مرتضی، 1372، علل گرایش به مادیگری، چ سیزدهم، بی‌جا، صدرا.

20. ــــــــــــــــــــ ، 1372، فلسفه اخلاق، چ یازدهم، بی‌جا، صدرا.

21. ــــــــــــــــــــ ، 1373، تعلیم و تربیت در اسلام، چ بیست و سوم، بی‌جا، صدرا.

22. مغنیه، محمدجواد، 1358، فی ظلال نهج‌البلاغه، ج 2، بیروت دارالعلم ‏للملایین.

23. ملکیان، مصطفی، بی‌تا، جزوه تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار، بی‌جا، بی‌نا.

24. موسوی، سیدصادق، 1376، تمام نهج‌البلاغه، تهران، مؤسسه صاحب‌الزمان(عج)‌.

25. نراقی، احمد، 1383، معراج‌السعاده، قم، هجرت.

26. ویلیامز، برنارد، 1383، فلسفه اخلاق، ترجمه و تعلیق زهرا جلالی، قم، دفتر نشر معارف.

27. www.masaru-emoto.net

منبع: فصلنامه اخلاق - شماره 11

ادامه دارد .............