متن عربی
«876»
(24) (و من وصية له ( عليه السلام )) (بما يعمل في أمواله كتبها بعد منصرفه من صفين)
هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيُّ ابْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي مَالِهِ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ لِيُولِجَنِي بِهِ الْجَنَّةَ وَ يُعْطِيَنِي بِهِ الْأَمَنَةَ
«877»
(مِنْهَا)وَ إِنَّهُ يَقُومُ بِذَلِكَ الْحَسَنُ ابْنُ عَلِيٍّ يَأْكُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يُنْفِقُ مِنْهُ فِي الْمَعْرُوفِ فَإِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ حَدَثٌ وَ حُسَيْنٌ حَيٌّ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ وَ أَصْدَرَهُ مَصْدَرَهُ وَ إِنَّ لِبَنِي فَاطِمَةَ مِنْ صَدَقَةِ عَلِيٍّ مِثْلَ الَّذِي لِبَنِي عَلِيٍّ وَ إِنِّي إِنَّمَا جَعَلْتُ الْقِيَامَ بِذَلِكَ إِلَى ابْنَيْ فَاطِمَةَ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ قُرْبَةً إِلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ تَكْرِيماً لِحُرْمَتِهِ وَ تَشْرِيفاً لِوُصْلَتِهِ وَ يَشْتَرِطُ عَلَى الَّذِي يَجْعَلُهُ إِلَيْهِ أَنْ يَتْرُكَ الْمَالَ عَلَى أُصُولِهِ وَ يُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ حَيْثُ أُمِرَ بِهِ وَ هُدِيَ لَهُ وَ أَنْ لَا يَبِيعَ مِنْ أَوْلَادِ نَخِيلِ هَذِهِ الْقُرَى وَدِيَّةً حَتَّى تُشْكِلَ أَرْضُهَا غِرَاساً وَ مَنْ كَانَ مِنْ إِمَائِي اللَّاتِي أَطُوفُ عَلَيْهِنَّ لَهَا وَلَدٌ أَوْ هِيَ حَامِلٌ فَتُمْسَكُ عَلَى وَلَدِهَا وَ هِيَ مِنْ حَظِّهِ فَإِنْ مَاتَ وَلَدُهَا وَ هِيَ حَيَّةٌ فَهِيَ عَتِيقَةٌ قَدْ أُفْرِجَ عَنْهَا الرِّقُّ وَ حَرَّرَهَا الْعِتْقُ .
قوله ( عليه السلام ) في هذه الوصية أن لا يبيع من نخلها
«878»
ودية الودية الفسيلة و جمعها ودي و قوله ( عليه السلام ) حتى تشكل أرضها غراسا هو من أفصح الكلام و المراد به أن الأرض يكثر فيها غراس النخل حتى يراها الناظر على غير تلك الصفة التي عرفها بها فيشكل عليه أمرها و يحسبها غيرها .
متن فارسی
از وصيّتهاى آن حضرت عليه السّلام است كه چگونه در دارائيهايش رفتار شود و آنرا پس از بازگشت از (جنگ) صفّين نوشته
قسمت اول نامه
1 اين است آنچه را كه بنده خدا علىّ ابن ابى طالب پيشواى مؤمنين در باره دارائى خود
ص877
بآن فرمان داده براى بدست آوردن رضاء و خوشنودى خدا كه بسبب آن مرا ببهشت داخل نمايد، و بر اثر آن آسودگى (آخرت) را بمن عطاء فرمايد
ص878
قسمت دوم از آن وصيّت است
2 و (پس از من) حسن ابن علىّ سفارش مرا انجام مى دهد (وصىّ من است) از مال و دارائيم بطور شايسته (طبق دستور شرع در نيازمنديهاى خود) صرف ميكند، و به مستحقّين و سزاواران مى بخشد، و اگر براى حسن پيشآمدى نمود (از دنيا رفت) و حسين زنده است وصىّ من بعد از حسن او است، و سفارشم را مانند او انجام مى دهد. 3 و براى دو پسر فاطمه (حسن و حسين عليهما السّلام) از بخشش علىّ (عليه السّلام) آن مى باشد كه براى سائر پسران عليه است (از دارائى من بهمان مقدار كه به ديگر برادران مى دهند بردارند) و اينكه تصدّى اين كار را بد و پسر فاطمه دادم براى بدست آوردن خوشنودى خدا و تقرّب به پيغمبر اكرم و پاس احترام او و شرافت خويشاوندى با آن حضرت است. 4 و (امام عليه السّلام) شرط ميكند با آنكه تصدّى اين مال را باو داده (حسن عليه السّلام) اينكه اين مال را بهمان طورى كه هست باقى بگذارد (نفروشد) و ميوه آنرا در آنچه بآن مأمور گشته و راه نموده شده است صرف نمايد، و شرط ميكند كه نهالى از زاده هاى درخت خرماى اين دهها را نفروشد تا اينكه از جهت روييدن نخلها زمين آن دهها مشتبه شود (انبوهى درخت بيننده را به گمان اندازد كه اين زمين غير از زمينى است كه پيشتر ديده). 5 و هر يك از كنيزانم را كه با آنها همبستر بودم و فرزندى آورده يا بار دار باشد آن كنيز به فرزندش واگذار ميشود و از جمله نصيب و بهره او است (أمّ ولد يعنى كنيز فرزند دار به بهاى وقت به فرزندش واگذار مي شود، و چون كنيز به فرزندش واگذار شده آزاد مى گردد) و اگر فرزند آن كنيز بميرد و خود او
ص879
زنده باشد (نيز) آزاد است (و فروش او جائز نيست، زيرا) كنيزى از او برداشته شده، و آزادى (انتقال به فرزند) او را آزاد نموده است (سيّد رضىّ «رحمه اللّه» فرمايد:) فرمايش آن حضرت عليه السّلام در اين وصيّت: أن لا يبيع من نخلها و ديّة يعنى شرط ميكند كه نهالى از درختهاى كوچك آن ده را نفروشد و ديّة بمعنى فسيلة (نهال خرما) است، و جمع آن ودىّ مى باشد، و فرمايش آن حضرت عليه السّلام: حتّى تشكل أرضها غراسا يعنى تا اينكه از جهت روييدن نخلها زمين آن دهها مشتبه شود، اين فرمايش از فصيحترين كلام و نيكوترين گفتار است، و مراد آنست كه در آن دهها روييدن درخت خرما بسيار شود تا اينكه بيننده آنها را غير آنچه كه شناخته بود ببيند، و امر بر او اشتباه شود، و (از بسيارى درخت) پندارد كه اين زمين غير آن زمين است (كه پيشتر ديده بود).
ص881
قبلی بعدی