ستودن بيش از آنچه كه سزاوار است نوعى چاپلوسى ، و كمتر از آن ، درماندگى يا حسادت است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه (سید علی نقی فیض السلام)  >  پاسخ به ذعلب يمانى ( خطبه شماره 178 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

« 582»

(178) (و من كلام له (عليه ‏السلام) ) و قد سأله ذعلب اليماني‏ فقال هل رأيت ربك يا أمير المؤمنين
فقال:(عليه ‏السلام) أ فأعبد ما لا أرى فقال و كيف تراه قال (عليه ‏السلام) لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ قَرِيبٌ مِنَ الْأَشْيَاءِ غَيْرُ مُلَامِسٍ بَعِيدٌ مِنْهَا غَيْرُ مُبَايِنٍ مُتَكَلِّمٌ لَا بِرَوِيَّةٍ مُرِيدٌ لَا بِهِمَّةٍ صَانِعٌ لَا بِجَارِحَةٍ لَطِيفٌ لَا يُوصَفُ بِالْخَفَاءِ كَبِيرٌ لَا يُوصَفُ بِالْجَفَاءِ بَصِيرٌ لَا يُوصَفُ بِالْحَاسَّةِ رَحِيمٌ لَا يُوصَفُ بِالرِّقَّةِ تَعْنُو الْوُجُوهُ لِعَظَمَتِهِ وَ تَجِبُ الْقُلُوبُ مِنْ مَخَافَتِهِ .


متن فارسی

 از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در وقتى كه ذعلب يمنى از آن بزرگوار پرسيد:
يا امير المؤمنين آيا پروردگار خود را ديده‏ اى امام عليه السّلام فرمود: (1) آيا چيزى را كه نمى ‏بينم‏

 

 ص583

پرستش مى ‏نمايم (با اينكه عبادت و پرستش مستلزم سخن گفتن و در خواست رحمت و مغفرت و خضوع و فروتنى است و اين نوع امور در حضور و رؤيت انجام مى ‏گيرد) پس (سائل گمان كرد مراد از ديدن پروردگار ديدن بچشم است، لذا) گفت: چگونه او را مى ‏بينى (با اينكه ديدن او ممكن نيست) امام عليه السّلام فرمود: (2) چشم ها او را آشكار درك نمى ‏كند، لكن دلها بوسيله حقائق ايمان (تصديق بوجود و وحدانيّت و ربوبيّت و سائر صفات) او را درك مى ‏نمايد، (3) بهر چيز نزديك است (احاطه دارد) ولى چسبيده نيست، و از هر چيز دور است ولى جدا نيست (زيرا نزديكى با چسبيدن و دورى با جدا بودن از لوازم جسم است) گويا است (ايجاد سخن مي كند) بدون تفكّر و انديشه (زيرا انديشه بر اثر نادانى است كه خداوند از آن منزّه است) اراده كننده (آفريننده) است بدون تصميم و آماده شدن (زيرا تصميم گرفتن عبادت است از اراده‏اى كه مقدّمه اراده انجام كارى باشد و آن از لوازم جسم است كه در انجام كارى مردّد است، و امّا براى خداى تعالى كه علم عين ذات او است عزم و تصمي م درست نيست چون مردّد نمى ‏باشد) ايجاد كننده است بدون (كمك) عضوى (از قبيل دست و پا و مانند آنها، زيرا نيازمند بكمك حاجت دارد و او غنىّ بالذّات و بى نياز است) لطيف است كه (از جهت شدّت ظهور و آشكار بودنش) به پنهانى وصف نمى ‏شود (چون چيزى بر او احاطه ندارد) بزرگ است (از همه چيز) كه به ستمگرى (مانند ستمگران مسلّط بر زير دستان) وصف نمى ‏شود (زيرا عدل محض است) بينا است كه به داشتن حسّى (از حواسّ) وصف نمى ‏گردد (زيرا حواسّ از صفات ممكن است) مهربان است (از روى فضل و احسان) نه به دلسوزى، (4) خلائق در برابر عظمت و بزرگى او خوار و فروتنند (زيرا همه مقهور مشيّت و اراده او هستند) و دلها (در برابر هيبت و عظمتش) از ترس (عذاب) او مضطرب و نگرانند.

قبلی بعدی