دانش، ميراثى گرانبها ، و آداب ، زيورهاى هميشه تازه ، و انديشه ، آيينه اى شفاف است.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >  دانستنی های نهج البلاغه (زنان)  >  جايگاه حقوقي زن در نهج البلاغه(4)

جايگاه حقوقي زن در نهج البلاغه(4)

4ـ امنيت اجتماعي
 چنانچه گذشت از ديدگاه اسلام زن داراي کرامت است و ارزش معنوي او بسيار والاست آيات و روايت بسياري براين معني دلالت دارد. از اين رو زن مسلمان از کليه مواهب اجتماعي برخوردار بوده و مي تواند در چهارچوب قوانين و موازين اسلام در تمام شؤون اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي فعاليت نمايد و از امنيت اجتماعي لازم برخوردار باشد. ايجاد چنين امنيتي از وظايف مسلم حکومت اسلامي است؛ به همين جهت وقتي به حضرت علي عليه السلام خبر رسيد در زمامداري وي طرفداران معاويه در يورش به شهري خلخال از پاي زني ذمّي بيرون آورده اند، فرمود:«اگر مرد مسلمان در اين مصيبت بميرد جا دارد!».(1)
در دوران خلافت حضرت زنان در کمال آزادي به ايشان مراجعه مي کرده و مشکلات و شکايتهاي خود را به اطلاع ايشان رسانده و حل آنها را طلب مي کردند. و در اين ميان گاهي هتک حرمت حضرت مي شده و به حضرت دشنام و ناسزا مي گفتند.(2)اما هيچ کس متعرض آنها نمي گشت و حضرت هم با نهايت صبر و حوصله به کلام آنها گوش مي کرد.
5ـ حقوق خانواده
 اگر چه حقوق خانوادگي از ابعاد مختلف قابل بررسي است اما متناسب با موضوع و حجم مقاله به چند نمونه از آن اشاره مي شود.
الف)همکاري و همياري

کمک و ياري نمودن همسر و خدمت در خانه بالاترين عبادتهاست زيرا بالاترين فضيلتها شهادت در راه خداست و پيامبر گرامي اسلام فرمود:
«الکادُّ علي عياله کالمجاهد في سبيل الله ».(3)
و از امام صادق عليه السلام نقل شده است که اميرالمؤمنين آب و هيزم مي آورد و جارو مي کرد.(4)با اينکه حضرت علي عليه السلام کارهاي بيرون خانه را به عهده گرفته است به کارهاي درون خانه نيز مي پردازد و به همسرش کمک مي کند.
و در حديث ديگر آمده است:
«دخل رسول الله (ص)علي علي فوجده هو و فاطمه عليها السلام يطحنان في الجاروش، فقال النبي(ص):أيکما أعيي؟فقال علي:فاطمة يا رسول الله؟ فقال لها: قومي يا بنيّة. فقامت و جلس النبي(ص)موضعها مع علي(ص)فواساه في طحن الحبّ».(5)
«رسول خدا صلي الله عليه و اله به خانه علي عليه السلام وارد شد. او و فاطمه را ديد که با کمک يکديگر با آسياب آرد مي کنند پيغمبر صلي الله عليه و اله فرمود: کدام خسته تريد؟ علي عرض کرد: فاطمه خسته تر است. پيغمبر صلي الله عليه و اله به او فرمود: برخيز. فاطمه برخاست و پيغمبر به جاي او نشست و علي عليه السلام را در ارد کردن کمک نمود».
از نکات لطيف در روايت آن است که پيامبر صلي الله عليه و اله در مرحله اول به فاطمه نمي فرمايد: تو خسته اي برخيز، بلکه سؤال مي فرمايد: تو خسته اي برخيز، بلکه سؤال مي فرمايد:کدام يک خسته تريد تا تساوي را رعايت کرده باشد. لطيف تر از سخن پيامبر سخن علي عليه السلام است که پيش از آنکه خود فاطمه عليها السلام بفرمايد:من خسته ام، علي عليه السلام مي فرمايد:فاطمه خسته تر است.

ب)معاشرت نيک و عدم عزلت
 
اگر مرد اهل زهد و رياضت است، نبايد رياضت به او سخت گيري در مورد همسر و فرزندانش منجر شود. حضرت علي عليه السلام به عاصم بن زياد که رياضت و ترک دنياي او سبب حزن و اندوه همسر و فرزندانش شده بود فرمودند:
اما استحيتَ من أهلک، اما رحمت ولدک؟ أتري الله أحل لک الطيبات و هو يکره أخذک منها؟»(6)
«آيا از همسر و خانواده ات شرم نمي کني؟چرا به فرزندانت رحم نمي کني؟در مورد خدا چنين مي انديشي که بر تو حلال مي گرداند اموري را، اما گرفتن و استفاده تو از آنها را کراهت دارد؟»

ج)عدم تبعيض
 
جوامع بشري به تناسب فرهنگهاي متفاوت بين فرزندان دختر و پسرتفاوتهايي قائلند امام علي عليه السلام که عدل مجسم بود به بهترين وجه عدالت را در بين فرزندانش رعايت مي کرد، از اين رو در آخرين رمضان عمرش دو شب نزد يکي از فرزندان خود ميهمان بود.

د)مشورت و نظرخواهي
 
در تاريخ امده است که وقتي خليفه اول و دوم براي ملاقات با حضرت زهرا عليها السلام آمدند ، امام علي عليه السلام به حضرت فرمود:«آندو آمده اند نظر تو چيست؟»(7)البته حضرت زهرا عليها السلام نيز به پيشنهادات همسر خويش توجه نموده و اجازه ملاقات دادند.

ه)هديه
 
از هر فرصتي براي ايجاد محبت و صفا بين افراد خانواده بايد استفاده کرد. يکي از عوامل مؤثر در اين زمينه هديه است. از اين رو در روايتي که اسماء در مورد گردن بند حضرت زهرا عليها السلام نقل مي کند به اين نکته تصريح دارد که اين گردن بند را حضرت .علي عليه السلام براي او خريده بود.
«اسماء بنت عميس قالت کنت عند فاطمة اذ دخل عليها رسول الله (ص)و في عنقها قلادة من ذهب کان اشتراها لها علي بن ابي طالب(ع)من في ء....»(8)

و)تقسيم کار
 
از نظر اسلام خوبست که مردان مسؤوليت کارهاي بيرون از منزل را بپذيرند تا زن به آسودگي خاطر از تأمين مالي به انجام وظايف خانوادگي بپردازد؛ زيرا اگر زن موظف باشد براي رفع نيازهاي اقتصادي خود خانواده خويش در اجتماع حضور يابد، ممکن است وجود بعضي افراد مريض براي او مشکلاتي ايجاد کند و موجب ناراحتي اوشود. از اين رو هنگامي که حضرت علي و زهرا عليها السلام از پيامبر نيک انديش اسلام درخواست تقسيم کار نمودند و حضرت رسول صلي الله عليه و اله کار بيرون منزل را به حضرت علي عليه السلام و تدبير منزل را به حضرت زهرا عليها السلام سپردند، حضرت زهرا عليه السلام فرمودند:
« فلا يعلم ما داخلني من السرور الا الله با کفاني رسول الله (ص)تحمل رقاب الرجال».(9)
از کلام حضرت روشن مي شود در تفکر اسلامي اينکه مرد متکفل مسائل اقتصادي و امور بيرون منزل شود و به گونه اي برنامه ريزي شود که بيشترين فعاليت و کار اجتماعي زن در منزل انجام گيرد حقي براي زن محسوب مي شود زيرا منزل محيطي عاطفي و آرام براي زن مي باشد. چنانچه حفظ عفاف نيز حقي است به نفع زن اما متأسفانه بعضي ظاهرانديشان اين دور را فشار و تکليفي براي زن معرفي مي نمايند.

جانبداري افزون برحقوق
 
با نگاهي گذرا به مجموعه سخنان و سيره عملي حضرت در مي يابيم که جانبداريهاي گسترده و اصولي که نسبت به زنان شده است بسيار بالاتر و والاتر حتي از حقوقي است که بيان شد و بسيار متعالي تر از انديشه هاي مادي زن گرايانه اي است که در اين زمان مطرح مي باشد.دراينجا به ذکر دو نمونه مي پردازيم:
1ـ حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
«فداروهنَّ علي کل حال احسنوا لهنَّ المقال، لعلهنَّ يحسن الفعال».(10)
«با زنان در هر شرايطي مدارا کنيد و با آنان خوش گفتار و نيکوسخن باشيد تا ايشان هم خوش کردار و نيکورفتار شوند.»
با همه کژي و ناهنجاري که در رفتار برخي زنان به خاطر مسائل تربيتي و محيطي است با آنان سازگاري و مدارا کنيد و با ايشان گفتاري نيک داشته باشيد شايد که آنان در پرتو برخوردهاي درست و انساني به خود آيند و دگرگون شوند و روش خويش را نيک سازند.
حضرت حتي در برابر کجرفتاران و زشت سيرتان از زنان به مدارا، نرمش و رفتار انساني دستور مي دهد نه انتقامجويي و پرخاشگري و اعمال خشونت عليه آنان. از تعاليم والاي علوي روشن مي گردد که برخوردهاي انساني و اخلاقي مهمترين عامل تربيت است و اين نکته اي ظريف است که بايد با برخورد منطقي و گفتار نيک زنان را تربيت کرد و به اصلاح اخلاقي آنها پرداخت نه با ابراز پرخاشگري و خشونت و ...
2ـ قسمتي از سفارشهاي حضرت است به لشکريان خود پيش از روبه رو شدن با دشمن:«و لا تهيجوا النساء بأذيً وإن شتمن اعراضکم و سبنَ أُمراءکم».
«با اذيت و آزار زنان را به هيجان نياوريد، اگر چه آنها به شما دشنام دهند و متعرض آبروي شما گردند و به اميران و بزرگانتان بدگويي کنند.»
و در جنگ جمل با اينکه يکي از عاملين مؤثر در برافروختن آتش جنگ عايشه بود بعد از پي شتر او، حضرت علي عليه السلام عايشه را دعوت کردند تا به آيات قرآن عمل کرده و دستور دادند او را با احترام به مدينه برگردانند.

تبيين کلام حضرت در نهج البلاغه در رابطه با نکوهش زن
 مسأله زن در نهج البلاغه از ديرباز مطرح بوده است و برخي را گمان برآن است که آنچه در نهج البلاغه آمده است با کرامت زن و مقام انساني او منافات دارد؛ لکن اگر پذيرفته ايم که حضرت علي عليه السلام که گوينده نهج البلاغه و قرآن ناطق است پس سخن نهج البلاغه در مورد زن همان سخن قرآن است. نهج البلاغه چيزي جز آنچه در قرآن آمده است ارائه نکرده است. بررسي نهج البلاغه بدون قرآن به منزله جدا کردن روح از کالبد است.
قبل از ورود در بحث توجه به چند مطلب ضروري است . اول آنکه تحليل و بررسي خطبه هاي نهج البلاغه بايد دور از جوسازيها و فشارها و تفکرات انحرافي باشد لذا اينکه برخي از محققين در پاسخ اين شبهات سند خطبه را زير سؤال برده اند به نظر روش صحيحي نمي رسد. زيرا اوّلاً:مؤلف اين کتاب«سيد رضي»»از سخنوران عرب و بزرگترين اديبان زمان خود بوده و خود، حديث شناس است، عصر او نزديک به عصر ائمه عليهما السلام مي باشد. ثانياً:فضا و زماني که اين کتاب تأليف شده زماني است که منابع و کتابها در دسترس بودند کتابخانه هاي بزرگي تأمين شده و يک سخن شناس و اديب با دقت خاص خود به جمع آوري سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام پرداخته. ثالثاً:اين کتاب تلقي به قبول شده است. در پيشگاه شخصيت ها مورد قبول بوده و تا سال (600)و(700)اصلاً بحثي در مورد سند نهج البلاغه نبوده -اولين بار که بحث اسناد نهج البلاغه مطرح شده در سال (670)توسط شخصي به نام ابن خلکان مي باشد-(11)
مطلب دوم آنکه بعيد است تنها عايشه به جهت نقشي که در جنگ جمل داشته مصداق چنين احکامي باشد زيرا معصوم از ارائه و تحليل شخصيت يک فرد به صورت جمع مبري است و با اين روش کلام حضرت در مورد عايشه که «اما فلانه فأدرکها رأي النساء»(12)قابل توجيه نخواهد بود.
مطلب سوم آنکه بايد توجه داشت احکام و اوصافي که براي صنف زن ذکر شده دو قسم است. قسم اول مختص به جنسيت است که هيچگونه تفاوتي در طي قرون و اعصار به آنها رخ نمي دهد. مانند لزوم حجاب و صدها حکم عبادي و غير عبادي، که مخصوص زن است و هرگز دگرگون نخواهد شد و بين افراد زن هم هيچ فرقي در آن نيست. قسم دوم ناظر به کيفيت تربيت و نحوه محيط پرورش آن است که اگر در پرتو تعليم و تربيت وزين، پرورش يابند، چون مردان بينديشند و چون آنان تعقل داشته باشند و اگر گاهي تمايزي يافت شود همانند تمايزي است که بين خود مردها مشهود است. آيا مي توان گفت رواياتي که در نکوهش زنان آمده و احاديثي که در پرهيز از مشورت با آنها وارد شده و ادله اي که در نارسايي عقول آنان رسيده، اطلاق دارد و همه زنان دانشمند و محققان را نيز شامل مي شود و همچون قسم اول، موضوع آن ادله، ذات زن از حيث زن بودن است. به عبارت روشنتر بسياري از گزاره هاي نهج البلاغه گزاره هاي حقيقيه نيست. يعني مرفوع آن ماهيت و ذات زن نمي باشد بلکه قضاياي خارجيه است يعني حضرت از وضعيت زن موجود در جامعه خويش سخن مي گويند. حضرت مي خواهند بفرمايند زن در جامعه چنين است و مردان و هم زمان را توجه دهند که چگونه زن از جايگاه حقيقي خويش تنزل يافته است؟ بايد ريشه ها و علل اين سقوط را بررسي کرد و در رفع آن کوشيد. منشأ اساسي آن دور نگه داشتن اين صنف از تعليم و محروم نگه داشتن اين گروه توانمند، از تربيت صحيح است و بايد شرايط درست براي فراگيري آنها در صحنه تعليم و تربيت فراهم شود.
يکي از خطبه هاي نهج البلاغه که دلالت برنکوهش زن دارد خطبه (80)مي باشد.
«معاشر الناس ، إنّ النساء نواقص الايمان، نواقص الخطوط، نواقص العقول فأمّا نقصان ايمانهن فعقودهن عن الصلاة و الصيام في ايام حيضهنَّ».
اي مردم!زنان هم از نظر عقل و هم از جهت بهره و هم از موهبت عقل ناقصند اما گواه بر کمبود ايشان همان برکنار بودن از نماز و روزه در ايام عادت است...»
پي نوشت ها :
1ـ نهج البلاغه ؛فيض الاسلام؛خطبه 27.
2ـ رک. بحار الانوار؛ج41؛ص310.
3ـ وسائل الشيعه؛ج12؛ص42؛باب وجوب الکد علي .العيال من الرزق الحلال.
4ـ بحار الانوار؛چاپ بيروت؛ج41؛ص54و ج 43؛ص 151.
5-بحار الانوار؛چاپ بيروت؛ج41؛ص 124-123وج40؛ص327-326.
6ـ همان؛ج41؛ص301-300.
7ـ همان؛ص81.
8ـ همان.
9ـ وسائل الشيعة؛ج14؛ص129.
10ـ نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 14.
11ـ رک. مصادر نهج البلاغه و اسانيده؛ج1؛ص100.
12ـ نهج البلاغه ؛فيض الاسلام؛نامه 14.
 منبع:دکتر زهره برقعي؛سالنامه النهج؛شماره 10 - 9
.