حج در نهج البلاغه (2)
تبليغات در حج
«فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ، وَذَکِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ».(نامه 67)
«حج را براى مردم بپا دار و روزهاى خدا را به ايشان متذکّر باش.»
يادآورى اياماللّه، روزهاى خدا، روز قيامت، روز موت، نعمتهاى الهى و روزهاى بزرگ پيروزى و موفقيت الهى، تبليغاتى است که امام در حج به قثم بن عباس فرماندار مکّه و امير الحاج فرمان مى دهند؛ تبليغاتى که در ترغيب مردم به امور خير مى بايست هر سال با شکوهتر تدوين و اجرا گردد.
تجارت در حج
«يُحْرِزُونَ الاْءَرْبَاحَ فِى مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ ».(خطبه 1)
«دعوت شوندگان حجّ بيت الحرام... سودهاى فراوان در تجارتگاه الهى به دست مى آورند.»
تجارت حج معاملهاى است ميان خالق و مخلوق، تجارتگاه حج بازار بندگى ميهمانان بيتالرحمان است. حج در اين بازار بهايى است براى خريد غفران الهى و بهشت خداوند؛ تجارتى که خسران ندارد.
توطئه بيگانگان در مراسم حج
«کَتَبَ إلَيَّ يُعْلِمُنِى أَنَّهُ وُجِّهَ إلَى الْمَوْسِمِ أُنَاسٌ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ ، الْعُمْيِ الْقُلُوبِ».(نامه 33)
«به من خبر رسيده است که گروهى از کور دلان و... از اهل شام (مأمورين معاويه) به سوى مکّه (براى توطئه) در مراسم حج گسيل شدهاند.»
امام خمينى قدسسره :
در مراسم حج، ممکن است اشخاصى از قبيل ملاّهاى وابسته به خود را وادار کنند که اختلاف ميان شيعه و سنّى ايجاد کنند و آنقدر به اين پديده شيطانى دامن زنند که بعضى ساده دلان باور کنند و موجب تفرقه و فساد شوند. برادران وخواهران هر دو فرقه بايد هشيار باشند و بدانند که اين کوردلان جيرهخوار با اسم اسلام و قرآن مجيد و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواهند اسلام و قرآن و سنّت را از بين مسلمين برچينند و يا لا اقل به انحراف کشانند.(8)
تعليم و تعلّم در حج
«فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ... فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ، وَعَلِّمِ الْجَاهِلَ».(نامه 67)
«حج را براى مردم بپا دار و ... آنان که پرسشهاى دينى دارند، با فتواها آشنايشان گردان و ناآگاهان را آموزش ده.»
تقويت دين با حج
«فَرَضَ اللّهُ... وَالْحَجَّ تَقْويَةً لِلدِّين».(حکمت 244، فيض الاسلام)
«خداوند حج را به عنوان عاملى براى تقويت دين، واجب گردانيد.»
حفظ و تقويت دين، ضرورتى انکارناپذير و بلکه از اوجب واجبات است. تقويت دين طرق بسيار دارد و بسته به زمان و مکان و موقعيت خاص، روش ويژه خود را مى طلبد، و حج به عنوان يک استراتژى همه ساله، اين تأثير نيرومند را در تقويت دين داشته و مسلمين آگاه مى بايست بدان توجّه جدّى بنمايند.
تواضع در حج
«وَجَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلاَمَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ».(خطبه 1)
«خداوند حجّ خانهاش را علامت تواضع مردم در برابر عظمت خويش قرار داد.»
حج از جمله مقامات و عباداتى است که فرد مسلمان با شرکت در آن، اوج تواضع و فروتنى خود را در برابر خالق نشان مى دهد و با اجراى فرامين خداوند، کرنش خويش را در مقابل عظمت بارى تعالى به نمايش مى گذارد.
تواضع در حج
«حَتَّى يَهُزُّوا مَنَاکِبَهُمْ ذُلُلاً».(خطبه 192)
«عاشقان بيت اللّه الحرام... شانههاى خود را با خضوع و فروتنى بسيار (در سعى و طواف) مى جنبانند.»
در حج، هر کس با هر شخصيت و با هر مقام و منصب دنيوى و هر نوع افتخار قومى و ظاهرى، ذليلانه، تمرين تواضع و فروتنى مى کند. تواضع در برابر خالق، که فروتنى در برابر مخلوقات را هم به دنبال دارد.
توجّه به نياز حجّاج
«وَمُرْ أَهْلَ مَکَّةَ أَلاَّ يَأْخُذُوا مِنْ سَاکِنٍ أَجْراً».(نامه 67)
«و به مردم مکّه فرمان ده تا از هيچ زائرى در ايّام حج اجرت مسکن نگيرند.»
رفع نياز حجّاج و از جمله تأمين مسکن آنان، از مسائل مهمّى است که حکومت اسلامى در جهت برپايى هر چه باشکوهتر اين فريضه الهى مى بايست مدّ نظر داشته و بدان همّت گمارد. در اين نامه حضرت به فرماندار مکّه و امير الحاج منصوب خود، در اين زمينه دستور صريح مى دهند.
توجّه به نيازمندان در حج
«وَلاَ تَحْجُبَنِّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِکَ بِهَا».(نامه 67)
«و (در حج) هيچ نيازمندى را از ديدار خود محروم مگردان.»
توجّه به نيازمندى هاى محرومان را امام به فرماندار مکّه مى نويسد و اين اعمّ از است از نياز حجّاج و نياز محتاجان و نياز مسلمانان ساير کشورهاى اسلامى.
توحيد در حج
«حَجَّ بَيْتِهِ الحَرَامِ ... وَجَعَلَهُ... وَإذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ».(خطبه 1)
«خداوندسبحان حجّخانهاش رانشانه اعتراف به عزّت و بزرگى خويش قرار داد.»
تمامى مراسم حج درس توحيد و اقرار به وحدانيت و عزّت و عظمت خداوند است. حج جداى از تمام آثار و منافع سرشار آن، تمرين يکتاپرستى و شناخت عظمت و بزرگى حضرت بارى تعالى است.
توسل به خداوند
«إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللّهِ... حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ».(خطبه 110)
«بهترين وسيله توسل و تقرب به خداوند سبحان، ... حجّ خانه خدا و عمره آن است.»
به فرموده حضرت دراين خطبه، توسل به خداوند سبحان اسباب و وسايلى مى خواهد (وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ) که به ده مورد از بهترين آنها اشاره مى فرمايند و حج و عمره، از جمله اين وسايل دهگانه است که باعث توسّل و تقرّب به خداوند بارى تعالى مى گردند.
جايگاه انبياى الهى
«بَيْتِهِ الحَرَامِ ... وَاخْتَارَ... وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ».(خطبه 1)
«خداوندبرگزيدگانى را بهحج دعوتنمودکه... برجايگاه انبياى الهى قرار گيرند.»
شايد کعبه تنها جايگاهى است که همه انبياى الهى از آدم عليهالسلام تا خاتم صلى الله عليه وآله در آن حضور يافته و به فرمان الهى حجّ بيت اللّه را انجام دادهاند.
جايگاه کعبه در اسلام
«جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى لِلاْءِسْلاَمِ عَلَماً».(خطبه 1)
«خداوند سبحان، کعبه را نشانهاى گويا براى اسلام قرار داد.»
جايگاه و ارزش کعبه در اسلام، موقعيت پرچم و درفش هر قدرت و هر مکتبى است. لذا اين علم همواره بايد بر پا و برافراشته بماند تا نشان از بر پايى و قدرت و شکوه اسلام باشد.
جهاد ناتوانان
«... وَالْحَجُّ جِهَادُ کُلِّ ضَعِيفٍ».(حکمت 136)
«حج جهاد هر ناتوان است.»
على عليهالسلام با اين بيان، حج را مرتبهاى از جهاد فى سبيل اللّه قرار مى دهند که مفهوم انجام حج را پيروزى بر سپاه دشمنِ در کمين مى توان شمرد. بيانى که هم اهمّيت و ارزش حج را بيان مى کند و هم افراد ناتوان را از نااميدى و دورى از مسؤوليت شرکت در جنگ، بر حذر مى دارد.
حجّ آدم
«... ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلاَم وَوَلَدَهُ أَنْ يَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ».(خطبه 192)
«سپس آدم عليهالسلام و فرزندانش را فرمان داد که به سوى کعبه بيايند.»
حضرت آدم عليهالسلام و فرزندانش نيز به فرمان خداوند به اين امتحان الهى تن دادند و به سوى آن روى آوردند، حج گزاردند و مورد احترام و تبريک فرشتگان قرار گرفتند و در پى آدم عليهالسلام ساير پيامبران الهى، اين فرمان خداوند را لبيک گفتند.
حج،اعتراف به عزّت خداوند
«حَجَّ بَيْتِهِ الحَرَامِ ... وَجَعَلَهُ... وَإذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ».(خطبه 1)
«حجّ بيت الحرام... که خداوند نشانه اعتراف مردم به عزّت و بزرگى خويش قرار داد.»
اذعان و اعتراف به عزّت و بزرگى خداوند و کوچکى و ذلّت انسان در برابر حضرت بارى تعالى، بيان بندگى خالص مخلوق است در برابر خالق و سرتاسر حج، مشق توحيد و درس عبوديت مسلمان مؤمن است.
حجّ انبياء عليهم السلام
«بَيْتِهِ الحَرَامِ ... وَاخْتَارَ... وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ».(خطبه 1)
«دعوت شوندگان به حجّ بيت الحرام... کسانى هستند که... در جايگاه وقوف انبياى الهى وقوف مى کنند.»
حضرت در اين خطبه، فريضه حج را پيروى انبياى الهى شمرده و وقوف آنان را در اين سرزمين و انجام حج بيان مى فرمايند. در روايتى ديگر در کتاب فروع کافى، جلد 4، ص214 آمده است که: نوح عليهالسلام هنگامى که کشتى اش دچار طوفان سهمگين بود، مراسم حج را به جاى آورد.
موسى عليهالسلام با هفتاد پيامبر براى حج احرام بست.
يونس عليهالسلام در آغاز حج «لَبَّيْکَ کَشّافَ الْکُرَبِ اْلعِظامِ لَبَّيْک» گفت.
عيسى بن مريم عليهالسلام حجّش را با «لَبَّيْکَ يا ذَا الْمَعارِجِ لَبَّيْک» آغاز نمود.
داوود عليهالسلام وقتى بر بالاى کوه، موجِ جميعت طواف کننده را ديد، دست به دعا بلند کرد.
سليمان عليهالسلام با حضور انس و جنّ، مناسک حج را به جا آورد.
حج، بازار بندگى خداوند
«يُحْرِزُونَ الاْءَرْبَاحَ فِى مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ ».(خطبه 1)
«دعوت شوندگان حج بيت الحرام... سودهاى فراوان در اين بازار عبادت خداوند به دست مى آورند.»
امام خمينى قدسسره : «مراتب معنوى حج، که سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديک مى کند، حاصل نخواهد شد مگر آنکه دستورات عبادى حج به طور صحيح و شايسته و مو به مو عمل شود.»(9)
حج، بهاى بهشت
«جَعَلَهُ اللّهُ... وُصْلَةً إِلَى جَنَّتِهِ».(خطبه 192)
«خداوند حج را وسيلهاى... براى رسيدن (بندگان) به بهشت خويش قرار داد.»
براى وصال و راهيابى به جنّت و بهشت، قيمت و بهايى لازم است که حجّ مقبول به فرموده حضرت، يکى از آنهاست و اين جنّت، جنّت اوست. جنّت خاصّ اوست.
حج، بهترين وسيله تقرّب به خداوند
«إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللّهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى... وَحَجُّ الْبَيْتِ وَاعْتِمَارُهُ».(خطبه 110)
«همانا بهترين وسيله تقرّب به خداوند سبحان (ده چيز است؛ از جمله)... حج و عمره بيت اللّه الحرام.»
در اين خطبه حضرت، حج و عمره را از جمله راههاى دهگانه، و بهترين وسيله تقرب به خداوند مى خوانند. حجّى که سرتاسر اعمالش با نيّت قربة الى اللّه برگزار شود به يقين تأثيرى اين چنين خواهد داشت.
حج، بى توجهى به زيبايى هاى ظاهرى
«وَشَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهمْ».(خطبه 192)
«عاشقان بيت اللّه... بر اثر اصلاح نکردن موهاى سر، قيافه زيباى خود را زشت گردانيدهاند.»
حجّاج بيت اللّه الحرام پس از طيّ مسافتهاى طولانى و سخت، در حالى به بيت خدا مى رسند که موهاى سرشان بلند و در اثر اين پريشانى مو، قيافههايشان نا مرتّب است و بى توجّه به آشفتگى ظاهرى، به محض رسيدن به خانه محبوب، با همان وضع درهم به زيارت و طواف بيت اللّه مى شتابند.
حج، بى توجّهى به زيبايى هاى دنيوى
«وَيَرْمُلُونَ عَلَى أَقْدَامِهِمْ ، شُعْثاً غُبْراً لَهُ».(خطبه 192)
«عاشقان بيت الحرام... بر پاهاى خود هروله مى کنند در حالى که (بى توجّه به مظاهر دنيوى) موهايشان آشفته و بدنهاى پرگرد و غبار دارند.»
در حج، حاجيان زيبايى هاى ظاهرى را به دور مى ريزند و بى توجّه به مظاهر پوچ دنيوى، جلوههاى زيباى خدايى را برگزيدهاند.
حجگزاران، اين حالت آشفته و غبار گرفته را در طيّ سفر حج و براى کسب رضاى خداوند گرفته و زيبايى هاى شخصى خود را در اين راه الهى از دست دادهاند.
حج، دعوت برگزيدگان
«حَجَّ بَيْتِهِ الحَرَامِ... وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ».(خطبه 1)
«خداوندازانسانها شنوندگانى را برگزيد (تاباانجامحج) سخناوراتصديق کنند.»
در روايات آمده است که حج در شب بيست و سوم ماه مبارک رمضان که شب قدر است، مقدر مى شود، و در روايتى آمده است: اينگونه نيست که برخى از مردم تصوّر مى کنند که اگر مال داشته باشند مى توانند به حج بروند، چه بسا ثروتمندانى که بيش از مخارج سفر حج مال دارند، امّا تا زمانى که خداوند به آنها اجازه ندهد، توفيق حج را به دست نمى آورند.
در هر حال، در اين بيانِ حضرت، حجگزاران واقعى کسانى هستند که خداوند متعال آنان را برگزيده و دعوت به حج نموده است.
چند گويى کعبه را کاينک به خدمت مى رسم
چون نخواهندت هنوز از دور خدمت مى رسان
(نظامى)
حج، زايل کننده شخصيتهاى کاذب
«قَدْ نَبَذُوا السّرَابِيلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ».(خطبه 192)
«عاشقان بيت الحرام... لباسهاى خود را که نشانه شخصيت آنها است، درآورند و پشت سراندازند.»
حجگزاران با ورود به احرام، شخصيتهاى دنيوى را پشتسر مى اندازند و در مقابل، جز خداوند چيزى را نمى يابند. شخصيتهاى قومى، شخصيتهاى سياسى، شخصيتهاى جغرافيايى، شخصيتهاى طبقهاى، شخصيتهاى مالى و اقتصادى، شخصيتهاى نظامى و حتّى شخصيتهاى علمى که هر کدام با لباسهاى گوناگون و متحد الشکل (يونيفرم) و درجه، نمود برترى و بزرگى و تفاخر هستند، از تن بيرون مى شوند و لباس يکرنگ و ساده و سفيد و بى آرايش و هماهنگ برتن پوشيده مى گردد. که ديگر هيچ شخصيتى جز تقوا، خريدار ندارد.
حج، پيروى انبياى الهى
«حَجَّ بَيْتِهِ الحَرَامِ... وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ... وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ».(خطبه 1)
«دعوت شوندگان به حجّ بيت اللّه الحرام، کسانى هستند که... در جايگاه انبيا وقوف مى نمايند.»
از آنجا که بناى دين همه پيامبران الهى، بر مبانى توحيد و يگانه پرستى بوده است و از آنجا که همه انبيا به کعبه روى آورده و حج گزاردهاند و از آنجا که قدوم همه رسولان بارى تعالى در اين مکان مقدّس جايگاهى را ايجاد نموده است، در واقع حجگزار در خانه خدا پاى بر جاى پاى آن بزرگان گزارده و با حرکت در مسير آنان پيروى انبياى الهى از آدم عليهالسلام تا خاتم صلى الله عليه وآله را مى نمايد.
حج، جايگاه ترويج علوم دينى
«... فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ،... فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ، وَعَلَّمِ الْجَاهِلَ».(نامه 67)
«پس حج را براى مردم بپادار... و فتاواى صادره را به پرسش کنندگان ابلاغ کن و نا آگاهان را آموزش بده.»
ازجملهمنافعبسيارارزشمند حج، آثار علمى وفرهنگى اينفريضه باشکوهالهى است ونقش آن در نشر معارف اهل بيت عليهمالسلام و تفقّه در دين در برخى از روايات بيان شده است.
حج، جهاد ناتوانان
«... وَالْحَجُّ جِهَادُ کُلِّ ضَعِيفٍ».(حکمت 136)
«حج جهاد هر ناتوان است.»
به فرمايش حضرت، حج مرتبهاى از جهاد است. همانند رزمايشى است نيرومند و قدرت نمايى بى نظير. عظمت و وحدت مسلمين را در چشم دشمنان مى نماياند و آنان را پيش از هرگونه توطئه و هجمه، از اين خيال شوم و پليد بر حذر مى دارد.
حج، سبب رحمت الهى
«جَعَلَهُ اللّهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ».(خطبه 192)
«خداوند حج را سببى براى رحمت خويش قرار داد.»
از جمله اسباب و عللى که رحمت خداوند را به دنبال دارد، حجّ خانه اوست. فلسفه حج ورود در ميهمانى خداى بزرگ و طلب رحمت افزونتر و خروج از معاصى و گناهان و توبه از گذشته اعمال و انتخاب راه و روش صحيح براى آينده است.
حج و عمره، شستشو دهنده گناهان
«وَحَجُّ الْبَيْتِ وَاعْتِمَارُهُ،... وَيَرْحَضَانِ الذَّنْبَ».(خطبه 110)
«حج و عمره بيت الحرام .. شستشو دهنده گناهانند.»
حج، تصديق کلام خداوند
«حَجَّ بَيْتِهِ الحَرَامِ... وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً...وَصَدَّقُوا کَلِمَتَهُ».(خطبه 1)
«خداوند در ميان انسانها، شنوندگانى را برگزيد (تا با انجام حج) سخن او را تصديق نمايند.»
زائران خانه خدا با اجابت دعوت حق، در واقع اين کلام خداوند را تصديق نموده لبيّک مى گويند که فرمود:
وَأَذِّنْ فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ.
«اى ابراهيم در ميان مردم به حجّ خانه خدا بانگ برآور تا به سوى تو آيند، در حالى که پياده و سوار بر هر اشترى لاغر، از هر راه دور مى آيند.»(10)
حج، عامل تقويت دين
«فَرَضَ اللّهُ... وَالْحَجَّ تَقْويَةً لِلدِّين».(حکمت 244 فيض الاسلام)
«خداوند حج را براى تقويت دين واجب گردانيد.»
حکمت 244، در ترجمه و شرح نهج البلاغه مرحوم فيض الاسلام به صورت «تَقْوِيَةً لِلدِّينِ» آمده است که به هر صورت با توجّه به احاديث و روايات مشابه؛ از جمله اين فرمايش حضرت زهرا عليهاالسلام «اَلْحَجّ تَشْييدا لِلدِّين»؛ «حج پشتوانه استوارى براى تحکيم دين است»، مفهومى مشابه داشته و اين فرمايش نه تنها اهمّيت حج را مى رساند بلکه تکليف عملى مسلمين را در حفظ و تقويت دين از راه حج نيز بيان مى دارد.(11)
حج، عامل همبستگى دينى
«فَرَضَ اللّهُ... وَالْحَجَّ تَقْربَةً لِلدِّين».(حکمت 252)
«خداوند حج را وسيله نزديکى و همبستگى مسلمانان قرار داد.»
حج، تبلور شکوه وحدت اسلامى و تجلّى قدرت امّت مسلمان و نمايشگاه حضور همدلان وهمراهانى است که ناهمگونى «سيما» را با همگونى «سيرت» پيوند مى زنند، تا شعار اتحاد اسلامى را فراتر از شکل ها، رنگ ها و معيارهاى جغرافيايى و نژادى تحقّق بخشند و تعاليم آيين وحدت آفرين اسلام را عرضه نمايند.
حج، عامل رونق اقتصادى
«وَحَجُّ الْبَيْتِ وَاعْتِمَارُهُ، فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ».(خطبه 110)
«حج و عمره خانه خدا.. نابود کننده فقر هستند.»
حج، جدا از تأثيرات معنوى و اخروى، داراى منفعت دنيوى و رونق اقتصادى است و نتيجه آن از ميان رفتن فقر در جوامع اسلامى است.
حج، محلّ گفتگوى دانشمندان
«... فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ،... وَذَاکِرِ الْعَالِمَ».(نامه 67)
«حج را بپاى دار... و با دانشمندان به گفتگو بپرداز.»
بسيارى از دانشمندان از سرزمينهاى دور، در وقت معيّن حج، در اين مکان موعود گرد مى آيند. توجّه به آنان و گفتگوى با علما و در مقياس وسيعتر ايجاد زمينههاى مباحثه عام دانشمندان و برگزارى جلسات و سمينارهاى علمى مى تواند آثار بسيار ارزشمندى را براى جوامع اسلامى و نشر و گسترش علوم در سراسر بلاد مسلمان در پى داشته باشد.
حج و حکومت اسلامى
«فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ».(نامه 67)
«پس براى مردم حج را بپاى دار.»
در اين نامه که حضرت آن را در فرمانى به قثم بن عباس، فرماندار مکّه نوشتهاند، لزوم برپايى حج را توسّط دستگاه حکومتى بيان کردهاند.
حج و رفع نياز محتاجان
«وَلاَ تَحْجُبَنِّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِکَ بِهَا».(نامه 67)
«و (در حج) هيچ نيازمندى را از ديدار خود محروم مگردان.»
ابو احمد از صحابه خاص امام صادق عليهالسلام گويد: با امام صادق عليهالسلام مشغول طواف بودم، دستش به دست من بود، مردى پيش آمد و از من حاجتى خواست، اشاره کردم آنجا باش تا فارغ شوم.
فرمود: کيست؟
گفتم: مردى است، از من حاجتى خواست.
فرمود: مسلمان است؟
گفتم: بلى.
فرمود: برو نيازش را برآور.
گفتم: طواف را قطع کنم؟
فرمود: بلى.
گفتم: گرچه واجب باشد؟
فرمود: بلى، گرچه واجب باشد. هرکه در پى نياز مسلمان رفت، خداوند برايش هزار هزارحسنه بنويسد و از او هزار هزار سيّئه وگناه بزدايد وبرايش هزار هزاردرجه بالا ببرد.(12)
حج، وسيله امتحان مردمان
«فَجَعَلَهَا بَيْتَهُ الْحَرَامَ... ابْتِلاَءً عَظِيماً، وَامْتِحَاناً شَدِيداًوَاخْتِبَاراً مُبِيناً».(خطبه 192)
«پس آن را بيت محترم خويش قرار داد... (و حج آن را) آزمونى بزرگ و امتحانى سخت و آزمايشى آشکار.»
حج وسيله امتحان ايمان مردمان از حضرت آدم عليهالسلام تا پايان انسانها است؛ امتحانى که به فرموده آن بزرگوار بسيار بزرگ و سخت خواهد بود.
و حضرت در اين خطبه، سه نوع آزمون الهى را بيان مى کند.
حج، وسيله خلوص
«فَجَعَلَهَا بَيْتَهُ الْحَرَامَ... وَتَمْحِيصاً بَلِيغاً».(خطبه 192)
«پس آن را خانه محترم خويش قرار داد (و حج آن را)... براى پاکسازى و خالص شدن.»
زائر بيت اللّه الحرام با تحمّل سختى هاى سفر و طيّ راههاى پر مشقت و اقدام به اين عبادت الهى، تأثيرات ارزشمندى را در پاکسازى دل، از هر آنچه غير خداست، به دست مى آورد و با حجّى مقبول بر خلوص دل مى افزايد و صفاى باطن را تحصيل و به ارمغان مى برد.
حج، وعده گاه آمرزش الهى
«وَفَرَضَ عَليْکُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الحَرَامِ... وَيَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ» .(خطبه1)
«و خداوند حجّ خانه محترم خويش را بر شما واجب نمود... (و دعوت شوندگان)... به سوى وعدگاه آمرزش الهى مى شتابند.»
به فرمايش حضرت، خانه خدا، وعدگاه آمرزش الهى است، وحضرت بارى تعالى عفو و آمرزش خود را به حاجيان خانهاش وعده فرموده است.
حجّ معنوى
«فَجَعَلَهَا بَيْتَهُ الْحَرَامَ... تَهْوِى إِلَيْهِ ثِمَارُ الأَفْئِدَةِ».(خطبه 192)
«خداوند آن (کعبه) را خانه محترم خويش قرار داد که... انسانها به سوى آن با ميوه دل ها [عشق] روى مى آورند.»
حج، سرشار از جلوههاى معنوى و درسهاى بزرگ عرفانى و نمادهاى پرشکوهى از رابطه عاشقانه بنده با معبود خويش است.
لذا به فرموده حضرت، عاشقان بيت اللّه، با اين خصوصيت رو سوى خانه دوست مى نمايند.
سفر کعبه، نمودار ره آخرت است
گر چه رمز رهش از صورت دنيا شنوند
(خاقانى)
حِــرا
«وَلَقَدْکَانَ [رَسُولُاللّهِ] يُجَاوِرُ فِى کُلِّ سَنَةٍبِحِرَاءَ فَأَرَاهُ، وَلاَيَرَاهُغَيْرِى».(خطبه 192)
«همانا پيامبر صلى الله عليه وآله چند ماه از سال را در غار حِرا مى گذراند و تنها من او را مشاهده مى کردم و کسى جز من او را نمى ديد.»
حِرا نام غارى است در جبلالنور يا کوه حِرا، در فاصله 6 کيلومترى مکّه. اين غار خلوتگاه پيامبر صلى الله عليه وآله در سال هاى قبل از بعثت بوده و آيات نخست قرآن در آنجا بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده است.
حفظ اموال کعبه:
وکَانَ حَلْيُ الْکَعْبَةِ فِيها يَوْمَئِذٍ، فَتَرکَهُ اللّه عَلَى حالِهِ... فَأقَرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اللّه وَرَسُولُهُ».(حکمت 270)
«وامّا زيورهاى کعبه از اموالى بودند که خداوند آن را به حال خود گذاشت تو نيز آن را به حال خود واگذار، همانطور که خداوند و پيامبرش آن را به حال خود گذاشتند.»
در اين بيان، حضرت بر حفظ زيورهاى کعبه و عدم مصرف آن در امورِ ديگر تأکيد مى کند. چه بسا با تعميم آن، حفظ استقلال مالى کعبه و مصرف وجوهات آن را در راه توسعه و گسترش خود حرم و اماکن وابسته به آن بتوان نتيجه گرفت.
حکومت اسلامى و خانه خدا
«وَاللّهَ اللّهَ فِى بَيْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ».(نامه 47)
«خدا را، خدا را، درباره خانه خدا، که تا زنده هستيد آن را خالى مگذاريد.»
اين بيان قسمتى از وصيت آن حضرت در واپسين لحظات زندگى است به فرزندانش که در اين نامه، حضرت لزوم اهمّيت برپايى هر چه باشکوهتر حج و وظيفه حکومت اسلامى را در تقويت اين عبادت مهم الهى، بيان مى کند، امّا با همه تشويق، اگر مردم به حج راغب نگشتند، بر امام مسلمين و حکومت اسلامى است که با اعزام آنان به حج، مخارج سفر آنان را تأمين کند.
پى نوشت:
1 . فصلنامه «ميقات حج»، ش7
2 . فصلنامه «ميقات حج»، شماره 1
3 . حج: 27
4 . بحار، ج43، ص158
5 . کافى، ج4، ص415
منبع: فصلنامه ميقات حج؛رضا کريمى واقف