اگر بندة خدا اجل و پايان كارش را مى ديد، با آرزو و فريب آن دشمنى مى ورزيد.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت

خانه  >   ترجمه (سید علی نقی فیض السلام)  >  نكوهش اختلاف عالمان ( خطبه شماره 18 )

خطبـه ها
نامـــه ها
حکمت ها
غرائب الکلم

متن عربی

« 74»

(18) (و من كلام له (عليه ‏السلام)) (في ذم اختلاف العلماء في الفتيا)

تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنَ الْأَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَأْيِهِ ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلَافِهِ ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِي اسْتَقْضَاهُمْ فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ وَ كِتَابُهُمْ وَاحِدٌ أَ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِالِاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ ((صلى ‏الله ‏عليه ‏وآله)) عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ قَالَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ ذَكَرَ أَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِيهِ

« 75»

فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً وَ إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ. لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ وَ لَا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِهِ.


متن فارسی

ص75

 از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در مذمّت علمايى كه فتواى مخالف مى‏ دهند (و حكم آنرا نه از روى ادلّه شرعيّه، بلكه به رأى خود و از روى قياس مى ‏نمايند)

(1) مسئله ‏اى از احكام دين از يكى از علماء پرسيده ميشود او به رأى خود راجع بآن فتوى مى ‏دهد، همان مسئله از قاضى ديگرى سؤال مي شود فتواى او بر خلاف قاضى اوّلى است، آنگاه ايشان با حكمهاى خلاف يكديگر نزد پيشوايى كه آنها را قاضى قرار داده گرد مى ‏آيند (و از او تصديق مى ‏خواهند) قاضى القضاة رأى همه آنها را درست ميداند در صورتيكه خداى ايشان يكى و پيغمبر آنها يكى و كتابشان يكى است (پس حكم يك مسئله را باختلاف بيان كردن براى چيست و تصويب قاضى القضاة درستى همه آن اختلافات را از روى چه مبنايى است) (2) آيا خداوند سبحان ايشان را امر فرموده كه مخالف يكديگر (در يك مسئله) فتوى بدهند آنان هم فرمان او را پيروى كرده ‏اند (بديهى است چون اختلاف سبب حيرت و سرگردانى است امر بآن از خداوند متعال شايسته نيست) يا اينكه آنان را از اختلاف نهى نموده و آنها معصيت و نافرمانى كرده‏اند (پس صواب دانستن قاضى القضاة آراء مختلفه را و حكم كردن بدرستى همه آنها بيجا است) (3) يا اينكه خداى متعال دين ناقصى فرستاده و براى اتمام آن از ايشان كمك و يارى خواسته است (اين نيز درست نيست، زيرا كمك خواستن خالق از مخلوق خلاف عقل است) يا اينكه خود را شريك خداوند مى‏ دانند و (بر طبق رأى خويش بهر نحوى كه بخواهند) حكم مى‏دهند او هم راضى است (اين نيز باطل است، زيرا بديهى است كه خدا را شريكى نيست) (4) يا اينكه خداوند دين تامّى فرستاده (و سبب اختلاف قضات آنست كه) رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در تبليغ و رساندن آن كوتاهى نموده و حال آنكه (چنين نيست، زيرا) خداوند متعال مى‏فرمايد (در قرآن كريم كه بوسيله رسولش بمردم تبليغ فرموده س 6 ى 38): هيچ چيزى را در قرآن فروگذار نكرده‏ ايم (آنچه بايد بگوئيم بيان نموده‏ايم) و قال: فِيهِ تِبيانُ كُلِّ شَى‏ءٍ يعنى و فرموده در آن هر چيزى بيان شده (اين جمله مضمون قول خداوند سبحان است كه در س 16 ى 89 مى‏ فرمايد: وَ يَوْمَ‏

 ص76

نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً يعنى قرآن را بر تو فرستاديم كه هر چيزى را بيان ميكند) (5) و ذكر فرموده است كه بعضى از قرآن تصديق مي كند بعض ديگرش را و اختلافى در آن نيست، پس فرموده (در قرآن كريم س 4 ى 82): اين قرآن اگر از جانب غير خداوند بود (چنانكه كفّار و منافقين عقيده داشتند كه از جانب خدا نيست، بلكه بشرى آنرا بيان كرده) هر آينه در آن اختلاف بسيارى مى ‏يافتند (زيرا كلام بشر از جهت لفظ و معنى خالى از خلل و فساد نيست و چون در قرآن اختلافى از قبيل تناقض معنى و تفاوت نظم يافت نشده دليل بر آنست كه آنرا بشر نگفته، پس از جمله اين بيانات دانسته شد كه رسول اكرم در تبليغ احكام كوتاهى نكرده و هيچ چيز سبب اختلاف قضات نيست مگر جهل و نادانى ايشان بكتاب خدا، و البتّه چنين اشخاص شايسته حكم دادن نيستند) (6) و ظاهر قرآن كريم شگفت آور و نيكو و باطن آن ژرف و بى‏پايان است (پس همه كس را اسرار آن بدست نيايد) و عجائب و غرائب (نكات و اسرار) آن پايانى ندارد (هر چند در تحصيل آنها كوشش شود) و تاريكى‏ ها (ى جهل و نادانى و شبهات) رفع نمى‏گردد مگر بوسيله آن.

قبلی بعدی