مرسوم نبودن خطبه های طولانی در صدر اسلام
شبهه:
طولاني بودن برخي از خطبه ها و نامه هاي نهج البلاغه مانند خطبه ي اشباح و خطبه ي قاصعه و عهدنامه ي مالک اشتر و... و چونکه چنين سخنرانيها و نامه نگاريهاي طولاني در صدر اسلام مرسوم نبوده بنابراين در انتساب آن به اميرالمومنين عليه السلام تشکيک مي شود. [1] .
پاسخ:
طولاني بودن سخنراني و يا کوتاه بودن آن و همچنين هميشه يکنواخت صحبت کردن، چيزي نيست که نياز به حديث و دستورالعمل صحبت کردن، چيزي نيست که نياز به حديث و دستورالعمل داشته باشد و در صدر اسلام سخنرانان همه رقم سخن مي گفتند برخي بيشتر طولاني و کمتر کوتاه و برخي برعکس آن و اين شخص سخنران بوده که بر اطاله ي سخن يا کوتاه سخن گفتن برحسب شرايط تصميم مي گرفته است.
و حتي خود کساني که اين شبهه را مطرح کرده اند به اين حقيقت معترفند که هيچ دليلي بر نفي خطبه هاي طولاني ندارند و مي گويند:
«ما هيچ وقت نمي گوئيم که طولاني بودن خطبه به اين اندازه از نظر عقلي ممنوع است...»
بلکه «جاحظ» در (البيان و التبيين ج 1 ص 50) مي گويد: «روايت کرده اند که قيس بن خارجه بن سنان، روزي از صبح تا شب خطبه خواند و هيچ يک از سخنانش تکراري نبود نه در لفظ و نه در معني».
زکي مبارک در «النثر الفني» جلد 1 ص 59 مي گويد: سحبان وائل [2] . همان سخنراني که طولاني بودن سخنرانيهايش معروف بوده و گاهي نصف روز سخنراني مي کرده و در عين حال خطبه هاي کوتاهي نيز از او نقل شده است.
بنابراين خطيبان- در صدر اسلام و پس از آن تا زمان حاضر- طبق فطرت و بر اساس شرايط زماني و مکاني بر اطاله ي سخن يا کوتاهي آن تصميم مي گرفتند.
خطبه ها و نامه هاي علي بن ابي طالب عليه السلام نيز همين گونه بوده است گاهي همچون عهدنامه ي مالک اشتر در اثر شرايط حاکم بر مصر مصلحت بر اطاله ي سخن است و گاهي شرايط اقتضا مي کند که کوتاه سخن گويد.
و جاحظ مي گويد: «عمر اهل خطبه هاي طولاني نبود و صاحب خطبه هاي طولاني علي بن ابي طالب است» پس اين شبهه و اشکال نيز نادرست است.
پی نوشتها:
[1] نقل از «اثر التشيع الادب العربي»، ص 66.
[2] يکي از سخنرانان معروف زمان معاويه که در شام مي زيست.