علوم طبيعي در نهج البلاغه (2)
علم نوين اثبات کرده است که هر آنچه در هستي از ستارگان و کهکشانها موجود است، به طور هميشگي و با سرعتي فوق طبيعي از يکديگر دور مي شوند. و به همين خاطر برحجم فضا افزوده مي شود يا اين فضا کشيده شده و امتداد مي يابد . اين سرعت امتداد از يک کهکشان به کهکشان ديگر، متفاوت است. هر زمان که اين کهکشانها از يکديگر دور مي شوند، برسرعتشان افزوده مي شود. به عنوان مثال، مشاهده شده است که کهکشانهاي نزديک به کهکشان ما با سرعتي که تقريباً چند ميليون کيلومتر در ساعت تخمين زده شده، از يکديگر دور مي شوند؛ در حالي که کهکشانهايي که فاصله بيشتري نسبت به هم دارند، با سرعتي افزون بر(200)ميليون کيلومتر در ساعت از يکديگر و دور مي شوند.
سرعت دور شدن کهکشانهايي که نسبت به کهکشان ما، فاصله اي چند برابر فاصله مسافت هاي ذکر شده، دارند به سرعت خود نور مي رسد. اين کهکشانهادر مرزهاي فضا و هستي مرئي قابل تصوّرند. امّا در مورد کهکشانهايي که مسافت آنها فراتر از اين مرزها مي رود، سرعت دور شدن آنها از ما، افزون برسرعت نور است. به همين خاطر، در هيچ شرايطي، امکان رسيدن نورهاي ساطع از اين ستارگان به زمين، ممکن نيست. چرا که سرعت امتداد و جابه جايي کهکشان در وضعيّتي که دور از ما واقع شده، بيشتر از سرعت نوري است که به سمت ما در حرکت است. بنابراين، براي ما امکانپذير نيست که اين کهکشانها را ببينيم، يا چيزي در مورد آنها بدانيم. به همين خاطر مي گوييم که اين کهکشانها در «فضاي نامرئي»واقع شده اند.
مسئله گستردگي و فراخي فضا، بزرگ ترين نتيجه اي است که نظريه معروف نسبيّت را از آن برداشت مي کنند. اين، خيالي نيست؛ بلکه با مشاهده و رصد هم محقّق شده است و راهي براي بازگشت به جدال وجود ندارد. اين مطلب، مصداق سخن خداوند متعال است که مي فرمايد:«و آسمان را با قدرت بنا نهاديم و ما خود، توسعه دهنده آن هستيم.»(1)
برجها
امّا در مورد برجها، مي دانيم که زمين به دور محوري مايل که از مرکز آن مي گذرد، در چرخش است. بنابراين، اگر ما از مرکز زمين خطّي عمود برمحور آن بگسترانيم، در واقع به منطقه استوايي دست مي يابيم که برسطح زمين با خطّ معروف استوا تعيين مي شود و مرزبندي مي گردد. اين سطح استوايي، جايگاهي عظيم دارد. اگر اين سطح را به نقاط مختلف فضا امتداد دهيم، در مي يابيم که در راستاي اين سطح، مجموعه هايي بزرگ از ستارگان وابسته به کهکشان ما واقع شده است. و چون از زمين و بر طبق اين سطح و اين خط(به آسمانها)بنگريم، در مي يابيم که تعداد گروههاي ستارگان 12عدد است که ما آنها را «برج»مي ناميم. اين برجها برطبق شکلي که ستارگان هر برج در آسمان ترسيم مي کنند، نامگذاري شده است. نامهايي همانند حمل، اسد، عقرب، ميزان، قوس، دلو و... کسي که اين برجها را در خطّ استواء و در طول يک روز کامل رصد کند، ملاحظه مي کند که اين برجها برفراز سراو، ازشرق به سمت غرب در حال حرکتند و بر روي يک دايره در قالب سطح استوايي پراکنده اند.
از آنجا که زمين در خلال چرخش خود به دور خورشيد، موقعيّت خود را نسبت به اين برجها تغيير مي دهد، هر (30)روز در مقابل يکي از آنها قرار مي گيرد، و از همينجا، ايده تقسيم سال شمسي به ماههاي مساوي برطبق تعداد اين برجها پديد آمده است. بنابراين، اگر ما حرکت برجها را در وقتي معيّن که همان ساعت (8)شب نيمه ماه است، زير نظر بگيريم، در مي يابيم که در هر ماه يکي از اين برجهاي دوازده گانه بالاي سر بيننده قرار مي گيرد. اين برجها از پي ماهها، يکي پس از ديگري مي آيند. زماني که يک سال شمسي گذشت، برج اوّل، دوباره بر سر بيننده قرار مي گيرد. نامهاي اين برجها به ترتيب از ابتداي ماه ژانويه چنين است: برج جدي، دلو، حوت، حمل ، ثور، جوزاء، سرطان ، اسد ، عذراء، ميزان، عقرب، قوس.
آفرينش جهان هستي
از جمله مسائلي که در ستاره شناسي مورد اهتمام و توجّه کلّي قرار مي گيرد، بحث درباره اصل پيدايش جهان هستي است؛ اينکه چگونه پديد آمده؟ و از چه چيز پديد آمده؟...دانشمندان، تعدادي فرضيه مطرح کرده اند که جديدترين آنها، فرضيه ذيل است که سعي خواهيم کرد مقايسه اي بين اين فرضيه و نظريه امام علي(علیه السلام)انجام دهيم:
ستاره شناسان درباره اصل پيدايش هستي مي گويند:
در ابتدا، مجموعه اي بود که «بلازما»ناميده مي شد و از ذرّات اوّليه تک عنصري(Elementary particles)همچون پروتن، نترون، الکترون و لپتون تشکيل شده بود. اين ذرّا ت برخي به برخي ديگر پيوستند، بدون اينکه ميان آنها، ابعاد قابل مشاهده اي باشد. سپس اين مجموعه شروع به گسترش کرد. و برخي از اين ذرّات از برخي ديگر فاصله گرفتند و انفجاري ناگهاني را شکل دادند که به پرتاب اين ذرّات به شکل خورده هايي که همراه اشعّه هاي مختلف هسته اي و ؟؟؟؟است، منجر مي شود.
سپس اين ذرّات پراکنده شروع به جمع شدن بر طبق نظامي حيرت انگيز و نوين نمودند و عناصر شيميايي را تشکيل دادند. اوّلين تشکّل آنها، ساده ترين اين عناصر، يعني هديورژن است. هيدروژن، از اتم پروتن تشکيل شده که به دور محور الکترون در گردش است. هيدروژن ماده اي اساسي در ساختار هستي به شمار مي آيد؛ چرا که بعداً تمامي عناصر ديگر-چه عناصر سبک و چه عناصر سنگين-از اين عنصر تشکيل شدند، يعني پيش از هليوم و حتّي اورانيوم. به همين خاطر، هيدروژن، پدر عناصر ناميده شده است. هيدروژن، همچنان تشکيل مي شد، تا اينکه ابري رقيق که همه هستي را پوشانده بود، پديدار گشت. اين همان است که قرآن کريم از آن با نام«دخان»(دود)ياد مي کند، آنجا که خداوند متعال مي فرمايد:«سپس برآسمان ايستاد، در حالي که دود بود»(2)
و با قدرت خداوند متعال، به واسطه اين گاز، دايره هايي متشکّل از مجموعه هاي گازي پرحجم ايجاد شد که هر مجموعه از آن به دور محوري مشترک در گردش بود. در واقع، اين آغاز پيدايش کهکشان بود که شبيه ترين چيز به دايره هاي گازي اي است که در فضا به دور خود در گردشند.
با گذشت زمان، گازهاي هيدروژن در کانونهايي مشخّص، گرد هم آمدند. اجزاء فراهم آمده توسّط نيروي جاذبه، هر زمان که ججم آنها افزايش مي يافت و قسم جديدي از گاز خارجي بر روي آنها توده مي شد، به شکل انبوه و توده در مي آمدند که اين امر به پيدايش ستارگان در ميان اين اجزاء منتهي شد. با گذشت زمان ، فعل و انفعالات هيدروژني در ستاره پديد آمد و هيدروژن را به گاز هليوم مبدّل ساخت. با افزايش عمر ستارگان و در نتيجه حرارت بسيار زياد در داخل آنها و همچنين فشار شديد، فعل و انفعالات هسته اي ايجاد شد که هليوم را به عناصر سنگين بيشتري مبدّل کرد. و اگر براي ستاره اي چنين مقدّر شده باشد که در فضا منفجر شده و سپس اجزاء آن سرد شود، به چيزي شبيه به ستارگان منظومه شمسي -همچون زمين، زهره، و مرّيخ و ..دست مي يابيم. اينها حتماً از ستاره ديگري غير از خورشيد به وجود آمده اند. چرا که خورشيد همواره از گازهاي سبک(99%هيدروژن و هيليوم)تشکيل شده که دلالت برآن دارد که خورشيد از ابتداي حياتش ، به همين شکل بوده است.
نظريه امام علي (علیه السلام)درباره آفرينش جهان هستي و آسمانها
اما م علي(علیه السلام)درباره خلقت هستي در بخش هايي از نهج البلاغه سخن گفته است، که ما از ميان آنها خطبه اوّل و خطبه(209)را انتخاب کرده ايم. در مجموع اين خطبه ها امام عليه السلام نظريه اي کلّي و فراگير درباره پيدايش هستي ارائه مي دهد که دانش، به شناخت تمامي جوانب آن دست نيافته است.
ايشان اقرار مي کنند که اوّلين خلقت از آن فضاست که خداوند آن را از عدم شکافت و در آن، قسمتهاي مختلف و راههاي هوا را گشود...سپس خداوند سبحان مايعي متراکم و متلاطم بيافريد و آن را بر پشت بادي نيرومند و سخت حمل کرد تا مانع پراکندگي و نابودي آن شود.
آنگاه خداوند سبحان بادي نازا از نوعي ديگر بيافريد و برفراز همان مايع مسلّط گرداند و شروع به صاف کردن و زير و روکردنش نمود؛ تا اينکه همچون مشک آب، آن را به حرکت درآورد و در قسمتهاي مختلف فضا پراکنده اش ساخت، و از آن بود که خداوند، آسمانها را خلق کرد.
امام عليه السلام تبيين مي کنند که باد نازا، آن مايع متراکم را به گازي شبيه به دود تبديل کرد که آن گاز در فضا منتشر شد و آسمانها از آن به وجود آمدند؛ امّا زمين از آن کفي که بر سطح مايع تشکيل مي شود، تفکيک شده است.
در اين مسئله، اشاره پنهاني است به اينکه زمين از عناصر نسبتاً سبکي تشکيل شده است.
زيرا کفي که برسطح مايع بالا بيايد، از هر چيز ديگري سبک تر است.
اين نظريه، ايده تشکيل زمين از خورشيد را نفي مي کند. از جمله مواردي که مؤيّد اين مسئله است، آن است که زمين -ظاهراً بر طبق نوشته هاي مندليف درباره عناصر-حاوي عناصر سبک و سنگين است. درحالي که خورشيد همواره از عناصرگازي سبک تشکيل شده و در عمر خود به مرحله اي نرسيده است که امکان تشکيل عناصر در آن ايجاد شود. تشکيل زمين پيش تر از خورشيد بوده است. پس چگونه مي تواند از خورشيد جدا باشد؟
اين بخشهايي از کلام امام علي (علیه السلام)درباره خلقت هستي و آسمانهاست. امام علي (علیه السلام)در اوّلين خطبه نهج البلاغه مي فرمايد:
«سپس خداوند سبحان فروشکافتن فضا و انشقاق کرانه ها و راههاي هوا را اغاز کرد. آنگاه آبي با جريان متلاطم در آن جاري ساخت. آبي متراکم و موّاج. آب را بر پشت باد سخت وزنده و درهم شکننده حمل کرد. سپس به باد دستور بازگرداندن آب را داد، تا آن را محکم نگاه دارد و آب را در مرز آن محفوظ داشته و پيوند دهد. هوا در زير آن آب شکافته شد(يعني گسترانيده شد)و آب از فراز آن جوشان گشت.»
از اين کلام چنين برداشت مي شود که خداوند سبحان فضا را افريد(فضا را شکافت)؛سپس در فضا آب-يعني مايعي از نوعي خاص-خلق کرد و بعد بادي قوي برآن مسلّط نمود که از زير آن در جريان بود...اين باد همچون بالشي آن را حمل کرده و مانع فروآمدنش است(پس دستور به بازگرداندن آن داد). مراد از آب در اينجا همان جوهر سيالي است که اصل و اساس همه اجسام است. سپس امام عليه السلام مي فرمايند:
«آنگاه خداوند سبحان بادي بيافريد که وزشي نازاينده داشت، ماندنش دائمي، حرکتش سخت و برخاستنگاه آن دور بود. پس دستور به جنبانيدن اين آب موّاج و خروشان، و برانگيختن موج درياها داد. چنين بود که باد، آب را همچون مشک آبي تکان داد و در فضا سخت وزيدن گرفت؛ چنان که ابتداي آب را به انتهاي آن، و قسمت آرام آن را به محلّ پرحرکتش برد، تا اينکه موّاج شده و آن آب متراکم و موّاج، کف برآورد. پس خداوند آن کف را در فضاي شکافته شده و هواي گسترده و فراخ، بالا برد. هفت آسمان را از آن استوار ساخت که پايين ترين اين آسمانها، موجي بازداشته شده از سيلان، و بالاترنشان سقفي محفوظ و بلند است، بدون ستوني که آن را استوار نگاه دارد و يا ميخي و طنابي که ان را محکم برجاي دارد.»
امام عليه السلام اثبات مي کنند که خداوند سبحان براين مايع سيّالي که بر بادي سخت وزنده حمل شده بود، از طرف بالا ديگر از نوعي خاص که همان باد نازا و شديد است، مسلّط ساخت که موجب موّاج شدن اين مايع ذوب شونده شد؛ موجي شديد که همچون جنبانيدن مشک آب يا شير بود. تا آنکه از اين آب بخاري همچون دود متصاعد گشت و خداوند آسمانهاي فرازين را از آن خلق کرد و برروي چنين مايعي، کفي پديد آمد که زمين از آن خلق شده است.
اين در حالي است که عدم پرداختن حضرت به خلقت زمين پس از ذکر خلقت آسمانها، دليلي است براينکه خداوند، زمين را قبل از آسمانها خلق کرده است. اين قول برخي از مفسّرين است. آنها به سخن خداوند متعال در سوره«فصّلت»استدلال کرده اند که مي فرمايد:«آيا شما نسبت به کسي که زمين را در دو روز خلق کرد، کفر مي ورزيد و براي او شريک قائل مي شويد؟ آن پروردگار جهانيان است.»تا اين آيه که :«سپس برآسمان استوار ايستاد، در حالي که دود بود. و به آسمان و زمين گفت: به پيش آييد، چه از روي اطاعت و چه از روي کراهت!آسمان و زمين گفتند: با اطاعت و فرامانبرداري مي آييم.»
امام عليه السلام در خطبه(91)نهج البلاغه درباره خلقت آسمانها مي فرمايند:
«و بدون هيچ تعليقي ، گشادگي و تنگي و پست و بلنديها را منظّم کرد و شکافهاي فراخيها را به هم آورد و ميان آنها و نظاير و قراينشان پيوندي محکم ايجاد نمود...و آسمان را پس از آن که دودي(متراکم)بود، بخواند. سپس حلقه هاي کهکشانهاي آسمان را به هم پيوند داد و پس از التيام، درهاي بسته اش را گشود.»
در اين کلام، امام عليه السلام به نظريه پيدايش هستي اشاره دارد که يکي از نظرياتي است که امروزه مطرح است و به آن مي پردازند. اين نظريه، در واقع چنين است که اوّلين پيدايش هستي از ذرّاتي سبک انجام شده که همان دود است. سپس اين ذرّات در مراکزي مشخّص به گرد هم آمده و اجرام را تشکيل داده اند. آسمان، اوّلين چيزي بود که با اجزايي نامنظّم خلق شد. برخي بالاتر و برخي از اين اجزاء در سطحي پايين تر قرار گرفتند و خداوند سبحان آنها را نظم بخشيد (بدون تعليقي، گشادگيها و تنگيها و پستيها و بلنديها را نظم داد)،و آن را بر گستره اي واحد قرار داد، بي آنکه نياز به تعليقي باشد. آن شکافها و فراخيها را به هم پيوند داد و از آنها جسمي متّصل و سطحي صاف و برّاق به وجود آورد. حتّي هر جزئي از اين اجزاء را به نظير و همانند خودش متّصل نمود(و بين اين اجزاء و اجزاء همانندش پيوند ايجاد کرد).
در اين سخن امام عليه السلام است که :«حلقه هاي کهکشانهاي آسمان را به هم آورد»، مجموعه هاي کهکشانها به حلقه هايي تشبيه شده که به واسطه نيروي جاذبه، با يکديگر مرتبط هستند و ميان اين مجموعه ها و کهکشانها پس از آنکه بدون هيچ منفذي مسدود شد، درها و راههايي قرار داد. اين همان است که امام عليه السلام از آن به گشايش پس از التيام تعبير مي کنند، آنجا که مي فرمايند:«و پس از التيام ، درهاي بسته اش را گشود.»
سپس امام عليه السلام مي فرمايند:«و خداوند، بردرهاي آنها، حفاظي از شهابهاي درخشان قرار داد و آنها را با قدرت خود از فروافتادن در فضاي تهي بازداشت و به آن[آسمان]دستورداد تا در برابرش ، از سر تسليم باز ايستد.»
امّا قول حضرت که مي فرمايند:«حفاظي از شهابها قرار داد»،اشاره به اين است که شهابها در کمين هر کسي هستند که سعي در نفوذ به راههاي آسمان داشته باشد. امّا قول امام عليه السلام که مي فرمايند:«آن را از اينکه در فضايي تهي فرو افتد، با قدرت خود نگاه داشت»،يعني با قدرت خود، ستارگان را از حرکت و جابه جايي در آسمان باز داشت(و دستور داد تا از سر تسليم در برابر امرش باز ايستد). يعني مراکز و مدارهايشان را نگاه داشت، به طوري که هيچ گاه از اين مراکز و مدارها جدا نمي شوند.
حضرت در خطبه (209)مي فرمايند:
«از اقتدار جبروت او و لطايف بديع آفرينش، آن استکه آب خروشان و متراکم و به هم آينده دريا را خشک وجامد کرد . سپس طبقاتي را از ميان آن شکافت و پس از به هم پيوستن آنها، هفت آسمان را از ميانشان شکافت. اين آسمانها به امر او ثابت مانده و برمرز خود استوار ماندند.»
اين مطلب، تبييني است براي آنچه که ما پش تر ذکر کرديم، مبني براينکه اصل اجرام، مايعي بوده که از آن به آب تعبير مي شود، از بخارش آسمان خلق شده واز کف آن، زمين. سپس زمين پس از سيّال بودن ، به جسمي جامد و خشک مبدّل شده است.(آنگاه از ميان آن، طبقه ها را شکافت)يعني از آن مايع طبقاتي را در آسمان خلق کرد و هفت آسمان را پس از پيوستگي و اجتماعشان، از يکديگر جدا ساخت و آسمانها و زمين، گروهي واحد را تشکيل دادند. اين مطلب، در واقع مصداق سخن خداوند متعال است که مي فرمايد:«آيا کساني که کافر شدند، نديدند که آسمانا و زمين بسته بودند و ما آنها را بازگشاديم؟»(3)
پي نوشت ها :
1ـ سوره ذاريات:51.
2ـ سوره فصّلت:11.
3ـ سوره انبياء:30.
منبع:لبيب بيضون؛ترجمه :م -علي ميرزايي؛سالنامه النهج شماره 12- 11